اگر چاه به مدت 24 ساعت آب می‌داد، کافی بود که بگویند «اراضی جزء املاک است» و معنی این کلمه این بود که «تمام اراضی از آن من است و مالک، شاه است.» زمین‌خواری پدیده‌ای است که در تاریخ ایران نشانه‌های بسیاری از آن به جای مانده است، اما شاید در هیچ دوره‌ای مانند عصر پهلوی این پدیده چهره خود را نشان نداده باشد، چنان که در این دوره «زمین‌خواری» به امری ساده و پیش‌افتاده تبدیل شد. رضا خان از همان روزهای نخست زمامداری این کار را در سرلوحه اقدامات خود قرار داد. او که از وجهه خاصی چون داشتن انتساب قبیله‌ای یا مذهبی و... بر‌ای کسب مشروعیت برخوردار نبود، به این اقدام دست زد تا در ردیف زمین‌داران بزرگ درآید و به این صورت بتواند مشروعیت لازم را به دست آورد. به همین دلیل با فرستادن ماموران خود به نقاط خوش آب و هوا چون شمال کشور به آنها دستور می‌داد هر کجا زمین یا ملکی مناسب دیدند آن را به نفع شاه مصادره کنند. این کار به شیوه خاص انجام می‌گرفت؛ به این ترتیب ابتدا اطلاعات لازم کسب می‌شد که آیا زمینی که شاه مدعی و طالب تصرف آن است، به کسی تعلق دارد یا نه، سپس چاهی حفر می‌کردند؛ اگر چاه به مدت 24 ساعت آب می‌داد، کافی بود که بگویند «اراضی جزء املاک است و معنی این کلمه این بود که تمام اراضی از آن من است و مالک، شاه است.» با توجه به چنین رویه‌ای بود که او به هنگام ترک ایران در سال 1320 شمسی، بزرگ‌ترین مالک و زمین‌دار ایران بود. پس از او محمد رضا نیز همین روحیه را داشت. او سال 1327 از مجلس خواست تا با وضع قانونی تمام املاک به جای مانده از پدرش را به او منتقل کنند. املاک اختصاصی به مالکیت محمدرضا درآمد. بدین‌ترتیب 2400 آبادی از املاک غصبی رضاشاه مجددا از آن محمدرضا شد و عنوان عوام‌فریبانه «موقوفات خاندان پهلوی» به آن داده شد. در سال 1330 ش، شاه دفتر املاک اختصاصی را برای به جریان انداختن پول‌های حاصل از فروش املاک سلطنتی به کار انداخت. در کنار او دیگر افراد این خاندان نیز در زمین‌خواری و بورس بازی زمین و املاک حضوری چشم‌گیر داشتند. اشرف ضمن بیان خاطرات خود با اشاره به بهره‌گیری از فضای ایجاد شده در بازار مسکن می‌‌نویسد: «در این فضای اقتصادی، بازار مستغلات نیز رونق گرفت. قیمت زمین گاه چند صد برابر ترقی می‌کرد و مثل بسیاری دیگر، من نیز توانستم از طریق چند معامله ملکی از جمله پروژه خانه سازی، به مقیاس هزار ویلا بر ثروت شخصی خود بیفزایم.… در عرض چند سال، قیمت زمین‌هایی که داشتم، سرسام‌آور بالا رفت و در نتیجه امکانات گسترده‌ای برای سرمایه‌گذاری در زمینه‌های دیگر در اختیار من گذاشت.» زمین‌خواری در این دربار تنها به دو نمونه یادشده محدود نمی‌شد و می‌توان گفت که دربار پهلوی‌ها مکانی برای تجمع زمین‌خواران بزرگ بود. خاطرات به جای مانده از این دوران نمونه‌های بسیاری از فعالیت این زمین‌خواران را در دل خود جای داه است. نمونه‌ای از آن خاطرات حسین فردوست است که ضمن بیان مشاهداتش از این پدیده در دربار، به خسروانی اشاره کرده و می‌نویسد: پس از 28 مرداد، خسروانی و باشگاه تاجش به بلای جان مردم تبدیل شد. او راه می‌افتاد و هر جا که زمین شهری مرغوبی می‌دید، به مالک آن مراجعه می‌کرد. اگر طرف حاضر می‌شد زمین را به او واگذار کند فبها، وگرنه یک جوخه ژاندارم می‌رفت و یک پرچم سلطنتی را در وسط زمین فرو می‌کرد و خسروانی صاحب زمین را تهدید می‌کرد که زمین برای شاهنشاه است! طرف مسلما تسلیم می‌شد و زمین را واگذار می‌کرد. سند به نام خسروانی، زن یا دو دخترش صادر می‌شد. چنین آدمی را هویدا، سرپرست سازمان تربیت‌بدنی کرده بود. به تدریج، مساله بسیار حاد شد. من پیگیری کردم و بهترین وسیله تحقیق را اداره کل نهم ساواک تشخیص دادم. سرهنگ ضرابی، مدیرکل نهم ساواک، را احضار و به او دستور دادم درباره اموال خسروانی تحقیق کند و در سطح کشور هرچه به نام خسروانی، زن و دو دختر اوست و سند صادر شده، گزارش کند. پس از 3-4 ماه گزارش تحویل شد. با کمال تعجب دیدم که نتیجه بیش از تصور قبلی‌ام است: در مراکز استان یک یا چند زمین، در مراکز شهرستان‌ها یک زمین، ‌در برخی مراکز بخش یک زمین و در تهران ده‌ها زمین، که همه بسیار مرغوب و وسیع بود، به نام خسروانی و خانواده‌اش است. وی در ادامه خاطراتش این مقدار را بیش از 200 رقم قید کرده و به ارجاع پرونده اشاره می‌‌کند که به دستور شاه انجام گرفت و حاصل آن زد و بند امیر اسدالله علم و خسروانی بود. به دیگر سخن خسروانی با بخشیدن تنها بخش کوچکی از املاکش، مساله را فیصله داد و علم نیز در خصوص برخورد با او هیچ اقدامی نکرد.