آغاز مجدد عصر پاسیفیک گرایی برای ایالات‌متحده آمریکا
امیر علی ابوالفتح کارشناس ارشد مسائل آمریکا ایالات‌متحده آمریکا، کشوری که با دو اقیانوس محصور شده، در یک صد سال اخیر به شکل متناوب میان آتلانتیک گرایی و پاسیفیک‌گرایی در نوسان بوده است. نیمه نخست قرن بیستم، ایالات‌متحده برای ارضای جاه‌طلبی‌های بین‌المللی خود و یافتن مناطق حیاتی چشم به اقیانوس پاسیفیک دوخت. در آن زمان، امپراتوری ژاپن قدرتمند‌ترین بازیگر آسیای شرقی محسوب می‌شد که به‌اندازه ایالات‌متحده، سودای سلطه بر شرق قاره کهن را در سر می‌پروراند. پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم و خطر سلطه اتحاد شوروی بر قاره اروپا، توجه ایالات‌متحده را از پاسیفیک به آتلانتیک منحرف کرد.
در نیمه دوم قرن بیستم، تمرکز اقتصادی و نظامی آمریکا بر حفظ اروپا بود که جنگ سرد را با اتحاد شوروی به دنبال آورد. اکنون و در سال‌های نخستین نیمه اول قرن بیست‌ویکم با فروکش کردن منازعات در حوزه آتلانتیک و ظهور قدرت جدیدی در شرق آسیا؛ یعنی جمهوری خلق چین، بار دیگر توجه آمریکایی‌ها به پاسیفیک معطوف شده است. چین با پشت سرگذاشتن ژاپن و آلمان، به دومین قدرت اقتصادی جهان بعد از ایالات‌متحده بدل شده و در کنار اهداف توسعه اقتصادی، اهداف سیاسی و امنیتی خاص خود را در منطقه دنبال می‌کند.
این در شرایطی است که ظهور یک قدرت چند وجهی سیاسی، اقتصادی و نظامی در شرق آسیا نه فقط متحدان منطقه‌ای ایالات‌متحده همچون ژاپن، کره‌جنوبی، تایوان و استرالیا را تهدید می‌کند، بلکه تهدیدی جدی برای سواحل غربی ایالات‌متحده به شمار می‌آید. به همین دلیل نیز برای نخستین بار بعد از جنگ جهانی دوم، سهم اقیانوس پاسیفیک در آرایش نظامی نیروی دریایی ایالات‌متحده از سهم اقیانوس آتلانتیک بیشتر شده است. با چنین رویکردی، اگر تجربه جنگ گرم میان آمریکا و ژاپن، در نیمه نخست قرن بیست و یکم در حوزه پاسیفیک و میان واشنگتن و پکن تکرار نشود، بروز تجربه جنگ سرد آمریکا و شوروی میان دو بازیگر اصلی این منطقه دور از انتظار نخواهد بود.