چرا مبارزه با فساد در فوتبال ایران به نتیجه نمی‌رسد؟

گروه ورزش- رسول بهروش: این روزها بحث مبارزه با فساد در کشور داغ است و اهالی حوزه‌های مختلف می‌کوشند با معطوف کردن توجه‌ عمومی به حیطه فعالیت‌شان، مقدمات برچیده شدن تبهکاری از آن عرصه را فراهم کنند. دراین میان بدون تردید به «فوتبال» نیز باید نگاهی ویژه داشت؛ رشته‌ای محبوب و عامه‌پسند با گردش مالی خیره‌کننده که طبیعتا می‌تواند محل وقوع انحرافات بی‌شماری باشد. سال‌ها است که در مورد فساد در فوتبال ایران بحث می‌شود، اما آنچه اغلب نادیده گرفته شده، لزوم به کارگیری یک نگاه تخصصی و ویژه در این حوزه بوده است. در حقیقت فضای فوتبال در ایران و جهان طوری است که مفسدین می‌توانند به شیوه‌های نامحسوس و روش‌هایی مثل کم‌فروشی در مهارت یا راه انداختن امواج رسانه‌ای به هدف‌شان برسند.

کشف این قبیل فسادها شاید بدون یک نگاه فنی و متخصص غیرممکن باشد؛ چه اینکه اینجا بر خلاف سیستم‌های اداری و بوروکراتیک، تخلفات در مستطیل سبز اتفاق می‌افتند، نه روی کاغذ یا فایل‌های کامپیوتری! بنابراین شاید لازم است نیرویی برای کنترل این فضا وارد کار شود که قواعد بازی را بلد است و می‌داند کجا احتمال تباهی وجود دارد.

خیلی «حرفه‌ای» می‌دزدند!

معمولا فساد در فوتبال در پوشش حرفه‌های رایج در این حوزه اتفاق می‌افتد و بنابراین کشف آن بسیار سخت است. به‌عبارت دیگر شاید اینجا خیلی خبری از اختلاس یا سرقت و پرونده‌سازی نباشد، اما تبهکاران در لباس بازیکن، مربی، مدیرعامل، داور، ایجنت یا خبرنگار سعی می‌کنند به مطامع و اهداف‌شان دست پیدا کنند. برای کسی که به اصطلاح «کارکشته» فوتبال نباشد، بسیار دشوار است اینکه بداند کدام انتقال بازیکن می‌تواند بحث‌برانگیز باشد یا کدام مطالب مندرج در مطبوعات ممکن است مورددار و سفارشی به حساب بیایند.

به‌عنوان نمونه در اواسط دهه ۸۰ یک بازیکن برزیلی به‌عضویت باشگاه پرسپولیس درآمد که کیفیت نازل او به شکلی باورنکردنی مورد اعتراض هواداران و رسانه‌ها قرار گرفت.

به طور طبیعی شاید می‌شد حضور این بازیکن را یکی از نقل‌وانتقالات ناموفق و عادی دنیای فوتبال دانست؛ چه اینکه حتی میلان و رئال مادرید هم ممکن است خریدهایی داشته باشند که توقعات را برآورده نکنند. با این وجود اما قرار دادن برخی نکات در کنار هم می‌توانست به ابهامات دامن بزند؛ از جمله اینکه کمک مربی پرسپولیس نیز در همان زمان ملیت برزیلی داشت و به وضوح در مورد آمار گلزنی این بازیکن و سابقه بازی‌اش خلاف‌گویی کرده بود. یکی، دو سال قبل از این ماجرا نیز پرسپولیسی‌ها دو بازیکن پانامایی بسیار سطح پایین جذب کرده بودند؛ فوتبالیست‌هایی عجیب و غریب که جمعا فقط یک بار برای این تیم به میدان رفتند و بعد از جدایی زودهنگام از جمع سرخپوشان، تا چهار سال مساله مطالبات‌شان را از طریق فیفا پیگیری

می‌کردند.

یک شایعه بامزه که همان روزها در مورد این بازیکنان به گوش می‌رسید این بود که حتی سن آنها هم به شکل غیرواقعی اعلام شده بود؛ طوری که پانامایی‌ها هنگام پیوستن به پرسپولیس تقریبا ۴۰ ساله بوده‌اند! در مورد برخی از مربیانی که طی این سال‌ها به فوتبال ایران آمده‌اند نیز شبهات بسیار زیادی وجود

داشته است.

در یک نمونه معروف، برادر برانکو ایوانکوویچ که سرمربی تیم ملی کشورمان بود به شکلی عجیب روی نیمکت برق شیراز نشست و با این تیم نتایج اسفباری گرفت. همچنین چند سال پیش یکی از باشگاه‌های شهرستانی لیگ برتر یک مربی عجیب و غریب صربستانی استخدام کرد که بعدها در موردش گفته شد او اصالتا یک مربی بسکتبال بوده است! از این اتفاقات در فوتبال ایران فراوان رخ داده و چه بسا هر کدام از این جابه‌جایی‌ها ده‌ها هزار دلار پول کشور را به یغما

برده است.

در این میان به طور قطع تشخیص انتقالات مساله‌دار، تخصصی ویژه می‌طلبد؛ درست مثل توانایی تمیز دادن یک مقاله انتقادی طبیعی از یک گزارش آلوده و سفارشی؛ سوال این است که آیا تا به حال چنین نگاهی در فوتبال کشور به کار گرفته شده است؟

بی‌توجهی به سرنخ‌ها

در یک دهه گذشته بارها سرنخ‌هایی در مورد فساد در فوتبال ایران به رسانه‌ها راه پیدا کرده که متاسفانه تقریبا تمام آنها با عدم پیگیری مسوولان مواجه شده است. یک بار یکی از افراد نزدیک به فدراسیون فوتبال در مصاحبه‌ای عجیب، قهرمانی یک تیم را به مساله اهدای سکه به داوران ارتباط داد، یک بار یک روزنامه ورزشی گزارشی تکان‌دهنده از احتمال عمدی بودن دریافت اخطار توسط یک بازیکن آفریقایی منتشر کرد و یک بار نیز یک مربی فوتبال در ایران به وضوح روی آنتن زنده تلویزیون از تن دادنش به یک فقره تبانی سخن گفت.

از همه اینها آشکارتر، اختصاص یافتن دو قسمت از برنامه نود به بحث دلالی در فوتبال ایران بود که اقدام به معرفی ده‌ها مصداق مشخص کرد.

با این همه اما شاید بشود گفت هیچ‌کدام از این ماجراها به شکل واقعی دنبال نشدند و به فرجام روشنی نرسیدند؛ به ویژه که بعد از تعلل دست‌اندرکاران، افراد افشاگر هم مصلحت را در تکذیب ادعاهای جنجالی‌شان می‌یافتند و همه چیز را انکار می‌کردند. به نظر می‌رسد تا زمانی که سهل‌انگاری، عافیت‌طلبی، ناآگاهی و احیانا مشارکت در برخی آلودگی‌ها بین اندکی ولو معدود از مدیران وجود داشته باشد، نمی‌توان به ریشه‌کن شدن فساد در فوتبال ایران امیدوار بود.

برای رسیدن به این مهم، عزمی جزم لازم است و البته تشکیل گروهی خبره و متخصص که سره را از ناسره تشخیص بدهد و سرنخ‌های کلیدی را رها نکند. شاید اگر چنین اتفاقی در کشور رخ بدهد، هم فضای فوتبال پاک‌تر شود و مردم دوباره با اشتیاق به آغوش آن برگردند و هم از به تاراج رفتن میلیاردها تومان پول جلوگیری شود.