سیاست جدید ترکیه در عصر جهانی‏ شدن
ترکیه پانزدهمین اقتصاد جهان، با جمعیتی ۷۵ میلیونی و دارای دومین ارتش بزرگ در پیمان آتلانتیک شمالی «ناتو» است. این ویژگی‏ها ترکیه را به قدرتی در‌حال‌ظهور منطقه‏ای با انگیزه‏های جهانی تبدیل کرده است. اما، ترکیه به تازگی با مسائلی در سیاست خارجی خود روبه‌روشده است که باعث شده برخی از ناظران از آن با عنوان «بازگشت به گذشته» ترک‌ها یاد کنند. جایی که عثمانی‌گری ترکیه حرف اول را می‌زند و گفته می‌شود رویای پنهان اردوغان بازگشت به دوران «سلطان»ها است. فرضیات متنوعی ارائه شده است. اینکه اردوغان چرا تاکنون رویای پنهان خود را علنی نکرده است و به‌طور ضمنی دنبال طرح‌های نئوعثمانی‌گری خود است بیشتر به شرایط منطقه‌ای باز می‌گشته است. از همه مهم‌تر اینکه اقتصاد این کشور هنوز پاسخگوی طرح‌های بلندپروزانه وی نبود و نمی‌توانست به یک‌باره از طرح اردوغان رونمایی کند.
برخی اما اعتقاد دارند، جنگ‏ها و منازعاتی که در اطراف ترکیه جریان داشته‏اند برای مدتی طولانی مانع بلند‌ پروازی‏های این کشور شده بود. تجزیه یوگسلاوی منجر به بحران گسترده در بالکان شد. منازعات در چچن و نگورنو-قره‌باغ، قفقاز را در سال ۱۹۹۰ به ویرانی کشاند.
جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ و جنگ روسیه و گرجستان در سال ۲۰۰۸، و مساله قبرس به‌مثابه عواملی بازدارنده در برابر ترکیه عمل کرده‌اند و از سوی دیگر، این عوامل سبب تشویق ترکیه به حل مشکلات پیرامونی خود شده تا از این طریق بتواند پتانسیل‏های خود را به‏عنوان قدرتی در‌حال ‌ظهور فعال سازد. خواست اقلیت کرد ترکیه مبنی بر خود‏مختاری‏شان، بیش از پیش بر‌سیاست منطقه‏ای جدید ترکیه به‏خصوص با در نظر گرفتن اوضاع عراق پس از اشغال، تاثیرگذار بوده است.
سیاست «به‌صفر ‌رساندن تنش‌با کشورهای همسایه» (zero problems with neighbors policy)، ترکیه منجر به تقویت تجارت و سرمایه‏گذاری این کشور در خاورمیانه، برقراری روابط دوستانه با عراق، سوریه و ایران شد و سعی کرد که نقش میانجی‏ را در بحران اعراب و رژیم اسرائیل ایفا کند. همین عوامل کمک کرد که این کشور کرسی عضو غیر‌دائم شورای امنیت سازمان ملل را در سال ۲۰۰۹ به‌دست آورد. روابط‌رو‌به ‌گسترش ترکیه با قدرت‏های درحال‌ظهور به خوبی بیانگر این مطلب است که ایالات‌متحده و اروپا دارای جایگاهی مرکزی در سیاست جدید ترکیه نیستند. موضوعی که به چالش آنکارا با کشورهای غربی تبدیل شده است و مدام به انحای گوناگون این چالش نمود پیدا می‌کند. موضوع سوریه تازه‌ترین مورد اختلاف آنکارا با سیاست‌های واشنگتن است. سیاست آمریکا پس از جان گرفتن گروه‌های تندرو در سوریه، باعث شده است که فشار چندانی روی اسد وارد نکند و در مقابل ترکیه از آمریکا می‌خواهد در کنار فشار به گروه‌هایی مثل داعش و النصره، برای برکناری اسد هم تلاش کند. برخی ناظران اعتقاد دارند که اردوغان به‌دنبال روی کار آمدن گروه‌هایی مثل اخوان‌المسلمین در کشورهای عربی است تا برای نوعثمانی‌گری خود حیاط خلوتی ایجاد کند و بازار سلطان‌ها را به شیوه مدرن‌تر احیا کند. همان‌گونه که داوود اوغلو در یک مصاحبه به‌طور تلویحی سمت و سوی جدید ترکیه را به غربی‌ها نشان داده و گفته بود:
