تحصیلات، تجربه و توزیع درآمدها و مشاغل
دکتر سیدحسین سجادی‌فر
مدرس اقتصاد
بخش اعظم کار بر موضوع سرمایه انسانی به تخمین سوددهی، ظرفیت‌ها و سرمایه‌گذاری تخصیص می‌یابد. محاسبات تجربی براساس مقایسه درآمدهای کارگران یا میزان متفاوت سرمایه‌گذاری در سرمایه انسانی آنهاست.

این محاسبات با این تئوری دنبال می‌شود که روابط مثبت بین سرمایه‌گذاری‌های انباشته و درآمدها را فرض قرار می‌دهد. اهمیت دستوری و مثبت پارامترهای تخمین زده شده رفتارهای سرمایه‌گذاری منوط به درجه‌ای است که به روابط کسب شده در حقیقت عملی است. اگر روابط بین سرمایه انسانی و درآمدها از نوع قوی باشد، به‌عنوان وسیله اولیه برای آنالیز ساختار درآمدها و برای دریافت نابرابری‌های به وجود آمده در درآمدهای کاری است.

این امر حائز اهمیت است که دریابیم، دوران تحصیل نه‌تنها نوعی سرمایه‌گذاری در سرمایه انسانی است، بلکه دوران خیلی مهم در چرخه زندگی خود سرمایه‌گذاری است. تخمین‌های سابق (مینسر ۱۹۶۲) در رابطه با هزینه‌ها این گونه بیان می‌کند که سرمایه‌گذاری‌های پیش‌دبستانی که به‌طور تنگاتنگی با نیروی کار در ارتباط است، کمتر از سرمایه‌گذاری‌های دوران دبستانی نیست. در حالی که ارتباط ناخالص بین دوران تحصیلی و درآمدها به‌طور مناسبی موقعیت درآمدهای سرمایه انسانی را نشان نمی‌دهد و این خود دلیلی است بر ضعف روابط تجربی.

اگر به درجات چرخه زندگی یا شرایطی که در آن سرمایه انسانی تشکیل می‌شود، بیندیشیم، شرایط درآمدها ممکن است شامل سرمایه‌گذاری‌های پیش‌دبستانی (خانه) و پس از مدرسه (کار) علاوه‌بر دوران تحصیلی باشد. در مطالبات (ان.بی.أی.ار) (مینسر، ۱۹۷۴) شرایط درآمدی شامل سرمایه‌گذاری‌های دوران تحصیلی و پس از تحصیل است. تاثیرات سرمایه‌گذاری‌های پیش‌دبستانی ناگریز به دسته‌بندی‌های توضیح داده شده و مازاد منتقل می‌شود تا حدی که سرمایه‌گذاری‌های پیش‌دبستانی به‌طور مثبتی به سرمایه‌گذاری‌های دوران تحصیلی و پس از تحصیلی مربوط می‌شود، نقش دومی ممکن است با آنالیز‌های کنونی اغراق شود.

اولین کار، تحقیق و بررسی برای تخمین زدن و دریافتن روابطی بین درآمدها و سرمایه‌گذاری‌های انباشته در سرمایه‌های انسانی کارگران است. این تحقیقات در مورد درآمد‌های سرمایه انسانی سپس به دو سوال پاسخ می‌گوید:

۱) چقدر از نابرابری‌های موجود در توزیع درآمدهای کاری می‌تواند به تفاوت‌های فردی در سرمایه‌گذاری سرمایه‌های انسانی تخصیص یابد؟
2) آیا مساله مشکل هنوز نمونه‌ای پابرجا از ساختار درآمدها به‌عنوان تفهیم نمونه‌ای از رفتار سرمایه‌گذاری انسانی است؟

با این حال به دور از اینکه به‌دنبال پاسخی دقیق و کامل باشیم، پاسخ‌های ذیل از آنالیز‌ها به‌دست آمده است:

حدود 60 درصد از نابرابری‌های توزیع درآمدهای سالانه در سال 1959 مردان روستایی سفید پوست را می‌توان به توزیع سرمایه‌گذاری در سرمایه‌های انسانی تخصیص داد. در مدتی طولانی‌تر از یک سال، قدرت توضیح سرمایه انسانی وسیع‌تر شده است. بخش اعظم ساختارهای بررسی شده درآمدها با آنالیز‌های نامشخص سرمایه‌گذاری در ارتباط است، با این حال به‌طور واحد بدان پرداخته نشده است.

