دو نگاه زیر چشمی به آنتن
نگین احمدی
صداوسیما از همان روزهای کودکی و نوجوانی‌اش سعی کرده خود را جدی و به شدت مبادی آداب جلوه بدهد و این موضوع باعث شد تا سوتی‌های کوچکی که گاه‌گاه به واسطه اشتباه یک فرد در یک برنامه پیش می‌آمد، به‌واسطه عدم تناسبش با شخصیت ساخته شده صداوسیما، گل‌درشت و خنده‌دار به چشم بیاید. این اتفاق با گسترش‌ شبکه‌های تلویزیونی صداوسیما و طبیعتا افزایش تعداد برنامه سازان این سازمان از یکسو و توسعه فزاینده رسانه‌های موبایلی و اینترنت از سوی دیگر،‌ به سرعت تولید و بازتولید شد و مورد توجه قرار گرفت و اصطلاح «سوتی‌های صداوسیما» به جای اصطلاح‎‌هایی نظیر «سوتی فلان مجری»،‌«اشتباه فلان بازیگر» و... به یک کلید واژه پر هوادار و پربازدید در رسانه‌های اینترنتی بدل شد.

این رویداد، یعنی جا افتادن اصطلاح«سوتی‌های صداوسیما» از نگاه مطالعات فرهنگی، می‌تواند به‌عنوان یک نمونه از رفتارهای مقاومتی عامه در مقابل شخصیت شدیدا مبادی آداب و احیانا خشک صداوسیما مورد توجه قرار بگیرد؛ زیرا مردم با این اصطلاح‌‌ها در واقع جدیت زیاده از حد و رسمیت بیش از اندازه صداوسیما را به شوخی می‌گیرند. به همین دلیل است که گاهی اگر یک چهره تلویزیونی در زندگی شخصی‌اش، رفتاری را انجام دهد که به لحاظ هنجار‌های اجتماعی، رفتاری معمولی به‌شمار بیاید؛ اما با شخصیت صداوسیما متناسب نباشد، این موضوع دستمایه یک موج و جریان بزرگ در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های موبایلی خواهد شد. کما اینکه در چند سال اخیر این اتفاق بارها و بارها افتاده است.در واقع انگار که جعبه جادویی صداوسیما از خصلت جادویی بیشتری برخوردار است، زیرا انگار که از نگاه مردم، هرکسی که چهره‌اش از تلویزیون پخش می‌شود باید شخصیت تلویزیون و صداوسیما را به خود بگیرد،‌ به شدت جدی،‌ زیاده از حد مبادی آداب و... در مواجهه عمومی با برخی رفتارهای نامتجانس «هنرمندان محبوب»،‌ چیزی که بیش از هر چیز برجسته می شود،‌ انتشار این رفتار از صداوسیما است نه بیان آن کلمات از زبان یک هنرمند محبوب. به هر حال صداوسیما به قدری وسعت، قدرت و عظمت دارد که همه چیز به نام آن تمام خواهد شد. این در حالی است که طبق برخی آمارهای قرین به حقیقت نزدیک به یکصد هزار نفر به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم در صداوسیما شاغل هستند. مدیریت این مجموعه کلان، در حالی که هر خطایی قرار است به نام سازمان صداوسیما تمام شود،‌ نه خودفرد خاطی،‌ بی‌نهایت دشوار است و اصولا در روزگار ما وجود و فعالیت چنین رسانه بزرگی که مملو از حاشیه‌ها و انتقادهای ریز و درشت است،‌ نه تنها ضرورتی ندارد، بلکه شگفتی‌آور نیز هست.

