خاطره ای از یک صنعتگر فولادی
یکی از تلاش‌های فولاد مبارکه اصفهان این است که افراد توانمند را بازنشسته نکند. این شرکت زمانی که بازنشستگی افراد فرا می‌رسد آنها را به شرکت فنی و مهندسی فولاد مبارکه اصفهان که از زیر مجموعه‌های شرکت است، می‌فرستد تا در آن مجموعه از دانش این افراد در پروژه‌های شرکت فولاد و سایر شرکت‌های فولادی کشور استفاده شود. مهندس مرتضی جعفری یکی از این افراد است. وی در سال 1360 از ذوب‌آهن اصفهان به شرکت فولاد مبارکه اصفهان منتقل شدو پست‌هایی چون مدیر فنی، مدیر ارشد فنی و پشتیبانی و آخرین سمتش معاون بهره‌برداری شرکت فولاد بوده است. از او خواستیم یکی از خاطرات دوران تصدی خود را بازگو کند...
« قبل از بیان خاطره باید چند جمله ای را به عنوان مقدمه به عرض برسانم و آن اینکه شرکت فولاد مبارکه اصفهان از ابتدا رویکردی ورای تولید داشت. همه‌ی ما صنعتگران در زمان ساخت شرکت با ایمان خاصی در شرکت کار می‌کردیم و به واقع نوعی جهاد در راه خدا با هدف توسعه‌ی کشور نیت واقعی ما از کار بود.
در فولاد که کار می‌کردیم احساس کار در جبهه‌های جنگ را داشتیم و می‌دانستیم که فولاد نه تنها شهر‌ها و روستاهای اطراف خود را توسعه خواهد بخشید، بلکه شرکت موجب تقویت سازندگان داخلی در بسیاری از موارد می‌شود که نقش استراتژیکی برای کشور خواهد داشت. با توجه به این دیدگاه خاطره‌ خود را تعریف می‌کنم.
در سال‌های ساخت کارخانه همواره دغدغه‌ی رفتن به جبهه و جهاد در راه خدا را داشتم و همیشه برای این تصمیم دو دل بودم. تمایل به رفتن به جبهه داشتم در حالی که برای خالی کردن پستم نیز احساس مسئولیت می‌کردم.
نهایتا تصمیم گرفتم که راهی جبهه برای دفاع از کشورم شوم. ثبت نام کردم و آماده‌ی اعزام شدم تا روز اعزام فرارسید که سوار بر اتوبوس‌های اعزام شدیم و منتظر حرکت بودیم.
اتوبوس‌ها آرام آرام حرکت کردند و من در ذهن اندیشه‌ جبهه و ترک تعلق را مرور می‌کردم که دیدم ناگهان اتوبوس از حرکت باز ایستاد و فردی داخل شد در حالی که نام مرا صدا می‌زد و او کسی نبود جز مهندس عرفانیان بنیانگذار فولاد مبارکه. ایشان مرا از اتوبوس پیاده کرد و گفت که جبهه تنها مرز‌های کشور نیست. جبهه‌ی تو همین صنعت کشور است که امروز به تو احتیاج دارد. او راست می‌گفت، صنعت جبهه دیگری بود. »