خلاصه‌ای که در ذیل بدان اشاره می شود نه وسیله‌ای تفهیمی است،و نه ارائه نظریه‌ای است،بلکه دارای سلسله مراتب یا روش‌هایی ازآنالیز است که در آن یافته‌ها به‌طور وسیعی توصیف شده است و تا حدودی در رابطه با عنوان تحقیق نظری ذیل انتخابی برخورد شده است.

شرایط درآمدها
اگر تکمیل دوران تحصیل به معنای تکمیل سرمایه‌گذاری در سرمایه‌گذاری انسانی است، شرایط درآمدها حداکثر توسط کاهش درآمدها در سال‌های تحصیلی تخمین زده می‌شود. همان‌طور که از تحقیق‌ها و بررسی‌های کنونی برداشت می‌شود، روابط نظری که از «مدل تحصیلی» بهره می‌گیرد، بسیار ضعیف است. تفاوت در درآمدها که با سن در ارتباط است، از مدل تحصیلی بهره نمی‌گیرد و در عوض مسوول ارتباط بسیار کم است. با این حال سن به‌عنوان پدیده‌ای استهلاکی ذاتی در ترمینولوژی سرمایه انسانی است.

افزایش درآمدها با سن در نهایت در مدل سرمایه انسانی به‌عنوان سلسله مراتب مداوم فعالیت‌های خود سرمایه‌گذاری بعد از تکمیل دوران تحصیلی تعبیر می‌شود. این تئوری پیش‌بینی می‌کند که سرمایه‌گذاری بر جوانان متمرکز شده است، اما با نرخی کاهنده در طول زندگی بیشتر افراد ادامه می‌یابد. به دلیل افزایش هزینه‌های حاشیه‌ای، سرمایه‌گذاری در زمان کوتاه چیزی را نشان نمی‌دهد، طی زمان به‌طور متناوب تنظیم می‌شود و به‌طور مداوم کاهش می‌یابد، هر دو به خاطر آن که سودها کاهش می‌یابد و به زمان پرداخت کوتاه می‌شود؛ چراکه هزینه‌ها با افزایش تجربه‌ها افزایش می‌یابد.

این خسارت در مورد سرمایه‌گذاری شبکه‌ای نیز صدق می کند. این شرایط می‌تواند به آنالیز‌های بازگشتی چند جانبه‌ای به داده‌های درآمدهای فردی اطلاق شود که در دوران تحصیل و سن تغییر می‌کند. اگرچه سن همان تجربه کاری نیست، دومی را می‌توان سن حقیقی یعنی سنی که دوران تحصیلی به پایان رسیده است، تخمین زد. اطلاعات مستقیم به‌طور واضح بر تجربه برای مشخص کردن شرایط درآمدهای شخصی لازم و ضروری است.

توجیه نابرابری درآمد
همان‌طور که پیش از این بدان اشاره شد، اگر تنها سال‌های دوران تحصیل در شرایط درآمدی لحاظ شود، رابطه بین سال‌های تحصیلی و لگاریتم درآمدی مردان در سن کار کمتر از ۱۰ درصد است. این به آن معنا نیست که دوران تحصیلی بی‌اهمیت است.

اگر سرمایه‌گذاری‌های پس از تحصیل اهمیت داشته باشد و بین افراد تغییر کند، توزیع در آمد‌ها به‌طور فزاینده‌ای توسط بازگشت سرمایه‌گذاری‌های پس از دوران تحصیلی به‌عنوان افزایش تعداد تجربیات سالی تاثیر می‌گذارد. اگر سرمایه‌گذاری‌های پس از تحصیلی با دوران تحصیلی در ارتباط نباشد، ارتباط بین درآمدها و دوران تحصیلی به‌طور دائم با گذشت سال‌های تجربه کاهش می‌یابد. در حقیقت، ارتباط بین معادل‌های زمانی سرمایه‌گذاری‌های دوران تحصیل و پس از تحصیل ضعیف است و ارتباط بین درآمدهای لگاریتمی و سال‌های تحصیل پس از دریافت یک ضریب قوی از تعبیر یک‌سوم قبل از پایان اولین دهه تجربه به‌طور متناوبی کاهش می‌یابد.

براساس تئوری، ارتباط بین درآمدها و دوران تحصیل در برگشت تجربه کاری بسیار بالا است، اگر هزینه‌های سرمایه‌گذاری پس از دوران تحصیل به‌عنوان بخشی از درآمد در نظر گرفته شود، با این حال این درآمدهای خالص ابتدایی قابل مشاهده نمی‌باشد.

