مفهوم نوین هویت ملی
رامتین رضایی
دانشجوی دکترا روابط بین‌الملل دانشگاه خوارزمی
مفهومی به نام هویت ملی پدیده‌ای نسبتا جدید در علوم اجتماعی و سیاسی است که سابقه آن به تشکیل دولت - ملت مدرن در معاهده وستفالی ۱۶۴۸ بازمی‌گردد. تا پیش از این حوادث تاریخی هویت‌های سیاسی عمدتا در قالب‌های محلی‌گرایی، قبیله‌گرایی و فرقه و مذهب یا در سطحی کلان مانند امپراتوری و امت تعریف و تبیین می‌شد.

هویت ملی را می‌توان یک مفهوم و حد میانه محلی‌گرایی و امپراتوری دانست که برخلاف دو نمونه تاریخی پیشین از یک جایگاه حقوقی و قراردادی قدرتمند برخوردار است. اما نکته مهمی که در مورد تاسیس دولت- ملت باید مورد توجه خاص و دقیق قرار گیرد، این است که هویت ملی همواره ملازم و همراستای پدیده و مفهومی به نام تعلق سرزمینی بوده و به‌طور کلی بدون آن اساسا فاقد معنا و رسمیت خواهد بود. دولت -ملت مدرن در یک محدوده سرزمینی معین قابل تعریف و موجودیت است و بدون آن قابل شناسایی نبوده و رسمیت ندارد، بنابراین هویت ملی در یک دولت - ملت به صورتی اجتناب‌ناپذیر به یک قلمرو سرزمینی و تعلق خاطر به آن بستگی تام دارد.

از آنچه گفته شد می‌توان دریافت که هویت ملی فراتر و به عبارت بهتر مترقی‌تر از تعلقات صرفا محلی، قبیله‌ای یا فرقه‌ای است که امروزه بسیاری از کشورهای در حال توسعه را به آشوب کشانده یا در آستانه فروپاشی و تجزیه قرار داده است.
یک مقایسه کلی و اجمالی میان جوامع یا کشورهایی که گام در مسیر موفقیت، پیشرفت و توسعه اقتصادی، صنعتی و سیاسی - اجتماعی گذاشته‌اند با کشورهای ناکام در روند توسعه که گرفتار بی‌ثباتی، جنگ داخلی و فروپاشی سیاسی - اجتماعی شده‌اند می‌تواند یک مساله را به خوبی آشکار سازد و آن اینکه در گروه نخست هویت ملی قوی و ملازم آن تعلق سرزمینی آگاهانه در نتیجه یک دولت - ملت‌سازی مدرن و موفق، ثبات سیاسی، پیوستگی و همبستگی اجتماعی، مدیریت یا مهار تعارضات، رشد سرمایه‌گذاری و توسعه همه‌جانبه را به ارمغان آورده است. اما در گروه دیگر تاکید و تقویت بیش از حد هویت‌های محلی، قومی و فرقه‌ای به جای هویت ملی و نیز قوام و اولویت تعلقات درون سرزمینی در مقابل احساس علقه آگاهانه به سرزمین ملی موجبات بی‌ثباتی سیاسی، منازعات خونین داخلی، گسست جدی اجتماعی و فرهنگی، جدایی‌طلبی فزاینده، بحران مداوم و در نتیجه فرار سرمایه و توسعه نیافتگی را به‌بار آورده است.

مثال بارز برای گروه اول به غیر از کشورهای غربی، ژاپن، چین، کره‌جنوبی، سنگاپور و مالزی و برخی از کشورهای آمریکای لاتین است که هویت ملی قدرتمند و علاقه به سرزمین ملی نتایج بسیار مثبتی به‌بار آورد. عراق، سوریه و یمن شاید مثال قابل‌توجهی برای گروه دوم از کشورها به‌شمار می‌آیند.

مراد از هویت ملی شناخت آگاهانه فرد انسانی از خود به‌عنوان عضوی از یک ملت و آگاهی از خود به‌عنوان یک شهروند دولت - ملت است، برخوردار از تکالیف و مسوولیت و نیز حقوق قانونی ، معین و نهادینه شده. هویت ملی برخلاف هویت‌های پیشینی مانند قومیت و نژاد که از بدو تولد ملازم انسان است عمدتا جنبه‌ای تاسیسی و قراردادی دارد، بنابراین میزان قابل‌قبولی از آگاهی نهادینه شده نسبت به حقوق و تکالیف شهروندی در دولت - ملت تضمین‌کننده شکل‌گیری و تقویت این هویت خواهد بود.

تعلق سرزمینی که هویت ملی بدون آن عقیم و بی‌معنا خواهد ماند احساس توام با آگاهی فرد نسبت به قلمرو سرزمینی مشخص و معینی است که حقوق و تکالیف او در آن محدوده و نسبت به آن محرز و محقق می‌گردد. هویت ملی در قلمرو مشخصی شکل گرفته و بروز می‌یابد و تعلق به سرزمین ملی نیز بدون هویت ملی شکل نخواهد گرفت. به‌عنوان مثال اگر در کشورهایی که دولت- ملت‌سازی مدرن را با موفقیت طی کرده‌اند، شهروندان خود را موظف به پرداخت به‌موقع و دقیق مالیات، هشت ساعت کار مفید روزانه و رعایت قوانین می‌دانند، یا به‌عنوان مثال اگر مردم ژاپن خود را موظف به تلاش و کوشش مضاعف برای موفقیت کشور در رقابت با دیگر قدرت‌های اقتصادی می‌دانند یا اگر مردم چین در روز عید بزرگ خود برای تداوم رشد اقتصادی و گسترش تجارت خارجی کشورشان دعا می‌کنند؛ جملگی نشان از وجود یک هویت ملی قوی در کنار تعلق سرزمینی آگاهانه و چارچوب‌مند دارد که فراتراز تعلقات و هویت‌های خرد و درون ملی تعریف و تاسیس می‌گردد.

بنابراین هویت ملی و تعلق سرزمینی دو روی یک سکه‌اند که از قومیت‌گرایی و فرقه‌گرایی صرف فراتر رفته اما از چارچوب‌های حقوقی و قراردادی نیز برخوردار می‌گردد. هویت ملی و تعلق سرزمینی موجب می‌شود یک شهروند خود را نسبت به ملت و دولت مسوول و موظف دانسته و در راستای تحقق اهداف آن تلاش کند و همزمان از سوی دیگر خود را صاحب حقوقی مشخص دانسته و در راستای احقاق آن گام برمی‌دارد.