گام‌هایی برای تاثیرگذاری بیشتر مدیران
مترجم: رویا مرسلی چگونه می‌توانید واقعا دارای نفوذ و قدرت باشید؟ ما دریافته‌ایم که مورداحترام‌ترین مدیران از به‌کار بردن روش‌هایی که برای آنها وجاهت کوتاه‌مدت به همراه داشته باشد پرهیز می‌کنند.
در ضمن آنها این طرز فکر را که «چگونه می‌توانم دیگران را وادار کنم آنچه را من می‌خواهم انجام دهند» از خود دور می‌کنند. آنها به جای پیش گرفتن چنین رفتاری، روش‌های کاملا متفاوتی به کار می‌گیرند. ما با بیش از 100 مدیر دارای نفوذ در محدوده وسیعی از صنایع و سازمان‌ها مصاحبه کرده‌ایم. آنها به منظور ایجاد تاثیر بیشتر چهار مرحله را انجام می‌دهند که هر کس می‌تواند در جهت دریافت نتایج مطلوب از آنها بهره گیرد و در عین حال به تحکیم روابط و افزایش اعتبار کمک کند.
این مراحل عبارتند از:
اقدام اول: تلاش برای دستیابی به نتایج بهتر.
اقدام دوم: توجه به نقطه ضعف‌های گذشته خود.
اقدام سوم: دخالت دادن دیگران در کارهایی که به خودشان مرتبط است.
اقدام چهارم: اگر به اندازه کافی تلاش کرده‌اید، باز هم بیشتر تلاش کنید.
ما در این مقاله درباره اقدام چهارم صحبت خواهیم کرد: به آخرین باری که به یک شخص خیلی مهم در زندگی کمک کرده‌اید تا به هدفش دست یابد فکر کنید. شاید به یکی از دوستان خود در رابطه با یک موضوع مربوط به کسب‌و‌کار کمک کرده باشید یا به فرزندان خود در رابطه با موضوعات مختلف کمک کرده‌اید.
وقتی به کسی پیشنهاد کمک می‌دهید، قطعا اینگونه سخن نمی‌گویید که «من چند دقیقه برای کمک به شما اختصاص می‌دهم اگر بیشتر طول بکشد، باید به ازای آن برای من کاری انجام دهید.» شما هرگز چنین کاری نمی‌کنید، بلکه ساعت‌ها وقت صرف می‌کنید تا چهره خوبی از خود نشان دهید، زمانبندی مناسبی تهیه می‌کنید، برنامه‌های خود را تغییر می‌دهید و ده‌ها کار مشکل انجام می‌دهید فقط برای آنکه به شخص دیگری کمک کرده باشید.
چرا این کار را می‌کنید؟ شما به طور طبیعی این کارها را انجام می‌دهید، چرا که روابط شما با این افراد برایتان مهم است و شما قصد تقویت این روابط را دارید.
البته چنین روابطی خاص هستند و برای شما نسبت به یک رابطه کاری یا رابطه با یک دوست رسمی معنای عمیق‌تری دارند، اما در هر رابطه‌ای می‌توان از انتظارات فراتر رفت. شما با این کار می‌توانید خود را به‌عنوان یک انسان و یک حرفه‌ای به دیگران بشناسانید.
دوست ما کوجی ناکاتا این موضوع را بدین صورت شرح می‌دهد: «موضوع این است که سعی نکنید در مرکز توجه باشید. اگر به دنبال فرشته کمک برای خود می‌گردید، فرشته کمک برای دیگران باشید. وقتی این کار را انجام دهید، اولین گام را برای تاثیرگذاری مثبت برای حال و آینده برداشته‌اید. کمک به دیگران نباید فقط یک بار باشد، بلکه باید همیشه ادامه داشته باشد. برای دریافت بیشترین تاثیر، سه زمان وجود دارد که می‌توانید به افراد کمک بیشتری برسانید: قبل از انجام یک تعامل، در حین انجام و بعد از آن.