هیچ‌یک از این موارد اجتناب‌ناپذیر نیست با این حال همه اینها، با ارتباط بین انباشت سرمایه انسانی در مرحله‌ای از چرخه زندگی و ظرفیت سرمایه‌گذاری مداوم توضیح داده می‌شود؛ این ارتباط در شرایط دلاری مثبت است و اگر تفاوت‌های مشخصی در توانایی و شانس در سرمایه‌گذاری باشد بر چرخه زندگی تاثیر بسزایی خواهد داشت. ارتباط مثبت بین سرمایه‌گذاری دوران تحصیل و پس از تحصیل نمونه‌ای از این رفتار‌ها است.

سرمایه انسانی و توزیع اشتغال
داده‌ها نشان می‌دهد که کارگران با تجربه و تحصیلکرده از درآمدهای سالانه بیشتری بهره می‌برند تا کارگران با مهارت کمتر و این به دو دلیل است: میزان دستمزد آنها در ساعت بیشتر است و میزان زمان صرف شده در اشتغال پرسودتر طی سال نیز بیشتر است. به همین ترتیب، نابرابری در توزیع درآمدهای سالانه، نابرابری در توزیع، میزان دستمزدها پا را فراتر نهاده است.

بخشی از متغیرهای فردی در هفته‌ها و ساعت‌های کار طی یک سال مشخص به مشخصه‌های سرمایه انسانی ارتباط ندارند. آمار با این حال نشان می‌دهد که نیمی از متغیرها می‌تواند به تفاوت‌های سرمایه انسانی تخصیص داده شود. با این حال نزدیک به یک سوم نابرابری در درآمدهای سالانه به توزیع ساعت کاری و حدود ۱۵ درصد به تاثیرات سرمایه انسانی بر توزیع اشتغال مربوط می‌شود. به‌طور اخص، اهمیت نسبی اشتغال در مقایسه با آن تاثیرات میزان دستمزد، در سطوح پایین‌تر تحصیلی و همان‌طور در سنین بالاتر بیشتر است. در سطوح پایین‌تر تحصیلی، تاثیر تحصیلات و تجربه کاری حدودا بین میزان دستمزدها و استحکام اشتغال تقسیم می‌شود. در مقابل، تاثیرات در سطوح بالاتر تحصیلی برای تعداد زیادی با دریافت در میزان دریافت، اندازه‌گیری می‌شود.

براساس تئوری، تاثیرات اشتغال سرمایه انسانی می‌تواند بر تقاضا و عرضه در بازار کار بستگی داشته باشد. البته، تمایز عرضه - تقاضا با تقسیم‌بندی‌های آماری بیکاری و شرایط نیروی خارج از کار برابری نمی‌کند. به‌طور مثال، بیکاری اغلب در بیکار بودن تعبیر می‌شود، اما در موارد ترک کار ورود نیروی کار نیز آشکار می‌شود.

تاثیرات عرضه کار
تاثیرات تحصیلی و دیگر آموزش‌ها بر میزان زمان فردی که به بازار کار تخصیص می‌یابد، در بخشی، از جنبه افزایش در نیروی درآمدی بازار از تحصیلات تحقق می‌یابد. تحصیلات ممکن است از تخصیص زمان توسط تولیدزایی در فعالیت‌های غیربازاری تاثیر یابد.

از آنجا که تجربه کاری بیشتر افراد تحصیلکرده چند سال پس از افرادی با تحصیلات کمتر آغاز می‌شود و از آنجا که سرمایه‌گذاری‌های پس از دبستانی دیگر کم نیست، امری شگفت‌آور نیست که بیشتر تحصیلکرده‌ها دیرتر در زندگی بازنشسته می‌شوند. میزان مشارکت نیروی کار بالاتر در مراحل انتهایی زندگی، مانند سن ۶۹-۶۰، مقدار کمتری از سنین ۲۴-۱۵ در بازار کار دیده می‌شوند. به‌عبارت دیگر، وقتی مقایسه‌ای با سال تجربه و نه سن صورت می‌گیرد، تفاوت‌ها در میزان مشارکت طی زندگی کاری کمتر است.

