مرگ‌های خودخواسته در خیابان

شایان ربیعی

عضو گروه فرهنگ

بهار امسال به‌رغم طراوات باران‌های مداومش، پر از خبرهای تلخ بود، از خودکشی مردی که از پل عابری در خیابان میرداماد خود را حلق‌آویز کرد تا خودکشی مرد دیگری در بیمارستان میلاد. از خودکشی دختر ۱۳ ساله در اتوبان نیایش تا پسر ۲۸ ساله‌ای که در میدان رسالت خودکشی نافرجامی داشت و از خودکشی دو زن در کرمانشاه تا خودکشی یک جوان در شیراز و یک مرد در مشهد. در دو هفته گذشته بارها و بارها خبرهای متعددی از خودکشی‌های موفق یا ناتمام، گروه‌‌ها و کانال‌های تلگرام را زیر و رو کرده است.براساس آخرین آماری که سازمان جهانی بهداشت منتشر کرده، هر ۴۰ ثانیه یک نفر به علت خودکشی می‌میرد و از قطار زندگی پیاده می‌شود. این یعنی هر سال چیزی حدود ۸۰۰ هزار نفر که از این ۸۰۰ هزار نفر بیشتر از چهار هزار نفرشان ایرانی هستند. به این ترتیب هر روز در ایران یازده نفر خودشان را می‌کشند، اما اینها آمار است. وقتی از آمار حرف می‌زنیم برایمان مهم نیست آن کسی که خودش را کشته اسمش مرتضی بوده یا مهرانگیز. صادق بوده یا مریم. داستان زندگی‌اش چه بوده و کجای کار امیدش را از دست داد و کجای کار تصمیم گرفته قبل از آنکه مشکلات از پایش بیندازند، خودش را بکشد. به آمار باید نگاه واقعی‌تر داشته باشیم. هر سال بیش از چهار هزار داستان زندگی در ایران به نقطه کور می‌رسد و بیش از چهار هزار خانواده، خانه امیدشان خراب می‌شود. این یک بحران اجتماعی است که در دو مفهوم «فقر» و «بیکاری» خلاصه می‌شود، وگرنه همه آنها که خودکشی کردند، می‌رفتند در پستوی خانه کارشان را می‌کردند، نه در ملأ عام و در خیابان