چگونه یک زندگی بسیار عالی معمولی بسازید؟!
اسفند گذشته با سال پیش از آن، چه تفاوتی برای شما داشت؟ انتهای فروردین سال ۹۴ چه می‌کردید؟ آیا هنوز آرزوهای ابتدای سال را به خاطر داشتید؟ حالا وضع چطور است؟ به نظر خیلی شبیه پارسال و سال‌های قبل می‌آید این‌طور نیست؟

همیشه روزهای پایانی سال و روزهای ابتدایی سال جزو زمان‌هایی هستند که بسیاری از افراد را به تفکر در مورد روزهای گذشته و آینده وا می‌دارند. در روزهای پایانی سال به این فکر می‌کنند که چرا و چگونه به این نقطه رسیده‌اند و برای روزهای آینده نیز به نوعی برنامه‌ریزی می‌کنند که چگونه باید خود را در مسیر پیشرفت قرار دهند. در این میان همیشه به دنبال راهی برای انتخاب مسیر جدید یا استفاده از اهرم‌های کمکی جدید برای افزایش سرعت در رسیدن به اهداف هستند. استفاده از سمینارها یا کتاب‌های متعدد شاید اولین گزینه برای قرارگرفتن در این مسیر باشد.

البته شاید برای آن دسته از افرادی که تاکنون نتوانسته‌اند به‌صورت سیستماتیک به سمت آنچه می‌خواهند پیش بروند، یک جلسه برای نوشتن اهداف یا شرکت در یک سمینار یا خواندن یک کتاب کافی نیست. از دیدگاه بسیاری از کارشناسان اقتصاد خانواده، برای این کار باید حداقل یک ماه وقت گذاشت و شاید اردیبهشت‌ماه زمان بسیار خوبی برای انجام این کار باشد. چراکه به‌طور طبیعی از هیجان‌های نوروز فاصله گرفته و می‌توانید در مورد کارهای کرده و نکرده به خودتان بازخورد بدهید. تجربه افراد موفق و بسیاری از نظریه‌های روانشناسی تایید می‌کنند که افرادی که می‌خواهند در زندگی به دستاوردهای بزرگی برسند بیش از هر چیز به استراتژی نیاز دارند.

عوامل زیاد و پیچیده درونی و بیرونی روی زندگی شما تاثیر می‌گذارند و حتی ناخواسته و نادانسته وارد بازی استراتژیک دیگران می‌شوید. مثلا اگر در حال حاضر در استخدام فلان شرکت هستید، به‌عنوان یکی از بازیگران بازی استراتژیک موسس آن نقشی دارید. ممکن است افراد زیادی با شنیدن کلمه «استراتژی» به یاد جنگ و وزارت خارجه و دفاع بیفتند، درصورتی‌که از دیدگاه کارشناسان اقتصاد خانواده داشتن استراتژی مالی از نان شب هم واجب‌تر است.

همه ما با شرایطی در زندگی روبه‌رو هستیم که تمایل به تغییر آنها داریم. مثلا رسیدن به‌تناسب اندام یا افزودن به درآمد یا کنترل ولخرجی یا ترک سیگار یا افزایش کیفیت زندگی خانوادگی. شیوه پرداختن به هرکدام از این موارد و اولویت‌بندی و ایجاد تعادل بین آنها از یک استراتژی موفق شخصی حاصل می‌شود. شما که در حال خواندن این مطلب هستید هم باید به چنین موضوعی فکر کنید چون احتمالا برای تغییر دادن چیزی در زندگی این نوشته را دنبال کرده‌اید وگرنه موارد بسیار بهتر و جذاب‌تری در اینترنت وجود دارد تا وقت خود را با آنها بگذرانید.


راز داشتن یک زندگی بسیار عالی معمولی

اگرچه ممکن است زندگی یک هنر پیشه یا فوتبالیست جذاب به نظر برسد اما افراد زیادی هم وجود دارند که تمایلی به داشتن زندگی این چنینی ندارند. به عقیده آنها هرچند زندگی چنین افرادی جذاب به نظر می‌رسد ولی آن‌قدر عوامل خارجی و تصمیم‌گیرنده برای آنها وجود دارد که منجر به داشتن یک کیفیت مطلوب نمی‌شود. به گفته کارشناسان اقتصاد خانواده، یک زندگی عالی می‌تواند بسیار معمولی باشد، کسی که صبح وقت دارد تا یک ساعت در پارکی ورزش کرده، درآمد کافی دارد تا نگران هزینه‌ها نباشد و وقت کافی دارد تا به آنچه برایش مهم است اختصاص دهد. زندگی عالی معمولی رازی ندارد بلکه کیفیتی است که بسیاری از شما آن را می‌دانید یا با گذاشتن دو ساعت وقت در یک صبح جمعه و تفکر در مورد آن می‌توانید این کیفیت را کشف کنید.