وقتی تعاملات خود را اینگونه شروع می‌کنید، با انجام کار بیشتر در یک فرآیند و حتی انجام ریسک در بعضی موارد، می‌توانید به سرعت با افرادی که احساس می‌کنند خسته یا مستاصل شده‌اند ارتباط موثر برقرار کنید، حتی می‌توانید برای افرادی که با شما هیچ ارتباطی ندارند نیز کار انجام دهید. می‌توانید نام این کار را بگذارید «فعالیت تصادفی برای انجام کار بیشتر».
دیوید بردفورد به‌عنوان مدیرعامل پیشین شرکت فیوژن-IO نیز با انجام این کار نتایج بسیار موثری دریافت کرد. در اینجا به ذکر داستانی می‌پردازیم که چگونه این ویژگی او باعث آشنایی یکی از موسسان شرکت اپل؛ یعنی استیو وزنیاک با شرکت فیوژن-IO شد که در نهایت به موفقیت بزرگ شرکت انجامید. هدف دیوید آشنایی با وزنیاک نبود، بلکه فعالیت‌های تصادفی او برای انجام کار بیشتر باعث رسیدن به نتایج موفقیت‌آمیز شد. دیوید که در آن زمان در اوتا زندگی می‌کرد دوستی داشت که پسرش در حال نقل مکان به آن شهر بود و نیاز به کمک داشت تا بتواند کارهای قانونی پسرش را انجام دهد. دیوید در انجام کارهای این مرد جوان به او کمک کرد و او توانست به این شهر نقل مکان کند. به‌خاطر ارتباطاتی که طی این پروسه برای دیوید ایجاد شده بود، از او برای شرکت در یک سخنرانی دعوت شد. بسیاری این مراسم را اتلاف وقت تلقی کرده بودند، اما دیوید با خوشحالی این دعوت را پذیرفت. بعد از پایان سخنرانی، او برای صرف ناهار آنجا ماند. بعد از نهار، سخنران اصلی استیو وزنیاک معرفی شد. به طور کاملا اتفاقی، دستیار وزنیاک کنار دیوید نشسته بود. آنها با هم به گفت‌وگو پرداختند تا بحث به همکاری مشترک کشیده شد. این شخص پیشنهاد همکاری دیوید را به اطلاع وزنیاک رساند و او نسبت به تکنولوژی که شرکت فیوژن-IO ارائه می‌کرد علاقه‌مند شد. بعد دیوید محصولات شرکتشان را برای او فرستاد و پرسید که آیا آنها علاقه‌مند به عضویت در هیات‌مدیره مشاوران هستند یا خیر و از آنها پاسخ مثبت دریافت کرد. آیا این اتفاق کاملا تصادفی بود؟ شاید. اما در تصویر بزرگ‌تر، دیوید بردفوردها در جهان این موضوع را یک اتفاق کاملا تصادفی تلقی نمی‌کنند. این طرز فکر صحیح است که با نتایج شروع نکنیم، بلکه با روابط شروع کنیم. شاید ندانیم این روابط به کجا ختم می‌شوند اما این یکی از موثرترین روش‌های تاثیرگذاری است. یادتان باشد هرگاه به دیگران کمک می‌کنید، نباید انتظار جبران داشته باشید، بلکه همیشه فکر کنید هدف ایجاد یک رابطه بلندمدت و بهبود امور است. وقتی روش‌های کمک به دیگران، یادگیری رشد، پیشرفت، جلوگیری از مشکلات و دستیابی به اهداف آنها را پیدا کردید، آنچه به‌دست خواهید آورد بسیار بزرگ‌تر از منافع زودگذر است. شما اساس دستیابی به نتایج را شکل می‌دهید، به روابط خود غنا می‌بخشید و برای خود حسن شهرت توام با صداقت کسب می‌کنید.