در مجموع، شرایط عرضه کار ممکن است چگونگی ساعت‌های کار و افزایش مشارکت نیروی کار را با تحصیلات و چگونگی بازنشستگی بیشتر تحصیلکرده‌ها در زندگی توضیح ‌دهد. ارتباط مثبت مورد بررسی بین تحصیلات و اشتغال، با این حال، اصل جایگزینی در شرایط عرضه کار بخشی را اثبات نمی‌کند حتی اگر کاهش تاثیرات درآمدی صحیح باشد.

موارد بسیار قوی‌تر برای فرضیه کار به‌عنوان توضیح اختلافات در رابطه تحصیلات با اشتغال می‌تواند برای تفاوت‌های مشاهده شده میان زنان دیده شود. پاسخ‌های جایگزینی محکم آنان در تخصیص زمان بین بازار و کار آنها پاسخگوست. تفاوت‌ها در ساعات و هفته‌های کار در بازار بین گروه‌های تحصیلی در میان زنان خیلی بیشتر از مردان است، اما این موضوع نشان داده نمی‌شود و این امر مربوط به سالم‌تر بودن، تقاضا یا تفاوت‌های کاری زنان با سطوح تحصیلی مختلف بین زنان است.

تفاوت بیکاری
در بررسی تناوب‌های بیکاری، تصمیمات کارمندان و کارگران باید مورد بررسی قرار گیرد. تنها در بخش عرضه، هرچه تفاوت در ارتباط با ورود کارگران و با ترک یا تغییر کار بیشتر باشد، بیکاری بیشتری را در این مراحل می‌توانند مشاهده کنند.

براساس تقاضا، تفاوت‌ها در بیکاری بین گروه‌های تحصیلکرده و با مهارت به دلایل چندی ظاهر می‌شود:
1- صنعت در درجه مهارت و تحصیلکرده از نیروی کار متفاوت است به‌طور مثال، تقاضا برای خدمات بیشتر است تا کالای مصرفی، ساخت‌وساز و کالاهای سرمایه‌ای؛ در کل، با اینکه ارتباط بسیار ضعیف است، کارگران تحصیلکرده بیشتر در صنایع با ثبات‌تر استخدام می‌شوند.
این ارتباط در رابطه با زنان خیلی قوی‌تر از مردان است.

۲- فاکتور تقاضای اصلی‌تر در ایجاد تفاوت‌های مهارتی در بیکاری از روابط جایگزینی و تکمیلی بین کار و سرمایه و در مرحله تولید است. شواهد محدودی وجود دارد و در بخش‌هایی از اقتصاد دیده می‌شوند که سرمایه فیزیکی به آسانی جایگزین کارهای نیازمند مهارت یا بدون مهارت شده است. به‌طور مداوم، تحصیلات کمتر در نیروی کار برای میزان دوران تقلیل و میزان دوران بیکاری در بین این بخش‌ها و طی دوران اشتغال دیده می‌شود.

۳- فاکتور سوم که به‌طور مشترک بر عرضه و تقاضای بخش بازار کار تاثیر می‌گذارد، تخصیص آموزش و تجربه کارگران مورد نیاز بر کار است. منابع سرمایه‌گذاری کارگران در استخدام، آموزش و تجربه کارمندان تا حدی نتیجه افزایش در تولید در نظر گرفته می‌شود. به‌طور اخص کارگران آموزش دیده بیشتر از کارگران انتخابی درآمد کسب می‌کنند. به‌طور متناوب، این کارگران بیشتر در معرض توقف کار نیستند و کارفرمایان آنان کمتر به فکر اخراج آنان هستند. تا به حال همان‌طور که سرمایه‌گذاری‌های پیش‌دبستانی خاص به دریافت‌های تحصیلی مربوط می‌شود، آنها فاکتوری در تفاوت‌های بیکاری در رابطه با تحصیلات هستند. سرمایه‌گذاری شخصی کارگران برای افزایش در میزان سرمایه‌گذاری در دوران تحصیلی دیده می‌شود.

این ارتباط مثبت بین سرمایه‌گذاری‌های دوران تحصیلی و پس از تحصیلی با فاکتور انتخابی عمومی شانس، توانایی و انگیزه توضیح داده می‌شود. در عوض، کارفرمایان بیشتر در نظر دارند تا بر کارگران تحصیلکرده سرمایه‌گذاری‌کنند، چراکه تخصص بیشتر در کارهای پیچیده وجود دارد و چراکه آنها این گونه می‌اندیشند که تحصیلات ظرفیت بیشتر و انگیزه برای آموزش را به وجود می‌آورد.

