محمود خاقانی کارشناس بین‌المللی انرژی دولت‌ها در جمهوری اسلامی ایران تحت عنوان سیاست ضرورت جلوگیری از تضعیف روحیه مردم عادت کرده‌اند که مرتبا نوید بدهند و بگویند باید برنامه‌ریزی کنیم و باید...اینک با کاهش قیمت نفت خام باید واقعیت‌ها برای مردم بیشتر توضیح داده شوند و مردم بدانند که کشوری که اقتصاد آن در دهه اخیر بیش از هرزمان وابسته به نفت و درآمد‌های دلاری شد نیازمند پشتیبانی مردم برای مقابله با وضعیت اقتصادی جدید است. قبل از سال ۱۳۸۴ هزینه تولید نفت و گاز در ایران بسیار ارزان بود. اما بعد از آن به تدریج به‌دلیل ضعف مدیریت درصنعت نفت و به‌طور کلی در صنعت انرژی کشور هزینه تولید نفت و گاز و نیز برق در کشور به شدت افزایش یافت و این هزینه‌ها به مردم تا امروز تحمیل شده است. ما باید خود را آماده کنیم و قبول کنیم که در قیمت‌های پایین نفت و گاز در بازارهای بین‌المللی چنانچه هزینه‌های تولید را کاهش نداده باشیم نمی‌توانیم رقابت کنیم و روزی خواهد آمد که نفت و گازمان را که نمی‌توانیم پس از تولید انبار و نگهداری کنیم باید با ضرر بفروشیم که نتیجه آن ورشکستگی کشور خواهد بود.

آنهایی که تصور می‌کنند اوپک نبض قیمت در بازار نفت را در دست دارد و با برگزاری اجلاس فوق‌العاده و از این قبیل، قیمت‌ها بالا می‌رود باید به این واقعیت توجه داشته باشند که نبض بازار نفت در دست بازارهایی است که درآن بازار‌ها گروه‌های دلال و شایعه‌ساز و... فعال هستند و در این بازار‌ها قیمت‌ها دستکاری می‌شوند. درواقع در سال ۲۰۰۱ میلادی جمهوری اسلامی ایران شرایط مشابهی در بازار‌های نفت را تجربه کرد. مهندس زنگنه، وزیر نفت وقت و مرحوم دکتر نوربخش رئیس کل بانک مرکزی وقت برآن شدند که چاره‌ای بیندیشند و از مشاورانی برای تعریف راهکار و راهبرد‌های نوین مناسب قرن بیست ویکم استفاده کنند.

رئیس سابق بورس بین‌المللی نفت لندن (IPE) که متوجه شده بود شرکت‌های نفتی، بانک‌ها و بنیاد‌های پولی و مالی در قیمت نفت خام برنت دریای شمال اسکاتلند دستکاری می‌کنند، به اصطلاح انگلیسی سوت را به صدا درآورده بود و به همین دلیل شغل‌اش را از دست داده بود. وی به مرحوم دکتر نوربخش نامه‌ای نوشت و هشدار داد که چنانچه ایران برای رهایی از وابستگی به بازار‌های بورس لندن، نیویورک و... تلاش نکند روزی شاهد این واقعیت خواهد بود که اقتصاد ایران از خارج ایران و توسط کسانی مدیریت می‌شود که در هیچ‌یک از انتخابات ایران و توسط مردم ایران انتخاب نشده‌اند.

مهندس زنگنه این واقعیت را پذیرفت ودر سال ۱۳۸۰ دستور داد تامطالعه جامعی انجام شود و در نتیجه بورس بین‌المللی نفت ایران در جزیره کیش مطالعه و ثبت شد. اما بعد از اینکه زنگنه از نفت رفت بورس مذکور فعال نشد. درآن زمان بسیاری از روزنامه‌ها درغرب نوشتند که چنانچه بورس بین‌المللی نفت ایران در جزیره کیش راه‌اندازی شود این اقدام ایران که برای جداسازی اقتصاد ایران از دلار است می‌تواند برای اقتصاد آمریکا خطر بزرگی محسوب شود. متاسفانه درطول سال‌های اخیر بحث‌های دیگری در باره بورس انرژی مطرح و روشی تعریف شد که در غرب تجربه شده است.