نکته مهمی که وجود دارد و اتفاقا برخلاف باور عمومی رایج است این است که شما قرار نیست برای رسیدن به یک زندگی عالی معمولی هدف‌گذاری کنید. مثلا طبق قوانین رایج تمام اهداف خود را با جزئیات روشن نوشته و برای رسیدن به آنها اقدام کنید. باید یک سیستم ساده جایگزین کنید. مثلا من ۱۰ کیلوگرم اضافه‌وزن دارم. طبق قوانین هدف‌گذاری باید جمله‌ای مانند این بنویسم: من در پایان اسفند ۱۳۹۵ باید ۱۰ کیلوگرم از وزن خود کم ‌کنم. این جمله تمام مشخصات یک هدف خوب را دارد. سپس برای رسیدن به این هدف برنامه‌ریزی کرده و هرروز کاری را انجام می‌دهم. در اینجا یک مساله ذهنی قوی وجود دارد. به‌محض نوشتن چنین هدفی من یک فرد ناکام هستم که به خواسته خود نرسیده‌ام. در طول سال هم تلاش می‌کنم و با استفاده از انگیزه اقداماتی هم می‌کنم ولی در بیشتر مواقع نتیجه مطلوبی حاصل نخواهد شد. این را همه ما تجربه کرده‌ایم. حتی اگر ۸ کیلوگرم از وزن خودتان را هم کم کنید طبق برنامه‌ریزی انجام‌شده فردی ناکام هستید. اما دید راهبردی کارشناسان اقتصاد خانواده فارغ از ۱۰ کیلوگرم و اسفند ۹۵ می‌تواند «سلامتی» باشد. برای سلامتی قطعا باید غذای خوب خورده و تحرک خود را افزایش دهید اما کسی که سال‌ها است ورزش نکرده، چطور بدون داشتن تصویری روشن از آینده اقدام کند؟ بدون هدف چطور چنین انگیزه‌ای را به‌دست آورد؟ چرا به انگیزه بیشتر ازآنچه شایسته است بها می‌دهیم؟

شاید بیشترین واژه‌ای که از کارمندان کم‌کار، همسران بی‌حال، والدین خسته یا چاق‌های همیشه نشسته می‌شنویم، نداشتن انگیزه است. اما انگیزه چیست؟ انگیزه یک حالت روحی و جسمی است که در اثر یک رخداد درونی یا بیرونی، سطح انرژی برای مدت محدودی بالا می‌رود و مساله اینجا است که این بالاروندگی سقوطی هم در پی خواهد داشت. به دلیل نوسانی بودن آن، پی محکمی نیست که ساختمان زندگی خود را بر اساس آن بنا کنیم. بهترین استفاده‌ای که می‌توان از انگیزه کرد این است که در اوج آن سیستمی طراحی شود که در زمان افول انگیزه نیز به‌کار خود ادامه دهد. شاید بزرگ‌ترین وظیفه ما در زندگی همین کار باشد. طراحی سیستمی که در درازمدت منجر به تغییرات بنیادی در زندگی شما خواهد شد. البته نباید منتظر اوج انگیزه ماند تا چنین سیستمی را طراحی کرد و بهتر است که همین امروز این کار را انجام دهید.


سیستم‌سازی شخصی چیست و چرا باید یکی از آن را داشته باشیم؟

سیستم مجموعه‌ای از عادت‌های مفید و موثر است که در طول زمان شکل‌گرفته و شما را به آن کیفیت مطلوب می‌رساند. مثلا فرض کنید فردی روزانه یک ساعت ورزش می‌کند، یک و نیم ساعت مطالعه می‌کند، کارهای روزانه مهم خود را می‌نویسد، هر هفته و ماه و سال، گذشته را مرور کرده و از شکست‌ها و دستاوردها بازخورد می‌گیرد، به‌صورت منظم و افزایشی پس‌انداز می‌کند، هرسال منبع جدید درآمدی هرچند کوچک برای خود ایجاد می‌کند، هر هفته برای تک‌تک اعضای خانواده به‌صورت خصوصی وقت می‌گذارد، برای کمک به دیگران و طبیعت برنامه دارد و ...

چقدر دوست دارید که به‌جای این فرد باشید. به نظرمی رسد یک زندگی عالی معمولی دارد و راز موفقیت او اجرای سیستمی است که به‌مرور عادت‌های مهمی را در او نهادینه کرده است.

یک هفته به خود مهلت دهید و از امروز تا هفته آینده وقت گذاشته و در یک دفترچه یا سررسید یا یک سند ورد، کیفیت‌هایی از زندگی‌تان را که نیاز به تغییر یا بهبود دارند مشخص کنید. مثلا سلامتی، شادی، هیجان، اقتصادی، و برای آنها یک اولویت هم در نظر بگیرید. این اولویت هم می‌تواند بنا بر میزان اهمیت آن برای شما باشد و هم شاید با اندیشیدن کشف کنید که دست زدن به کدام کار است که منجر به راه افتادن بقیه واگن‌های زندگی‌تان خواهد شد.


باکمی فکر و آزمون‌وخطا می‌توانید

آن را کشف کنید.