۴- بیکاری نه‌تنها با تجربه کارها و همچنین براساس دوره مدت تاثیر می‌یابد بلکه مدت بیکاری با تحصیلات ارتباط معکوس دارد. دلیل احتمالی آن ممکن است این باشد که قابلیت بیشتر کارگران تحصیلکرده در زمان جست‌وجو و سرمایه‌گذاری بیشتر کارفرمایان درپیدا کردن وی است. هزینه جست‌وجوی بیشتر کارفرمایان اختصاص آموزش کاری بیشتری را در رده‌های بالای تحصیلی منعکس می‌کند همان‌طور که توجه بیشتری برای تفاوت‌های فردی در برابری کار وجود دارد.

۵- فرضیه‌ای تکمیلی این گونه پیشنهاد می‌کند که در مرحله رشد اقتصادی که با رشد سرمایه فیزیکی در واحد کار توضیح داده می‌شود، تقاضای رشد بیشتری برای کارهایی با مهارت بالا در مقابل کارهای بدون مهارت وجود دارد. اگر بالا رفتن مهارت‌ها به اندازه کافی سریع رشد نکند، بازگشت میزان تعادلی بالا و بیکاری در سطحی بالاتر از متوسط در سطوح مهارت پایین ممکن است ایجاد شود. با این حال میزان بازگشت از تحصیلات به‌طور آشکاری در نیمه این قرن بیان شده است و همچنان به قوت خود باقی است. شواهد آشکاری وجود دارد که تفاوت‌های بیکاری در ارتباط با تحصیلات، تغییرات بسزایی را در طولانی مدت نشان می‌دهد.

۶- تنوع فاکتورهای پایه‌ای ممکن است برای تفاوت‌ها در بیکاری و مشارکت نیروی کار بین گروه‌های تحصیلی به شمار آید. حداقل دستمزدها بر پایه تقاضا و برنامه‌های اصلی در آمد براساس عرضه به کارهای با نرخ و کیفیت پایین در بازار کار منتهی می‌شود. کارگران بی‌تجربه تحصیل نکرده که دستمزد آنان کمتر از حداقل دستمزدهاست میزان بیکاری بالاتر را دارد و مشارکت‌های نیروی کار را کاهش می‌دهد.

برنامه‌های احیای درآمد مانند پرداخت‌های ثروتی و مستمری بازنشستگی تحت امنیت اجتماعی برای سوددهی درآمدهای پایین درنظر گرفته شده است و معمولا در مورد افرادی با پایین ترین تحصیلات اعمال شود برخی درآمدهای اضافی بدون کاهش سود نیز مجاز است. یکی از مراحل آزادی افزایش مشارکت‌های کاری است.
کارگران فصلی معمولا کمتر تحصیلکرده و ماهرتر از کارگران متوسط هستند سیستم بیکاری این گروه از کارگران را از عنوان «خارج از نیروی کار» به «بیکار» تغییر نام داده‌است. این موضوع الزاما بردرآمدها تاثیر نمی‌گذارد، اما می‌تواند مشاغلی را به بیکاری در مورد کارهای فصلی تغییر دهد.

در نتیجه تفاوت چندانی وجود ندارد به خصوص اگر از نقطه‌نظر کلی مورد بررسی قرار دهیم که تا زمانی که فرضیه‌های تکمیلی از اهمیت خاصی برخوردار است، استحکام بیشتر شغل در رابطه با تحصیل به‌طور مستقیم با دوران تحصیلی در این آنالیز در ارتباط نیست، با این حال به سرمایه‌گذاری سرمایه انسانی و تحصیلی در حالتی وسیع‌تر مربوط می‌شود.

راه‌های زنجیره‌ای در تحصیلات و نابرابری درآمد
نابرابری در توزیع درآمدها، در ابتدا با پخش میزان سرمایه‌گذاری سرمایه انسانی و جاذبه متوسط و پخش میزان بازگشت یا سوددهی تاثیر می‌یابد. اگر مهارت‌ها را با معادل‌های زمانی سرمایه‌گذاری در سرمایه انسانی بسنجیم، تفاوت‌های مهارتی در تغییرات دستمزدها تغییر می‌کند. اگر افزایش مهارت‌ها، نسبت به تقاضای فزاینده مخفی باشد، میزان سوددهی افزایش می‌یابد جایی که بازار سرمایه، سوبسیدهای عمومی و سرمایه‌گذاری با انگیزه مصرفی بهبود یابد.

