منبع: helpscout.net

مترجم: فریبا ولیزاده

هرچه افراد مسوولیت‌های بیشتری برعهده می‌گیرند، ضرورت یادگیری با چالش‌های بیشتری روبه‌رو می‌شود. قطعا همه ما از عملکرد خود و بازخوردهای آن نکاتی را می‌آموزیم، اما آیا تا به حال توانسته‌اید از شکست‌ها و اشتباهات خود درس‌هایی عملی و کاربردی بیاموزید؟

هر چند وقت یکبار ایده‌ها یا بینش‌های به‌ظاهر نامرتبط خود را برای به چالش کشیدن موقعیت کنونی خود پیوند داده‌اید؟ به‌نظر شما به چه روش‌هایی می‌توان بهترین عملکرد را داشت؟

یادگیری یکی از مهم‌ترین عوامل حذف ناخالصی‌های افکار و از بین برنده سوءتفاهمات ادراکی است. تمامی سازمان‌های موفق از اصول یادگیری گروهی بهره می‌برند. سازمان‌هایی که پذیرای یادگیری و رشد نیستند، مستعد ابتلا به رکود هستند. محصول یا خدمات شما تنها چیزی نیستند که باید به‌صورت مستمر بهبود پیدا کنند بلکه افکار، رفتارها، بینش‌ها و فرآیندها مستلزم پذیرش دیدگاه‌های نو و تحول هستند.

نقش یادگیری در ایجاد پیوندهای گروهی

تجربه یک شکست، اشتباهاتی که مرتکب می‌شوید، تعامل با یک مشتری عصبی و ناراضی که ساعت‌ها وقت شما را می‌گیرد، هیچ‌کدام را نادیده نگیرید. هنگامی که افرادی با هدف به اشتراک‌گذاری تجارب و یادگیری گروهی تیمی را تشکیل می‌دهند، همگی از منافع این هدف‌گذاری بهره‌مند می‌شوند. حس رفاقت ایجاد شده به فرهنگی گروهی می‌انجامد: «ما با هم هستیم و با هم این کار را انجام خواهیم داد».

در گفت‌وگو با بسیاری از مدیران ارشد متوجه اشاره آنان به این نکته شدم که یادگیری گروهی جزئی اصلی در دستیابی به نتایج فوق‌العاده است. یادگیری چه در قالب پاسخگویی سریع‌تر به مشتری، یا استقرار ویژگی‌های جدید و چه به شکل تغییر فرآیندهای داخلی با هدف برقراری ارتباطات بهتر، همچون یک کاتالیزور عمل می‌کند و به هر نقطه از سازمان که می‌رسد تاثیرات شگرفی بر جای می‌گذارد. یادگیری گروهی به سادگی دیدارهای روزانه، هفتگی و بررسی سرخوردگی‌ها، شکست‌ها، موانع و موفقیت‌ها قابل تحقق است. حتی اگر تمامی اعضای تیم مسوولیت‌های مشابهی هم داشته باشند این راهکار چاره‌ساز است.

یادگیری هرگز به معنی تشخیص درست یا غلط بودن چیزی نیست، یادگیری به معنای درکی واقعی است. یادگیری تیمی به معنای نگاه کردن به دنیا و موضوعات اطرافتان با عینک دیگران است. آنچه استنباط می‌کنید دقیقا همان چیزی است که باید به اشتراک بگذارید. بنابراین یادگیری گروهی بدون رعایت عوامل زیر غیرممکن خواهد بود:

فروتنی: باید بتوانید به خود بگویید؛ «این همان چیزی است که از من انتظار می‌رفت، نقطه‌ای که من در آن احساس ضعف می‌کنم». یک رهبر یا مربی توانمند باید از شما بپرسد؛ «به نظرت مهم‌ترین نقطه ضعفت چیست؟برای رفع آن‌چه کرده‌ای؟» و بعد رو به بقیه اعضا کرده و از آنها بپرسد «آیا کسی از شما تا به حال با مساله‌ای مشابه روبه‌رو بوده است؟ چگونه با آن کنار آمده است؟» هرچه تمرین فروتنی افزایش پیدا کند، بهترین بازخوردها دریافت خواهد شد و امور بهبود پیدا خواهند کرد.

