گالری هما این هفته میزبان نقاشی‌های «حبیب فرج‌آبادی» بود. نمایشگاهی که پر از اتفاق‌های رنگی بود. اتفاق‌هایی که بر روی همه چیز می‌دویدند. بر روی پرتره‌های شخصیت‌ها و هنرمندان مشهور تاریخ، بر روی سفیدی مقوا وبوم و خلاصه بر روی همه‌چیز. چنان‌که خود هنرمند نیز در متن نمایشگاه نوشته بود قصدش پیروی از «اراده معطوف به تصادف» بوده است. هرچند در این پیروی بسیاری آثار از حیطه انتزاع خارج شده بودند. اما این نمایشگاه بیش از هرچیز این سوال را برای مخاطب مطرح می‌کرد که انتزاع و اتفاق چه نسبتی باهم دارند؟ آیا هر اتفاق بصری، نتیجه‌ای انتزاعی به دنبال خواهد داشت؟ برای پاسخ به این پرسش باید به سراغ تبار تصاویر انتزاعی، برویم. در حیطه هنرهای تجسمی اساسا تصاویر و احجامی که ذهن را به صورت مستقیم به هیچ شیء یا واقعیت بیرونی ارجاع ندهند، انتزاعی می‌گویند. به عبارت دیگر دایره ارجاعات این دست آثار محیطی ایهام‌گونه و رمزآلود است. اما پرسش اصلی که در این‌جا مطرح می‌شود آن است که آیا هر اثر مبهم و گنگی در دایره آثار انتزاعی می‌گنجد؟ به بیان روشن‌تر آیا «انتزاع» معادل و هم معنای «ابهام» است. سیر تطور این مفهوم-انتزاع- به ما نشان داده است که چه در اعصار کهن و چه در دنیای امروز انتزاع منتج از فضای ذهنی و مفاهیم چندلایه و تو در تو است واین ابهام و گنگی نه عامل خالق و به وجود آورنده آن که مفعول فضای ذهنی چندلایه خالق آن است. با این تعریف «اتفاق» عامل خالق انتزاع نیست، بلکه مولفه‌ای است در پیشبرد ذهنیت خالق اثر برای حرکت از ناخودآگاه به سوی خودآگاه.