«ناتو قدرتمندترین متحد ترکیه و عضویت در اتحادیه اروپا هدف اساسی سیاست خارجی ترکیه است؛ اما ترکیه نمی‏تواند خاورمیانه، آسیا، آسیای مرکزی، شمال آفریقا یا آفریقا را نادیده بگیرد.» نگاه به شرق و باز کردن درهای سرمایه‌های سرگردان اعراب به ترکیه، باعث شد که اقتصاد ترکیه جانی دوباره بگیرد و به‌عنوان بال اقتصادی رویای اردوغان عمل کند. ترکیه به‌جای اینکه همچون «تورگوت اوزال»، به سمت غرب گرایش پیدا کند و به‌دنبال سرمایه کشورهای غربی برود، درهای خود را از سمت شرق گشود و دلارهای کشورهای عربی را جایگزین دلارهای غربی ساخت. زمانی که در سال 2011، بهار عربی به‌وقوع پیوست، اردوغان خود را در قامت یک قهرمان فرامنطقه‌ای دید و با سفر به کشورهایی مثل مصر و تونس، راه‌حل حکومت‌داری تجویز می‌کرد. زیرا اردوغان توانسته بود با پیروزی‌ اخوان‌المسلمین در این کشورها جای خود را محکم‌تر کند و برای تکمیل پازل خود تنها به‌دنبال سقوط اسد می‌گشت. اما با پیچیده‌ شدن بحران سوریه، قدرت گرفتن تندروها در منطقه و بازگشت مردم انقلابی مصر و تونس از اخوان‌المسلمین، هم‌اینک اردوغان را به دون‌کیشوت شبیه کرده است تا یک قهرمان فرامنطقه‌ای. او نه تنها در سوریه نتوانست موفق عمل کند، بلکه در کشورهایی که بهار عربی را تجربه کردند با یک بازگشت عجیب و غریب مواجه شده است. نمونه اخیر آن پیروزی غیرمنتظره «ندای تونس»، که از اعوان سابق بن‌علی هستند چیزی نبوده که اردوغان به‌دنبال آن بوده باشد.
pic۱

بال اقتصادی نئوعثمانی‌گری
ترکیه تا پش از بهار عربی با «غیرامنیتی ‏کردن» سیاست خارجی خود، با تاکید بر توسعه روابط تجاری‏اش، توانسته بود روابط خود را در خاورمیانه، اروپا ـ‌ آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین گسترش دهد. تولید ناخالص ترکیه در دهه گذشته از ۱۹۲ میلیارد دلار به ۶۴۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۹ رسید و در‌آمد سرانه هر ترکیه‌ای سه برابر افزایش یافت و از ۳۰۰۰ دلار آمریکایی به ۹۰۰۰ دلار رسید. صادرات ترکیه از ۲۸ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۰ به ۱۳۲ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۸ رسید؛ درحالی‌که سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی «FDI »، در این کشور از ۸۰۰ میلیون دلار در سال ۱۹۹۹ به ۲۲ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۷ رسید. این در حالی است که‌ میزان تجارت ترکیه با همسایگان‏اش از حدود ۱۸ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۰ به بیشتر از ۵۳ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۹ رسید. میزان سرمایه‌گذارای مستقیم خارجی خاورمیانه در ترکیه افزایشی «شش برابری» داشت و به ۷/۶ میلیارد دلار رسید. این پروسه زمانی 5 ساله طی کرد و از