زهرا پزشکیان توانمندی و قدرت اقتصادی در هر کشوری به دلیل اینکه پایه و اساس حیات ، مانایی و تاثیر گذاری آن کشور را در عرصه های مختلف داخلی و خارجی فراهم می آورد از اهمیت بسزایی برخوردار است. بی شک برخورداری از قابلیت ها، توانمندی ها و ظرفیت های اقتصادی نه تنها در حفظ استقلال و حاکمیت ملی یک کشور نقش مهمی را ایفا می کند...
بلکه در پویایی، نقش آفرینی و تاثیرگذاری آن کشور در محیط بین الملل نیز عامل مهمی محسوب می شود. اما نکته ای که در اینجا قابل ذکر می باشد، این است که راه و روش دستیابی به این توانمندی اقتصادی و تبدیل نمودن دانش های فردی به خرد جمعی و سود جستن از آن جهت نیل به این مهم چگونه و از چه طریقی صورت می گیرد؟
در طول دو قرن اخیر میزان دانش مفید و مولد (Productive Knowledge) در جهان به طور فزاینده‌ای افزایش یافته است، این افزایش نه یک پدیده فردی بلکه یک حرکت عظیم مبتنی بر تلاش و اراده جمعی بوده‌است. اما این افزایش دانش مدرن یک مساله جهانی نیست بلکه فقط در بعضی از کشورها رخ داده‌است و نیم بیشتر دنیا را فرانگرفته‌است. در آن کشورهایی که این اتفاق رخ داده به تبع آن میزان رفاه و استانداردهای زندگی نیز افزایش یافته‌است و از همه مهم‌تر نقش موثر آن کشور در عرصه بین‌المللی و سیاست جهانی را تضمین نموده ‌است. بدون شک اقتصاد تک محصولی و وابستگی اقتصادی علاوه بر اینکه اقتصاد کشور را به شدت آسیب پذیر می کند، زمینه ساز دخالت ، سلطه و تحکم سایر کشورها در امور داخلی آن کشور می شود.
یک کشور برای آنکه بتواند سطح بالایی از دانش مفید را برای تولید کالاها و خدمات رقابت پذیر ارائه کند نه تنها به افرادی با سطح بالای دانش و مهارت نیازمند است بلکه برای استفاده مفید و موثر از این افراد باید شرایط همگرایی و یکپارچه شدن این واحدهای انسانی دانش را در قالب نهادها و بازارها فراهم آورد.به همین علت صحبت از مبحثی به نام «پیچیدگی اقتصادی» (Economic Complexity) به میان می آید.


معرفی «پیچیدگی اقتصادی»
یک راه برای معرفی اقتصاد کشورهای مختلف این است که کالاها را ساخته دست انسان ها، دستگاه ها و مواد خام بدانیم، اما روش دیگری نیز وجود دارد و آن این است که بر این نکته تاکید بورزیم که کالا ها به وسیله دانش ساخته می شوند. برای مثال اگر یک کالای تولیدی ساده مثل خمیردندان را در نظر بگیریم می توانیم اینگونه بیان کنیم که این کالا تنها از یک ماده سفید رنگ داخل یک لوله پلاستیکی شکل ساخته شده است.همچنین می توانیم با تکیه بر ویژگی های متفاوت این کالای تولیدی ساده از جمله سدیم فلوراید بکار رفته در آن برای سفید کردن دندان‌ها بر دانش به‌ کار رفته در زمینه مواد شیمیایی و صنعتی و... تاکید بورزیم. به بیان بهتر، کالاها حاصل جمع آوری دانش در زمینه های مختلف از ریاضیات و پزشکی و شیمی و الکترونیک گرفته تا نظریه اطلاعات و گرافیک و... می باشند. در واقع دانش موجود در یک کشور بستگی چندانی به میزان و حجمش ندارد بلکه به تنوع آن دانش در بین افراد مختلف و توانایی و مهارت نهادهای آن کشور در ترکیب نمودن و سود جستن از آن دانش در سطحی پیچیده ای دارد و راز موفقیت جوامع پیشرفته هم در همین ترکیب نمودن و استفاده مناسب از دانش های متنوع فردی است.
