تولد خانواده‌های کم‌جمعیت
مجید حیدری کمی که با دقت به اطراف خود نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم که به مرور زمان خانواده‌های پرجمعیت، جای خود را به خانواده‌های کم‌جمعیت می‌دهند. به نظر می‌رسد در سال‌های گذشته «افزایش هزینه‌های باروری»، «افزایش ترجیحات به اشتغال در زنان» و «تغییر سبک زندگی» باعث شده که مطلوبیت خانواده‌ها در کاهش جمعیت بیشتر شده باشد. شاید این موضوع را از «کوچک شدن متراژ خانه‌ها»، «کاهش نرخ زاد و ولد» و «کم‌شدن شیفت مدارس» و نشانه‌های دیگر نیز بتوان نتیجه‌گیری کرد، اما در نگاهی دقیق تر، بررسی از آمارهای منتشر شده نیز این روند را تایید می‌کند.
گزارش‌ها از آمار بودجه خانوار نشان می‌دهد که حدود بیست سال پیش و در ابتدای دهه هفتاد بیش از نیمی از خانواده‌های کشور (۵۵ درصد) دارای جمعیت بیشتر از ۴ نفر (پنج نفر و بالاتر) بودند. به این معنی که در این زمان از هر دو خانواده حتما یک خانواده وجود داشت که حداقل جمعیت در آن پنج نفر باشد، موضوعی که شاید با در نظر گرفتن «شیوه و شرایط زندگی» در حال حاضر کمی دشوار به نظر می‌رسد؛ اما با گذشت زمان در دو دهه اخیر، ساختار خانواده از نظر تعداد افراد تغییر قابل توجهی داشته است و شاید این برهه زمانی از نگاه تغییر در تعداد اعضای خانوارها، مهم‌ترین برش از تاریخ جمعیتی کشور باشد. براساس آخرین آمار در سال ۹۲، تعداد خانواده‌ها با جمعیت بیش از ۴ نفر در ایران به ۸/۱۸ درصد رسیده است. بنابراین با مقایسه این آمار می‌توان عنوان کرد که در وضعیت فعلی از هر پنج خانوار ایرانی، تقریبا یک خانواده دارای جمعیت بالای ۴ نفر است. رقمی که نشان می‌دهد ترجیحات و مطلوبیت مردم از افراد جمعیت تغییر یافته است. در حقیقت کاهش آمار زاد و ولد نیز باعث شده که تعداد خانوارهای پرجمعیت کاهش یابد.
افزایش خانواده‌های دو و سه نفره
ازسوی دیگر با کاهش خانوارهای کم‌جمعیت به خانوارهای زیر ۴ نفره افزوده شده است. براساس آمارهای منتشر شده در سال ۷۱ تعداد خانوارها دو نفره کم‌تر از ۱۰ درصد از آمار کل را تشکیل می‌دادند، در این سال به از هر ۱۰ خانواده تنها یک خانواده دونفره وجود داشت، اما با گذشت بیش از دو دهه، در سال ۹۲ نسبت خانواده‌های دو نفره به ۱۸ درصد رسیده و رشد قابل توجهی داشته است. این روند در خانوارهای سه نفر نیز مشاهده می‌شود و حتی رشد آن از شدت بیشتری برخوردار بوده است. به طور معمول اکثر خانواده‌های سه نفره شامل پدر، مادر و یک فرزند اند. بر این اساس، می‌توان مشاهده کرد که فراوانی ترکیب مذکور در خانواده‌های ایرانی رشد قابل‌ملاحظه‌ای داشته است. بر اساس آمارهای بودجه خانوار بانک مرکزی، در ابتدای دهه هفتاد نسبت تعداد خانوارهای سه نفره به کل کمتر از ۱۳درصد بوده است. این در حالی است که در سال ۹۲، نسبت خانواده‌های ۳ نفره به کل، به حدود ۲۷ درصد افزایش یافته است؛ البته با تغییرات و روند طی شده در سال‌های گذشته، می‌توان پیش‌بینی کرد که همچنان از تعداد خانواده‌های پرجمعیت کاسته شده و به تعداد خانواده‌های کم‌جمعیت افزوده شود. یکی از مهم‌ترین دلایل تولد خانواده‌های کم‌جمعیت را می‌توان «هزینه بچه‌دار شدن» عنوان کرد. به بیان دیگر، زوج‌ها در قبال بچه‌دار شدن منافع و هزینه‌ها را در نظر می‌گیرند و بر این اساس اگر منافع آن بر هزینه‌های آن غالب شد، متقاعد می‌شوند که بچه‌دار شوند.
نظر اقتصاددانان
یکی از مهم‌ترین نظریه‌ها درخصوص هزینه بچه‌دارشدن را اقتصاددان معروف، «گری بکر» مطرح کرده است. او معتقد است پرورش بچه‌ها هزینه‌هایی در بر دارد و والدین باید برای غذا، پوشاک، مسکن، تفریحات و آموزش آنها هزینه کنند و از همه مهم‌تر زمانی است که باید والدین برای بچه‌ها صرف کنند که این زمان معمولا صرف کسب درآمد و مصرف کالاها و خدمات شود. والدین باید در ازای این هزینه‌ها از مطلوبیت و لذت بیشتری از داشتن فرزند برخوردار گردند تا بچه‌دار شوند. این جبران هزینه (منافع) می‌تواند از لذت داشتن و پرورش فرزند، میل برای داشتن نسل یا تمایل به داشتن کسی برای دوران پیری سرچشمه ‌گیرد. به اعتقاد بکر علت این منافع هرچه که باشد باید با کالاها و تفریحات هر واحد پول خانوار رقابت کند. با چنین نگرشی می‌توان فرضیه‌های آزمون‌پذیر زیادی را درباره نرخ باروری فرمول بندی کرد.
بکر همچنین درخصوص سطح بالای درآمد در زنان معتقد است: «درآمدهای بالا برای زنان باعث افزایش هزینه‌های پرورش فرزندان و زمان مورد نیاز برای آنها می‌شود و باروری را کاهش می‌دهد. همچنین ضمانت‌های دولت برای درآمد دوران پیری موجب کاهش نرخ باروری می‌گردد، چون میل به داشتن فرزند در دوران سالخوردگی و نیاز به حمایت آنها را کاهش می‌دهد.» بنابراین با نگاه کلی می‌توان دریافت که نظر این اقتصاددان مطرح در تغییر ساختار جمعیتی خانوارهای ایرانی نیز صادق بوده است. درحقیقت، هزینه‌های داشتن فرزند در دهه 90 با دو دهه قبل از آن افزایش قابل توجهی داشته است که این موضوع باعث شده که خانواده‌های پرجمعیت جای خود را به خانواده‌های کم‌جمعیت دهد. البته درخصوص این روند، می‌توان افزایش میل به تحصیل در مردان و به خصوص در زنان را نیز موثر دانست. به هر حال تغییر جمعیتی در تعداد خانوارهای ایرانی، سبک زندگی را نیز تغییر می‌دهد.