نمایی از مدیریت در پرسپولیس

بهروز شکوهی - در یک باشگاه، قائم مقام با یک مربی خارجی وارد مذاکره می‌شود، در حالی که تیم سرمربی دارد و مشغول آماده‌سازی برای بازی آینده خودش است؛ او روی خط پربیننده‌ترین برنامه فوتبالی تلویزیون، مذاکره با مربی خارجی را تایید می‌کند. همین باشگاه با بازیکنی بدون سابقه مناسب در فوتبال قرارداد بسته است؛ بازیکنی که پدرش مدیر یکی از شرکت‌های بزرگ کشور است. و وقتی بحث درباره این موضوع رسانه‌ای می‌شود؛ پدر این بازیکن خود را دور از دسترس رسانه‌ها قرار نمی‌دهد. اتفاقا می‌آید روی خط تلفنی برنامه ۹۰ و با مجری برنامه صحبت می‌کند و از پسرش و توانایی‌های منحصر به فردش می‌گوید. در همین باشگاه سرمربی وقتی از مذاکره مدیر باشگاه با یک مربی خارجی خبردار می‌شود، به جای موضع‌گیری تند یا استعفا، از آن مدیر تشکر می‌کند که با او روراست بوده و اعلام می‌کند همچنان خودش گزینه اول سرمربیگری تیم در فصل آینده است. میان این سه رفتار، یک تناسب برقرار است. رفتارهای غیرحرفه‌ای در سه سطح متفاوت، در یک باشگاه بزرگ؛ در باشگاهی که هنوز بسیاری برای نشستن روی نیمکتش حاضرند خیلی کارها بکنند. در عمل اما آنچه در باشگاه جریان دارد، رفتارهایی است که خود هجوِ آن چیزهایی است که در سریال‌های درجه ۳ تلویزیون، درباره فوتبال ایران به تصویر کشیده شده و می‌شود. اینکه کار چنان از کار گذشته که خاطیان و فاعلان رفتارهای غیرحرفه‌ای در این باشگاه، دیگر خود را پنهان نمی‌کنند. دیگر تلفن خود را خاموش نمی‌کنند. حالا کسانی در باشگاه بزرگ قدرت مانور پیدا کرده‌اند که وقتی غیرحرفه‌ای‌ترین رفتار ممکن هم ازشان سر می‌زند؛ تازه با شور و اشتیاق کت و شلوار به تن، آماده هستند اسم خود را از مجری برنامه بشنوند و روی خط به بینندگان عزیز سلام بدهند یا جلوی دوربین بیایند و شرح ماوقع که ما قله‌های تازه‌ای از کارهای نشدنی را فتح کردیم. که ما داریم باشگاه را بیش از آنچه فکر می‌کنید، به پرتگاه نزدیک می‌کنیم. باشگاه‌های بدون هوادار صنعتی با عقلانیت نسبی اداره و مدیریت می‌شوند و در باشگاه‌های بزرگ پرهوادار، خرد جمعی و اصول مدیریت نقش چندانی در تصمیمات ندارد. بازنمایی این تفاوت‌ها در جدول رده‌بندی لیگ برتر هم دیده می‌شود؛ یک باشگاه بدون هوادار(حتی نمی‌توان گفت کم‌هوادار) مدعی جدی قهرمانی می‌شود و باشگاهی که خیلی از مردم حمایتش می‌کنند و بسیاری از مربیان آرزوی نشستن روی نیمکتش را دارند، گاهی خطر سقوط را هم احساس می‌کند. این تفاوت‌ها باید دیده شود، به قیمت اینکه: پدری از حضور پسرش در باشگاه بزرگ لذت ببرد. که یک نفر ناباورانه از گرفتن قدرت تصمیم‌گیری در باشگاه بزرگ، برود با یک مربی خارجی بزرگ مذاکره کند و از کار خودش هم راضی و سربلند باشد. همزمان با اعلام واگذاری باشگاه‌های بزرگ پرهوادار به بخش خصوصی، افرادی از بخش دولتی، با قدرت در حال پیش بردن یکی از باشگاه‌های بزرگ به سوی نابودی هستند. از چند سال پیش باشگاه را میان افرادی دست به دست می‌کنند که یکی پس از دیگری دچار درد سر می‌شوند و مربیانی هم می‌آیند و می‌روند و گاهی از مدیری که رفته با یک مربی دیگر مذاکره کرده، تشکر می‌کنند. گویا همیشه فضا و زمان برای بدتر کردن اوضاع هست. پس می‌توانیم انتظار چیزهای تازه هم داشته باشیم.