نهایتا می‌توان این گونه عنوان کرد که پیچیدگی اقتصاد یک کشور به «کثرت» و «تنوع» دانش موجود در آن کشور و توانایی نهادها و سازمان‌ها در یکپارچه نمودن و استفاده کردن از آن دانش وابسته است. در این سطح کشورهایی را پیچیده می دانیم که بتوانند از حجم وسیع دانش موجود در شبکه انسانی جامعه، سطح متنوعی از کالاهای دانش محور را تولید کنند.بنابراین افزایش سطح دانش موجود در یک کشور برای باقی ماندن در عرصه قدرت جهانی و ایفا نمودن نقش موثر ضروری می نماید.


اهمیت «پیچیدگی اقتصادی»
با مراجعه به شاخص پیچیدگی اقتصادی و طراز کردن آن بر روی شاخص های اقتصادی نظیر تولید ناخالص داخلی سرانه،رشد اقتصادی، درآمد سرانه و...می توان به ارتباط بین این شاخص‌ها و شاخص پیچیدگی اقتصادی پی برد وشواهدی دال براین مساله را که هرچه سطح اقتصاد یک کشور پیچیده تر و دانش بنیان تر باشد، آمارهای مربوط به نماگرهای اقتصادی آن کشورهم بهتر و بالاتر است نشان داد. برای مثال یک ارتباط قوی بین شاخص پیچیدگی اقتصادی و درآمد سرانه ای که هر کشور می تواند تولید نماید، وجود دارد. همچنین هرچه یک کشور تولید ناخالص داخلی سرانه‌اش بیشتر باشد به لحاظ رتبه بندی شاخص پیچیدگی اقتصادی هم در وضعیت بهتری قرار دارد.
اما در این مسیر توجه به این نکته ضروری می نماید که پیچیدگی اقتصادی یک شاخص صادرات محور نیست، هرچند که ما برای محاسبه این شاخص از داده های مربوط به صادرات استفاده می کنیم و به‌ طور مشخص کشورهایی که صادراتشان به سرعت رشد می کند، رشد تولید ناخالص داخلی بالاتری را هم تجربه می کنند. ولی حجم عظیم صادرات یک کشور می تواند ناشی از صادرات مواد معدنی و کالاهای خام باشد که در فرآیند تولیدشان دانش و مهارت خاصی به کارگرفته نشده است و فقط حاصل نعمت های خدادادی یک منطقه جغرافیایی خاص می باشند.
همانگونه که بیان شد پیچیدگی اقتصادی یک مفهوم نسبتا جدید برای مشخص نمودن میزان دانش مفید و مولد درون یک کشور است که به ما این اختیار را می‌دهد تا تنوع دانش موجود در یک کشور و توانایی آن کشور در ترکیب نمودن و استفاده کردن از آن دانش را مشاهده و درک نماییم. این مفهوم که به وسیله چند متغیر اقتصادی کمیتی شده است می تواند راهبرد مناسبی جهت دستیابی به یک اقتصاد دانایی محور و متکی بر توان داخلی باشد، زیرا نقش علم و دانش در اقتصاد به دلیل ایجاد تخصص و بهبود بهره‌وری عوامل تولید، از گذشته مورد توجه قرار گرفته و جایگاه فناوری و دانش به‌عنوان عوامل درون‌زا در رشد اقتصادی همواره مورد تأکید می‌باشد. اگر کشوری مانند ایران به ‌دنبال رهایی از صادرات مواد معدنی خام که بدون هیچ ارزش افزوده اقتصادی استخراج و صادر می‌شوند، باشد باید به پیوند میان علم و تولید بیش از پیش توجه نموده و بخش اعظمی از سرمایه تولید را مصروف حوزه‌هایی همچون تحقیق و توسعه (R&D) نماید.