رشد دوران تحصیلی با کاهش انتشار و منحنی توزیع دوران تحصیلی در ارتباط است. دومی پدیده‌ای جبری براساس نهایت و حد قانونی در سال‌های تحصیلی است. انتشار کاهنده در توزیع دوران تحصیلی ممکن است تاثیر نابرابری گسترده از درآمدهای والدین باشد که پیش از سال ۱۹۵۰ مورد بررسی قرار گرفت. احتمالا از سوبسیدهای دولتی و گسترش دوران تحصیلی اجباری، قانون کار کودکان و قانون حداقل دستمزد، نتیجه یافته باشد که همه آنها توزیع دوران تحصیلی را کاهش می‌دهد. توزیع درآمد با گروه سنی در انتشار زنجیره‌ای بسیار کند در گسترش و کاهش قوی‌تر در منحنی آن را تحت تاثیر قرار می‌دهد. صرفنظر از تغییرات در شکل توزیع دوران تحصیلی، با رشد مداوم تحصیلی به کاهش نابرابری درآمدها اختصاص می‌یابد.

فضای راه کار فزاینده در تحصیلات این است که سطح تحصیلات در جوانان بالاتر از افراد مسن است. سلسله مراتب دیگر این است که اهمیت اعدادی نسبی جوانان و حداقل تحصیلکرده و گروه‌های بیشتر تحصیلکرده، کمتر است، اما اینها دقیقا گروه‌هایی هستند که نابرابری در درآمدها در آنها بیشترین است. به هر حال، هرچه راه کار فزاینده در تحصیلات قوی‌تر باشد، نابرابری کمتری دیده می‌شود. این گونه می‌توان نشان داد که اگر رشد تحصیلی متوقف شود و توزیع تحصیلی در هر گروه سنی باقی بماند، نابرابری در این بخش به‌عنوان متغیرهای لگاریتمی سنجیده می‌شود که تا حدود ۱۰ درصد افزایش می‌یابد.

راهکارهای زنجیره‌ای بر توزیع درآمدها به‌طور مستقیم بر ترکیب نیروی کار و توزیع شغل تاثیر می‌گذارد. رشد تحصیلات زنان به رشد نیروی کار زنان که در جاهای کمی مشارکت دارند، اختصاص می‌یابد. تا آنجا که توزیع درآمد مورد بررسی قرار می‌گیرد، اهمیت نسبی رشد از نیروی کار ثانویه، پخش اشتغال را گسترده‌تر می‌کند.

با این حال نابرابری‌های درآمدهای شخصی بین درآمد داران، شامل مرد و زن و بزرگسالان، از علاقه و توجه به نابرابری بین واحد خانواده است که با بررسی ثروت‌های اقتصادی و رفتارهای مصرفی ارتقا می‌یابد. تاثیرات شامل تحصیلات در نیروی کار تغییر می‌کند و با بررسی متن خانواده از فعالیت‌های درآمدی بهتر فهمیده می‌شود. هرچه قدرت درآمدی اعضای خانواده بیشتر باشد، مشارکت در نیروی کار افزایش می‌یابد.

ارتباط مثبت بین میزان تحصیلات مرد و زن اجباری در نابرابری عظیمی در بین خانواده است. با این حال، «تاثیر درآمد » در جهتی مخالف عمل می‌کند. به‌طور متعادل آشکار است که وجود و رشد نیروی کار ثانویه که تا اندازه‌ای با رشد تحصیلات به وجود آمده، نه‌تنها پخش سرمایه همچنین، نابرابری نسبی را در خانواده به وجود می‌آورد.
در نتیجه، این امر حائز اهمیت است که رشد رنجیره‌ای در تحصیلات را درنظر داشته باشیم، گسترش توزیع آن و رشد مشارکت نیروی کار زنان، تاثیر کمتری در نابرابری درآمدی داشته است تا به حال تاثیری در میزان سوددهی سرمایه‌گذاری در سرمایه انسانی را نداشته‌اند.

اگر پخش زنجیره‌ای تحصیلات با نرخی مستحکم ادامه یابد. تاثیری نخواهد داشت. تا زمانی که با کاهش مشابه در پخش همه شکل‌های سرمایه انسانی در ارتباط باشد، حتی کاهش زیاد در پخش تحصیلات تغییرات اندکی را در نابرابری ایجاد می‌کند. در مقایسه، تغییرات در میزان بازگشت، از میان اقتصاد به وجود می‌آید که بر نابرابری درآمد‌ها تاثیر می‌گذارد.