همدلی: اگر فروتنی از پیش نیاز‌های یادگیری باشد، همدلی هم پیش نیاز آموزش است.گذشته از فروتنی در مطرح کردن ضعف ها، ما باید بتوانیم همدردی‌های خود را در قالب بازخورد و به شکل صحیحی مطرح کنیم. پیش از پرداختن به این نکته باید خود را در موقعیت دیگران فرض کنیم، هرآنچه را او می‌بیند و احساس می‌کند، تجربه کنیم. این راهکار به‌ویژه برای هم تیمی‌های تازه مناسب است. ما همگی بخشی از یک کتاب هستیم، اما نه بخشی از یک صفحه آن. یادگیری به تیم انسجام می‌بخشد و فرآیندهای رشد اعضا را تسریع می‌کند.

برنامه: تهیه یک برنامه ثبات به همراه دارد. آنچه که مانع اصلی یادگیری است عدم توانایی در شناسایی بهترین زمان نمایش آن است. دقیقا چه زمانی با اعضا دیدار داشته باشید؟ وقت ناهار؟ پایان ساعت کاری؟ انتهای هفته؟ یا ماه؟ عدم انعطاف پذیری شاید ویژگی خوبی باشد، امری که احتمالا نشان از تعهدی قوی نسبت به اولویت‌ها است.

شجاعت: آیا می‌توانید با مربی یا رهبر تیم ارتباط برقرار کنید؟ با او همدردی کنید و با شجاعت هرآنچه را لازم است به او بگویید؟ اگر جوابتان منفی باشد، بزرگ‌ترین زیان را به خود، اعضای تیم و سازمانتان وارد کرده‌اید. عدم اعتماد به نفس منجر به شانه خالی کردن افراد از مسوولیت‌ها می‌شود. شجاعت نشانی از تمایل به ریسک‌پذیری، تمایل به صحبت کردن و بیان نظرات و مهم‌تر از همه تمایل به تغییر افکار است.

محیط امن: مزایا و اولویت‌های یادگیری گروهی چیست؟ چه ارزش‌هایی باید مطرح شوند تا افراد به بیان نظرات تمایل پیدا کنند؟

درصورت بروز تردید یادداشت برداری کنید.

Armistead Maupin می‌گوید: «من برای معرفی خود به خودم، می‌نویسم. این روشی است برای پردازش مشکلات و طبقه‌بندی چالش‌های زندگی برای ایجاد تقارن و معنا بخشیدن به آن». دیانا پاتر از مدیران Customer.io پرونده‌ای از رویکردها و بینش‌های کارکنان و آنچه که آنان از همراهی با محصول آموخته‌اند را ایجاد و اطلاعات آن را با اعضای سازمان به اشتراک می‌گذارد. این روش رویکردی جدید برای سازمان به ارمغان می‌آورد و البته به کارکنان جدید امکان می‌دهد از چکیده تجارب کارکنان سازمان بهره‌مند شوند.

تصور کنید اعضای تیم شما هم اقدام به یادداشت‌برداری از تجارب هفتگی خود کنند و آنها را در قالب یک مجموعه در اختیار اعضای سازمان قرار دهند. بازاریابان سازمان با یادگیری نکات جدید پیرامون مشتری از سیاست‌های جدید برای ارتباط با وی استفاده می‌کنند. مهندسان سازمان به واسطه آن روشی جدید برای طراحی ویژگی‌های مورد نیاز مشتریان می‌آموزند. تیم پشتیبانی نکته‌ای از نظرات مشتریان را در قالب ایده‌ای جدید فرا می‌گیرد.

دستاوردها بیشمارند و دقیقا به همین دلیل است که این روش ارزشمند است. یادداشت‌برداری وظیفه‌ای است که منجر به ایجاد پایداری می‌شود. بحث و تبادل نظر بر سر میز ناهار درخصوص آنچه که طی روز تجربه کرده‌اید متفاوت از به اشتراک‌گذاری منسجم و سازمان‌دهی شده آنها است، اما همواره به یاد داشته باشید که وقتی تیمی به کمک هم تجارب خوب یا بد خود را با یکدیگر در میان می‌گذارند، گفت‌وگویی شکل می‌گیرد که منافع متعددی برای همگان دارد.