صدا‌وسیما، مصرف فرهنگی و سرمایه اجتماعی

سرمایه اجتماعی در ساده‌ترین تعریف یعنی اعتماد. اعتماد متقابل میان دو نفر،‌ دو نهاد یا بیشتر. در واقع می‌توان گفت که مهم‌ترین عامل انسجام اجتماعی جوامع، اعتماد است. اعتماد شهروندان به همدیگر،‌ اعتماد متقابل مردم و دولت، اعتماد نهادها و قوای حاکمیت به یکدیگر و... در این میان زیر مجموعه هایی از اعتماد نیز وجود دارد. برای مثال اعتماد مردم به رسانه‌ها و اعتماد مردم به اشخاص حرفه‌ای همچون پزشکان، مهندسان، هنرمندان و... شاید درک اهمیت اعتماد به پزشکان و مهندسان و دیگر صنف‌ها و شغل‌های از این دست دشوار نباشد؛ اما اعتماد مردم به برخی صنف‌ها از جمله هنرمندان، نویسندگان و... احتمالا به سادگی قابل فهم و تعریف نیست. برای درک بهتر این موضوع می‌توانیم موقعیت‌هایی را مثال بزنیم. مثلا در جوامع مدرن، مصرف کالاهای فرهنگی، به ویژه در میان طبقه متوسط اجتماعی جایگاه درخور توجهی دارد. بخش قابل توجهی از مصرف فرهنگی به مصرف سینما، تئاتر، تابلوهای نقاشی، آلبوم‌های موسیقی و... مربوط می‌شود.

وقتی شما می‌خواهید برای خرید بلیت تماشای یک فیلم یا خرید یک آلبوم موسیقی تصمیم بگیرید، باید انتخاب کنید. از میان فیلم‌هایی که روی پرده است یا از میان آلبوم‌هایی که در فروشگاه‌ها وجود دارند. در حین این انتخاب است که سرمایه اجتماعی می‌تواند شما را کمک کند.همان‌گونه که برای ملاقات بایک پزشک شما سعی می‌کنید یک پزشک حاذق و حرفه‌ای را انتخاب کنید که از یکسو سلامت خود را به دستش بسپارید و از سوی دیگر برای این ملاقات از درآمدتان هزینه کنید، در هنگام خرید یک محصول فرهنگی-هنری نیز شما باید به اندازه بخشی از عمرتان که صرف دیدن یا شنیدن آن محصول می‌کنید و مبلغی که قرار است برای خرید آن خرج کنید، به سطحی از اعتماد مسلح باشید. برخی چهره‌ها که در حوزه فعالیت خودشان حرفه‌ای به شمار می‌آیند سطح بیشتری از اعتماد عمومی مخاطبانشان را جلب می‌کنند. برای مثال شهرام ناظری در حوزه موسیقی سنتی این سطح از اعتماد را ایجاد کرده است و مخاطبان موسیقی سنتی می‌دانند که آلبوم ‌های این هنرمند ارزش وقت و پولی را که بابت آن مصرف می‌کنند، دارند.

حالا با توجه به این مقدمه، می‌توانیم موقعیت و اثرگذاری یک نهاد رسانه‌ای همچون صدا وسیما را در تناسب با سرمایه اجتماعی در حوزه هنر و فرهنگ مطالعه کنیم. البته این موضوع شایسته است که در فرصت‌های بسیط‌تر و فراخ‌تری بررسی شود؛ اما در پرونده‌ای که از نظر شما می‌گذرد، به صورتی خلاصه و بر حسب ضرورت به برخی شاخص‌ها در این باره توجه شده است که خواندنش خالی از لطف نیست و می تواند درک و دریافت بهتری برای ما در نگاه به پدیده صدا وسیما و مناسبات آن با هنرمندان و دیگر رسانه ها ایجاد کند.کلیت امر آن است که صدا وسیما به عنوان بزرگ‌ترین نهاد رسانه‌ای در کشور و یکی از بزرگ‌ترین نهادهای رسانه‌ای جهان، قدرت بسیار قابل توجهی در ارتباط‌گیری با مخاطبان پرشمار ایرانی و غیرایرانی دارد. بنابراین حضور هر هنرمندی در قاب این رسانه می‌تواند، تضمین‌کننده بخش قابل توجهی از اعتماد عمومی به او باشد. چنان که می‌توانید بسیاری از هنرمندان محبوب را نام ببرید که شهرت و محبوبیت خود را مدیون صداوسیما هستند. اما این راه، یک طرفه نیست، بلکه خود صدا وسیما هم از محبوبیت و شهرت هنرمندان استفاده می‌کند و افزون بر این بسیاری ازافرادی که از منابع دیگری برای خود سرمایه اجتماعی کسب کرده‌اند، با حضور خود در تلویزیون برای این رسانه تولید اعتبار و وجهه می‌کنند.بررسی مناسبات مربوط به سرمایه اجتماعی میان تلویزیون و هنرمندان از آن رو که دو طرفه و همزمان است کاری پیچیده و شایسته تحقیق بسیاری است. اما در این پرونده تلاش شده است تا موضوعات پیرامونی و بنیادین آن تا حدودی که مقدور و ممکن است بررسی شود.