سال 2005 تا 2010 طول کشید که ترکیه به چنین رقمی از سرمایه‌گذاری برسد. با این حجم سرمایه‌گذاری مستقیم، این منطقه به دومین منبع سرمایه‌گذاری مستقیم تبدیل شد و اروپا طی زمان یادشده، با ۴۷ میلیارد دلار افزایش سرمایه‏گذاری مستقیم، مقام اول و ایالات متحده با۳/۶ میلیارد دلار افزایش سرمایه‏گذاری مستقیم مقام سوم را به خود اختصاص داد. رومن موزالوسکی، تحلیلگر منطقه خاورمیانه می‌گوید که بخش خصوصی ترکیه و «ببرهای آناتولی» هم در موفقیت ترکیه سهیم بوده‏اند و هم از مزایای آن همراه با حزب عدالت و توسعه بهره‏مند شده‌اند. «غیرامنیتی‏سازی» سیاست خارجی ترکیه و دستاوردهای چشم‌گیر اقتصادی آن بر توازن قوا در ابعاد نظامی‌ـ امنیتی، به‏خصوص با در نظر گرفتن رشد سریع قدرت منطقه‏ای ترکیه تاثیر بسزایی داشته است. هویت ترکیه، نقش حزب عدالت و توسعه و دیدگاه داود اوغلو مبنی بر نقش جدید ترکیه، از جمله عوامل تعیین‏کننده بر سیاست خارجی جدید این کشور به شمار می‏رفتند. اما با شروع بهار عربی، رویای سوار شدن بر موج انقلابی کشورهای عربی باعث شد که اردوغان در سیاست خارجی خود دچار خطای دید شود و همین موضوع باعث شد که رئیس‌جمهوری تازه این کشور با مسائل تازه‌ای مواجه شود. از جمله تیرگی روابط با السیسی که اردوغان او را کودتاگر می‌داند و خواستار بازگشت مرسی به مسند قدرت است. از سویی عربستان با قدرت گرفتن اخوانی‌ها به شدت مشکل دارد و از السیسی در مصر حمایت می‌کند. این موضوع باعث شده که اردوغان با عربستان هم اختلافات اساسی پیدا کند.
شتر، گاو، پلنگ در سیاست خارجی ترکیه
ترکیه خانه مشترک هویت‏های چندگانه است. ترکیه از معدود کشورهای دارای ویژگی‏های سکولار در ساختار دولتی و ریشه‏های اسلامی در جامعه است. در لیست یاد‌شده، تاریخ‌ امپراتوری عثمانی، خاستگاه‏های ترکی آن، فاصله بین جوامع شهری و روستایی در ترکیه و موقعیت جغرافیایی مرکزی آن در تقاطع اروپا ـ آسیا، آفریقا، خاورمیانه و اروپا ـ آتلانتیک را هم اضافه کنید. در چنین متن و زمینه‏ای، نوعثمانی گری و کمالیسم دو مفهومی‌هستند که برای تعریف سیاست داخلی و خارجی جدید ترکیه تحت رهبری حزب عدالت و توسعه، مورد استفاده و سوء‏استفاده قرار می‏گیرد.
نئوعثمانیزم، خواستار برخی نقش‏ها برای اسلام و میراث امپراتوری عثمانی در حیات ترکیه است. کمالیسم، ترکیه را کشوری حامی‌غرب با گرایش سکولار در داخل و خارج می‌بیند. ظهور حزب عدالت و توسعه منجر به داغ‌شدن چنین بحث‏هایی پیرامون نقش این هویت‏ها در ترکیه شده است. طرفداران حزب عدالت و توسعه، اتهاماتی مبنی بر تلاش برای ایجاد یک دولت اسلامی‌در ترکیه را همواره تکذیب کرده‏اند؛ در‌حالی‌که مخالفان این حزب، تکیه‌زدن آن‌را بر اریکه قدرت با استفاده از گرایش‌های اسلامی‌ و ظهور طبقه متوسط اسلام‏گراها در ترکیه می‌دانند. حتی برخی، حزب عدالت و توسعه را مدافع کمالیسم در ترکیه دانسته‌اند‌ و برخی دیگر بر این باورند که حزب عدالت و توسعه، تلاش می‌کند تا از گروه‌ها و ایده‌های مختلف نمایندگی کند.