بررسی حواشی حادثه پلاسکو از منظر هوش هیجانی
میترا فتحی
مربی بینالمللی هوش هیجانی و اجتماعی
info@mitrafathi. com
باز هم حادثه تلخ دیگری در کنار تمام حوادث تلخ گذشته اتفاق افتاد. اما چیزی که حوادث را تلختر میکند حواشیای است که بعد از اتفاقات رخ میدهند. با نگاهی دقیقتر به اطرافمان متوجه میشویم که چقدر جامعه ما تحتتاثیر هیجانات خود عمل میکند و چقدر این هیجانات بحرانآفرین و تشدیدکننده بحرانها هستند. هرچه بیشتر پیش میرود و هرچه بیشتر به رفتارهای افراد دقت میکنیم، نیاز بیشتری را برای تقویت هوش هیجانی افراد احساس میکنیم.
میترا فتحی
مربی بینالمللی هوش هیجانی و اجتماعی
info@mitrafathi.com
باز هم حادثه تلخ دیگری در کنار تمام حوادث تلخ گذشته اتفاق افتاد. اما چیزی که حوادث را تلختر میکند حواشیای است که بعد از اتفاقات رخ میدهند. با نگاهی دقیقتر به اطرافمان متوجه میشویم که چقدر جامعه ما تحتتاثیر هیجانات خود عمل میکند و چقدر این هیجانات بحرانآفرین و تشدیدکننده بحرانها هستند. هرچه بیشتر پیش میرود و هرچه بیشتر به رفتارهای افراد دقت میکنیم، نیاز بیشتری را برای تقویت هوش هیجانی افراد احساس میکنیم. در این مقاله سعی داریم با اشاره بر واکنشهای هیجانی، حواشی حادثه ساختمان پلاسکو را از منظر هوش هیجانی نقد و بررسی کنیم:
«ساختمان پلاسکو در آتش و در حال فروریزی است، من نمیتوانم هیجانات خود را مدیریت کنم و باید در محل حضور داشته باشم تا شاهد لحظهبهلحظه این اتفاق باشم. درست است که نمیتوانم کاری انجام دهم، اما دوست دارم که آنجا بایستم.»
متاسفانه برخی از افراد جوامع مختلف از ایستادن و نگاه کردن حوادث تلخ لذت خاصی میبرند. بعضی میایستند، نگاه میکنند تا شاید بتوانند کمکی انجام دهند اما بعضی دیگر فقط برای ماجراجویی در صحنه حاضر میشوند و بعد با هیجان فراوان برای دوستان خود نیز تعریف میکنند. آنها به تماشای اعدامهای خیابانی میروند، آنها وقتی دو نفر در خیابان با هم دعوا میکنند جمع میشوند و نگاه میکنند، آنها وقتی کسی زمین میخورد نگاه میکنند و میخندند و حالا هم نوبت به هیجانات ناشی از احتراق ساختمان پلاسکو و فروریزی آن است.
باورهای غلط و هیجانات موجود در پس این رفتار:
میل شدید به تهیه سوژهای برای گرفتن لایک بیشتر در شبکههای اجتماعی
میل شدید برای نقل حادثه برای اطرافیان
میل شدید برای تهیه گزارش از کوتاهیهای مسوولان
هیجان و لذت ناشی از دیدن صحنههای پرهیجان
تمایل شدید به دیدن آخر ماجرا
این فکر که «من اینجا هستم، پس باید بایستم و نگاه کنم»
خودخواهی
استرس
«ساختمان پلاسکو در آتش و در حال فروریزی است، اجازه بدهید عکس و فیلمی بگیرم تا در اینستاگرام و فیسبوک خود بگذارم و به دیگران نیز نشان دهم. برای این کار من حتما باید در صحنه حضوری مداوم داشته باشم.»
در اینکه برخی از مردم از هر فرصتی برای رونق دادن به صفحات خود در شبکههای اجتماعی استفاده میکنند شکی نیست. ثبت سوژهها و سوژهیابی یکی از واکنشهایی است که با گسترش شبکههای اجتماعی و ارتباطی طرفداران زیادی پیدا کرده است، اما آیا ثبت هر سوژهای وظیفه ما است؟
در آن حادثه برای ثبت لحظات، حضور خبرنگاران الزامی بود، اما مردم دیگر چطور؟ آیا آنهایی که تلاش برای ثبت لحظات حادثه میکردند خبرنگار بودند؟ وظیفه مهمی داشتند؟ یا صرفا بهخاطر نیاز هیجانی خود دست به این کار زدند؟ آنچه که مساله را دردناکتر میکند تلاش و ایستادگی مردم برای تهیه فیلم و عکس است. گزارش شده که جمعیت آنقدر زیاد بوده است که در میان آن، ماشینهای امداد و آتشنشانی توانایی حرکت نداشتهاند. وقتی از روی هیجانات و نیازهای شخصی خود رفتار میکنیم، بعید نیست که دیگران را زیر پای خود بگذاریم و وقایعی تلخ را رقم زنیم.
«من به مردم حاضر در صحنه توهین میکنم و دشنام میدهم، چون حق دارم، چون دلسوزتر هستم و چون من هم باید حرفی بزنم!»
تلخی بعدی از دشنامهایی بود که مردم به یکدیگر در شبکههای اجتماعی میدادند. بحرانآفرینی، دامن زدن به بحرانها و تلختر کردن آنها عادت دیرینه مردم جامعه ما است.