خصوصی‌سازی‌هایی که در سال ۱۳۸۹ شروع شد و اموال بیت‌المال را فروختند ولی مدیریت دولتی آنها را حفظ کردند، در این شرایط نشان می‌دهد که برای اقتصاد ایران کارساز نبوده‌اند. اگر بودند، نباید قیمت انرژی برای مصرف‌کننده در ایران تا این حد افزایش پیدا کرده باشد که تازه هنوز هم ارزان است. اگر صنعت انرژی خصوصی است چرا باید دولت یارانه نقدی بدهد و این همه فشار به بودجه کشور وارد شود؟ مردم ایران ۶۰ سال قبل در مقام مقایسه با مردم امروز بسیار انرژی را بهینه‌تر مصرف می‌کردند و وقتی که درماجرای نهضت ملی شدن صنعت نفت کشور با تحریم‌های اقتصادی مواجه شدند با افزایش تولید به ویژه در بخش کشاورزی و کم مصرف کردن کمر تحریم‌ها را شکستند. چنانچه دولت به مردم واقعیت‌ها را بگوید همین مردم امروز هم می‌توانند کمر تحریم‌ها را بشکنند.

بنابراین، برای خروج از رکود اقتصادی فعلی و عبور از بحران کاهش قیمت نفت خام که در زمان حاضر تجربه می‌شود و کسری بودجه ناشی از آن به دولت یازدهم پیشنهاد می‌شود که قیمت‌های حامل انرژی را تا سطح بین‌المللی برای مصرف در داخل بالا ببرد و به جای پرداخت یارانه‌های نقدی که تورم‌زا است به تمامی مردم ایران سود سهام انرژی پرداخت کنند. برای پرداخت سود سهام انرژی می‌توان از تکنولوژی پرداخت و انتقال از طریق سیستم تلفن‌های موبایل نیز استفاده کرد. سود سهام انرژی به صورت ریالی پرداخت نمی‌شود که برای پرداخت دولت پول چاپ کند و موجب تورم شود. بلکه به‌صورت سهم انرژی (اعتبار انرژی) یا معاوضه انرژی خواهد بود. به این معنی که هر فردایرانی اعتباری دریافت می‌کند که معادل چند لیتر بنزین، چند لیتر گازوئیل یا چند کیلووات ساعت برق یا به‌طور کلی معادل انرژی آنها خواهد بود.

دراین صورت مردم ایران حق انتخاب خواهند داشت که اعتبار انرژی که به آنها تعلق گرفته است را با راندن اتومبیل بدون هدف در خیابان یا روشن کردن چراغ‌های بیشتر هدر بدهند، یا اینکه اعتبارات‌شان را در استفاده از انرژی‌های تجدیدپذیر نظیر انرژی خورشیدی و بادی و... سرمایه‌گذاری کنند. یا اینکه اعتبارات‌شان را دراقتصاد کشور با کالاها و خدمات مورد نیازشان معاوضه کنند.

سوال این است که این اعتبارات انرژی را چه کسانی اعطا می‌کنند؟ کریس کوک که در حال حاضر به‌عنوان محقق در کالج لندن فعالیت دارد می‌گوید پالایشگاه‌ها می‌توانند این اعتبارات انرژی را به مصرف‌کنندگان اعطا کنند و به ازای آن با وزارت نفت جمهوری اسلامی ایران (شرکت ملی نفت ایران) وارد یک مشارکت در تولید نفت خام مورد نیاز خود بشوند. وی درباره این نظریه و اینکه قیمت نفت خام پایین خواهد آمد به‌دفعات در همایش‌هایی در تهران سخنرانی کرده است. وی در ماه اکتبر سال ۲۰۰۸ میلادی که به دعوت شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی ایران به تهران آمده بود در دیداری با مهندس نعمت‌زاده نظریه‌اش را مطرح کرد و در آن زمان نعمت‌زاده خواهان مطالعه موضوع شد اما کمی بعد نعمت‌زاده به‌دستور رئیس دولت دهم از کار برکنار شد و پالایشگاه‌ها و پتروشیمی‌ها به نحوی خصوصی‌سازی شدند که امروز شاهد آن هستیم و بورس بین‌المللی نفت ایران نیز در جزیره کیش به فراموشی سپرده شد. نتیجه آن معضلی است که هم اکنون کشور با آن دست به گریبان است.