گردش به راست ممنوع
پوریا عالمی به اینجا رسیدیم که اکون‌آبادی‌ها دستی دستی آقای قرمزیان را کردند رییس خودشان... و حالا ادامه ماجرا:
اکون‌آباد عوض شده بود. دیگر رنگ توی آن نبود. همه چیز قرمز شده بود.
شهردار اکون‌آباد، اکونوم، سی چهل تا تابلو گرفته بود دستش و توی شهر می‌چرخید و سر هر کوی و برزنی یک تابلو می‌زد. همه تابلوها شکل هم بود.
گوجه‌سبزمحور می‌خواست برود خانه‌شان که دید شهردار دارد سر کوچه تابلو می‌زند. اهمیت نداد و راهش را کشید برود که اکونوم داد زد: هووووی. کجا؟
گوجه‌سبزمحور گفت: خونه.
اکونوم گفت: مگه تابلو رو ندیدی؟
گوجه‌سبزمحور گفت: چرا. خیلی هم تابلوئه.
اکونوم گفت: خب؟ وقتی تابلو رو دیدی باید بهش توجه کنی.
گوجه‌سبزمحور گفت: من از صبح تا شب خیلی چیزها می‌بینم. ولی بهشون توجه نمی‌کنم.
اکونوم گفت: باید به تابلو توجه بکنی.
گوجه‌سبزمحور گفت: اگه نکنم چی می‌شه؟
اکونوم گفت: جریمه می‌شی.
گوجه‌سبزمحور گفت: جریمه؟ ها ها ها... از این چیزها نداشتیم تا حالا. بعد هم جریمه کن. من که آه ندارم با ناله سودا کنم. جریمه کن چشمت درآد.
اکونوم گفت: اگه جریمه کنم و پرداخت نکنی جلبت می‌کنم.
گوجه‌سبزمحور گفت: اوه. نه بابا. بزرگ شدی.
اکونوم گفت: همینه که هست. شهر بزرگ شده. آقای قرمزیان اومده و ما همه باید بزرگ شیم.
گوجه‌سبزمحور توجه نکرد. آمد راه بیفتد که اکونوم داد زد: کجا؟
گوجه‌سبزمحور گفت: خونه دیگه.
اکونوم گفت: به تابلو توجه نکردی؟
گوجه‌سبزمحور گفت: چرا. چرا. چرا. اول توجه کردم بعد راه افتادم.
اکونوم گفت: د نه دیگه. توجه به تابلو یعنی انجام دادن دستوری که می‌ده.
گوجه‌سبزمحور نگاه کرد به تابلو و دید روی تابلو یک فلش است به سمت راست. که رویش یک خط ضربدری کشیده‌اند. گفت: این چه دستوری می‌ده؟
اکونوم گفت: این یعنی گردش به راست ممنوع.
گوجه‌سبزمحور گفت: گردش به راست ممنوع؟ ولی من خونه‌م اینجاست. باید بپیچم راست.
اکونوم گفت: آقای قرمزیان دستور داده همه راه‌های گردش به راست ممنوع شه. همه فقط می‌تونند به چپ برند.
گوجه‌سبزمحور نگاه کرد به کوچه‌های دیگر و دید سر هر کوچه یکی از این تابلوها هست. گفت: من یعنی فقط باید به چپ برم؟
اکونوم گفت: بله.
گوجه‌سبزمحور گفت: این‌طوری دوساعت دیگه هم نمی‌رسم، همین‌جا وایسادم.
اکونوم گفت: ممکنه دیر برسی، ولی درست می‌رسی. جامعه هم یک دست می‌شه.
گوجه‌سبزمحور گفت: آخه چرا؟
اکونوم گفت: چون آقای قرمزیان این‌طور تشخیص داده.
گوجه‌سبزمحور گفت: ای تو روح...
که سریع چهارنفر از چهارطرف آمدند و گوجه‌سبزمحور را گرفتند و این‌قدر کف پاش را قلقلک دادند که داد زد: ببخشید... من قربون آقای قرمزیان هم بشم... ولم کنید بابا... مردم از خنده...

این قسمت چهل و دوم بود. قسمت بعد را اگر نمردیم / نمردید هفته بعد بخوانید.