هنر خداحافظی کردن حرفه‌ای
ما در زندگی روزمره خود ارتباط‌های بسیاری را به پایان می‌رسانیم، بدون اینکه نیاز داشته باشیم که به آن فکر کنیم. نیز بسیاری از فرصت‌ها و موقعیت‌ها را کنار می‌گذاریم تا به فرصت‌ها و موقعیت‌های جدید برسیم. اما پایان دادن و کنار گذاشتن برای ما همواره ساده و بی‌دغدغه نیست. پایان دادن به برخی از ارتباطات و کنار گذاشتن برخی از کارها و موقعیت‌ها نیاز به تفکر بیشتر دارد. به این معنی که ما نسبت به پایان آنها حساس‌تر و تاثیرپذیرتریم.
مثلا ممکن است بخواهیم به موقعیت شغلی کنونی خود پایان دهیم (درحالی‌که مدت‌زمان زیادی در آن مشغول به‌کار بودیم) و در جایی جدید و با گروهی جدید شروع به‌کار کنیم. مدیریت فردی در چنین موقعیت‌هایی به‌طور قطع می‌تواند به ما کمک کند. آنچه که در زیر می‌آید معرفی راهکارهایی است که بتواند مدیریت فردی را در مسیر درستی هدایت کند.
اولین و مهم‌ترین عاملی که نقش مهمی در مدیریت فردی صحیح ایفا می‌کند، شناختن نیاز‌های فردی است. یک فرد برای پایان دادن به ارتباطات خود (چه در محیط کار و چه در زندگی شخصی) لازم است که هم نیاز خود را بشناسد (که ریشه در فرهنگ و آداب و رسوم آن فرد، تجربه‌های گذشته‌اش و حتی شیوه تعلیم و تربیتش دارد) و هم نیاز‌های دیگران را که در طرف مقابل این ارتباط هستند. صرف شناخت نیاز‌های خود نمی‌تواند برای مدیریت کردن چنین موقعیت‌هایی کفایت کند. چرا که در بسیاری از موارد، طرف های مقابل یک ارتباط به پایان یک ارتباط واکنش‌هایی نشان می‌دهند که عدم شناخت درست آنها ممکن است تبعاتی برای فرد به همراه داشته باشد. انعطاف‌پذیر بودن، و در برخی موارد بر احساسات خویش غلبه کردن، می‌تواند نتیجه شناخت صحیح یک فرد از نیاز‌های خود باشد.
عامل دیگری که در مدیریت فردی اهمیت دارد، شناخت و تشخیص درست موقعیت است. اگر فرد بتواند موقعیت را به‌درستی درک کند می‌تواند واکنش درست و عقلانی را نسبت به آن نشان دهد. در بسیاری از موارد، گفتن جمله‌ای واضح و بدون ابهام به عنوان عبارتی برای خداحافظی می‌تواند به کسب شناخت صحیح از موقعیت کمک کند. اگرچه خیلی ساده به نظر می‌رسد، ولی اگر یک فرد در پایان دادن ارتباطاتش که برای او مهم هستند نتواند با جملاتی واضح خداحافظی کند، سوالات زیادی برای او پیش می‌آید و موقعیتی که در آن قرار گرفته است مبهم می‌شود. مثلا ممکن است از خود بپرسد آیا ما واقعا قرار است خداحافظی کنیم؟ اما گفتن عبارتی واضح (که انتخاب آن بستگی به خود فرد دارد و نیز به هنجارهای جامعه‌ای که فرد در آن زندگی می‌کند) می‌تواند ابهام و نگرانی او را تا حد زیادی کاهش دهد. به‌طور مثال، گفتن عبارتی که پایان یک ارتباط را به روشنی نشان می‌دهد، می‌تواند به فرد بیان کننده (و بالطبع به افراد شنونده) این اطمینان را بدهد که یک ارتباط متقابل (چه کاری و چه شخصی) به پایان رسیده است.
عامل دیگری که به مدیریت صحیح در شیوه پایان دادن به یک ارتباط کمک می‌کند و از یک جهت نقش تعیین‌کننده‌ای دارد، مدیریت احساس است. پایان دادن به هرگونه ارتباطی (حتی اگر این ارتباط، یک ارتباط صرف کاری بوده باشد) تا حدی یک تجربه احساسی است. برخلاف آنچه که بسیاری از مردم می‌پندارند، مدیریت احساس ایجاب می‌کند که یک فرد هنگام پایان یک ارتباط از احساس خود نسبت به پایان آن به‌طور واضح صحبت کند. این امر پایان یافتن این ارتباط را بیش از پیش تضمین می‌کند. به علاوه، فرد باید از فرد یا افرادی که در طرف مقابل این ارتباط هستند بخواهد که درباره احساس خود بدون هیچ مانعی صحبت کنند. اگر این اتفاق نیفتد و اعضای طرفین یک ارتباط متقابل از احساس خود به‌طور واضح و بدون مانع صحبت نکنند، ممکن است فرد احساس کند که چیزهایی گفته نشده باقی مانده است. این حالت در بسیاری از افراد موجب پشیمانی خواهد شد و یک ارتباط متقابل به نحو احسن پایان نمی‌پذیرد.
آخرین عاملی که در اینجا به آن اشاره خواهد شد، عامل پذیرش است. حتی در بهترین شرایط، هنگامی که مدیریت صحیحی بر شیوه پایان دادن به ارتباط متقابل حاکم بود و هر چه که به بهتر انجام شدن آن کمک می‌کرد نیز رعایت شد، در نهایت حسی از ناامیدی و سرخوردگی در هر یک از افراد به وجود می‌آید. این حس ناامیدی (که همراه با ناراحتی است) تا حد زیادی اجتناب‌ناپذیر و طبیعی است و حتی گاهی جلوگیری از آن تبعات وسیع‌تری به همراه دارد. اما نکته‌ای که حائز اهمیت است، پذیرش این وضعیت به عنوان نتیجه طبیعی و البته موقتی پایان یک ارتباط متقابل است. اگر یک فرد بداند که حس ناامیدی و ناراحتی در او به وجود خواهد آمد، آن را بپذیرد و برای آن آماده شود، پایان دادن یک ارتباط تبعات بسیار کمتری خواهد داشت.