حتما شما هم دیدهاید یا شاید برای خودتان هم پیش آمده باشد که در رویدادی تلخ، دو نفر شروع به دعوا با هم میکنند و شرایط را بر خود و بر اطرافیان سختتر میکنند. آنها برای تخلیه خود چنین کاری را انجام میدهند، اما متوجه نیستند که شرایط را دردناکتر میکنند.
باورهای غلط و هیجانات موجود در پس این رفتار:
خشم. خشم از اینکه چرا شما به این واقعه تلخ دامن زدید. این خشم طبیعی است اما آنچه که زیر سوال میرود واکنشهای ناشی از این خشم است. آیا آن واکنشهای خشونتآمیز به شرایط کمکی کرد، یا فقط برای ما هم سوژهای برای صفحات خود در شبکههای اجتماعی و غصه خوردن بود؟
خود برتربینی. چه کسی میداند که اگر هریک از ما هم در آن صحنه حضور داشتیم همان رفتار را از خود بروز نمیدادیم؟ صحبت کردن از دور همیشه آسان است.
دلسوزی. مسلما دل همه ما به درد آمد، اما دلسوزی توجیهی برای رفتار خشونتآمیز و بحرانسازی نیست. انسانهایی که واقعا دلشان به درد میآید راهی برای کمک کردن پیدا میکنند و آنهایی که فقط دستخوش هیجانات میشوند، به یکدیگر دشنام میدهند و شلوغ میکنند!
حق به جانبی. «این حق من است که به تو دشنام دهم و تو را با عناوین حیوانات صدا بزنم.» چه کسی این حق را به ما داده است؟ آیا این رفتار بهخاطر فوران هیجانات ما نیست؟
غم
استرس
« فرد معروف و شناختهشدهای هستم، پس در صحنه حضور پیدا میکنم و عکس و فیلم تهیه میکنم.»
در گذشته به ما یاد دادند که اگر میخواهید کمکی کنید نیازی نیست که سر و صدا کنید، اتفاقا کمک در بیخبری مردم ثواب بیشتری دارد، اما به لطف شبکههای اجتماعی چند سالی است که کمکهای ما وسیلهای برای دریافت تحسین، تشویق و اعتبار اجتماعی شده است. از خود صادقانه بپرسیم که:
آیا کمک کردن برای مقام من انسان، کاری خارقالعاده است؟ غالبا ما برای کارهایی تحسین میشویم که جزو شرح رسالت انسانی ما است. هدف من از ایجاد سر و صدا در کمک کردن به دیگران چیست؟ برخی میگویند که میخواهیم مردم را به این کار تشویق کنیم. این سوال ایجاد میشود که «آیا در گذشته که صدای کمککردنها به مردم کمتر بود، مردم به یکدیگر کمک نمیکردند؟ »
نیروهای امداد و کمکرسانی اعلام کرده بودند که مردم به محل وقوع حادثه نیایند تا آنها بتوانند وظیفه خود را راحتتر انجام دهند، در این صورت حضور افراد شناخته شده در محل حادثه و تهیه فیلم و عکس از آنها و تشویق مردم به کمک کردن معنای مثبتی نمیتوانست داشته باشد.
باورهای غلط و هیجانات موجود در پس این رفتار:
دلسوزی.
من میتوانم کمک کنم. این جمله با توجه به اطلاعیههای پیشین و حضور نیروهای امداد، بیشتر به هیجان بعدی اشاره میکند که:
مهم نیست که مسوولان چه میگویند، من باید حضور داشته باشم.
این مساله را در نقض قوانین نیز مشاهده میکنیم که ریشه آن خودشیفتگی است.
نیاز به ثبت رفتار خود و کسب اعتبار اجتماعی
کمکرسانی
غم
استرس
ناکامی
« تقصیر ما نبود، تقصیر آنها بود! »
متاسفانه مسوولان ما نیز چندان تمایلی به پذیرش مسوولیت نداشتند. یکی میگفت تقصیر او است و دیگری میگفت تقصیر آن است! مقصریابی یکی دیگر از رفتارهای هیجانی ما در بحرانها است. در حالی که، هنگام وقوع بحرانها مساله پیدا کردن مقصر نیست؛ بلکه رفع بحران است و این رسیدگیها و مقصریابیها میتوانست جای خود را به عملیات پیشگیری از حادثه بدهد.
باورهای غلط و هیجانات موجود در پس این رفتار:
ترس. مقصریابی از اولین واکنشهای ناشی از ترس در بحرانها است.
تعجب. وقتی به مسالهای رسیدگی نکنیم، در نهایت متعجب میشویم!
خجالت. گاهی ما وقتی میخواهیم چیزی ناخوشایند را بپوشانیم، سعی میکنیم که مسوولیت آن را از دوش خود برداریم و بر دوش دیگری بگذاریم.
غم
استرس
خلاصه، ظاهرا اینطور به نظر میرسد که تخلیه هیجانات در اولویت اول بوده است، وگرنه واکنشهایی که دیده شد چندان کمکی به رفع عوارض موجود از حادثه نکرد. حوادث یکی پس از دیگری میآیند و میروند و شبکههای اجتماعی پرسروصداتر از رفع بحران، کمکرسانی عملی و پیشرفت هستند. ناگفته نماند که پس از آن، همدلی و کمکرسانی برخی از مردم ما بینظیر بود. امید داریم که با تدبیر و عمل، این نوع حوادث کمتر به وقوع بپیوندد.
ارسال نظر