کشف شما از موردی در زندگی که ممکن است نیاز به تغییر یا بهبود داشته باشد ممکن است یکی از این موارد باشد. شادی در زندگی‌تان کم شده، روابط با همسر یا فرزندان یا دوستان و همکاران دچار اشکال شده، درآمد کمی دارید، رو به چاقی و چربی و قند پیش می‌روید یا از شغل خود لذت نمی‌برید. از این فهرست یکی از آنها را که به نظرتان مهم‌تر از بقیه و موجب راه افتادن قطار زندگی می‌شود، انتخاب کنید. مثلا می‌خواهید درآمد خود را اضافه کنید. برای آنکه درآمد خود را افزایش دهید باید ابتدا تعریفی از سیستم افزایش درآمد داشته باشید. سیستم افزایش درآمد مجموعه‌ای از فعالیت‌های مستمر است که به مرور موجب افزایش درآمد خواهد شد. شما هم‌اکنون یکسری از فعالیت‌های روزانه را در محل کار خود (شرکت، کارخانه، مغازه ...) انجام داده و درآمد تقریبا مشخصی را دریافت می‌کنید. اگر قرار باشد که به منبع درآمدی شما اضافه شود، باید در کارهای روزمره شما تغییری رخ دهد.

ممکن است این جمله به ذهن شما خطور کند که این موضوع بسیار بدیهی است اما باید بدانید که توجه به این موضوع بدیهی بسیار مهم است. چراکه بسیاری از مردم به دنبال راهی برای افزایش درآمد هستند بدون آنکه حاضر باشند تغییری پیوسته در رفتارها و باورهای روزانه خود ایجاد کنند. مثلا جذابیت قرعه‌کشی بانک، خریدن سهامی که ظرف شش‌ماه سه برابر شود، خریدن ملک در دوره‌ای که قرار است گران شود بسیار بیشتر از خواندن یک کتاب در ماه در مورد حوزه کاری خودتان است.

هیچ‌وقت این سوال‌ها را از خود پرسیده‌اید؟ من کارمندی هستم که حقوق کمی می‌گیرم، چگونه می‌توانم درآمد خودم را اضافه کنم؟ یا آنکه فروش مغازه من پایین است، چگونه می‌توانم فروش خود را اضافه کنم؟ چه تغییری در کارهای روزانه خود بدهم تا درآمدم به‌صورت پایدار بیشتر شود؟ مثلا کارمندی را در نظر بگیرید که از حقوق خود ناراضی است و به هزار و یک دلیل و توجیه، نمی‌تواند شغل خود را عوض کرده یا درخواست افزایش حقوق دهد و البته به دنبال درآمد جانبی است. منظور از درآمد جانبی می‌تواند ارائه خدمت یا محصولی باشد که با توجه به یک نیاز در جامعه مخاطب ایجاد شده و این کارمند هم توانایی ارائه راه‌حلی برای آن را دارد. اما برنامه‌ریزی برای شناخت این نیاز، شناخت مشتری، کشف محصول مرتبط و فرآیند فروش نیاز به یک سیستم دارد. سیستمی که یک فرد معمولی مثل کارمند موردنظر باید با شروع کارها و رفتارهای جدیدی در برنامه روزانه خود آن را ایجاد کند. یادگیری، تولید و رشد کسب‌وکار، فعالیت‌های لازمی است که او باید هر روز و هر روز انجام دهد.

شما ممکن است برای رسیدن به هدفی خاص، برنامه‌ریزی کرده و حتی با مطالعه یا استفاده از یک مشاور حرفه‌ای مراحل انجام کار را کشف کنید. اما منظور از سیستم، انجام کارهایی است که موجب چرخیدن چرخ‌های سیستم می‌شود و این کارها باید پیوسته و در هر شرایط روحی انجام شوند. شما اگر مسافرت بروید، سرتان درد کند یا شب از نیمه هم گذشته باشد مسواک‌زدن را فراموش نمی‌کنید. یا اگر یک شب این‌کار را نکنید عذاب وجدان گرفته و فرداشب حتما ادامه خواهید داد. مجموعه عواملی مانند مسواک و نخ دندان و دهانشویه و چکاپ دندانپزشکی شش‌ماهه، سلامت دندان شما را تضمین می‌کند و این یک سیستم ساده است. نکته‌ای که وجود دارد این است که شما کارهای روزمره خود را شناخته و به انجام روزمره آنها عادت کرده‌اید.

این کار دقیقا برای اجرای هر سیستم دیگری باید انجام شود. روزانه باید در مورد کسب‌وکار، در مورد سلامتی، شادی، آرامش و ... یاد بگیرید. روزانه باید آنها را اجرا کرده و برنامه‌ای برای ارتقای آنها داشته باشید. طراحی سیستم، نیاز به شناخت اجزای آن دارد. کارمند مورد مثال که قصد افزایش درآمد جانبی را دارد باید ابتدا اجزای آن را شناسایی کند. او باید نیازی که سعی در پاسخگویی به آن را دارد شناخته، مخاطب را تعیین کرده، بزرگی بازار را اندازه گرفته، نوع محصول یا خدمت خود را تعیین کرده و برنامه رسیدن به بازار هدف را طراحی کند. اجرای این سیستم نیاز به کارهای پیوسته و روزانه‌ای دارد. حتی اگر قرار است در آخر روز به خرید و فروش اتومبیل بپردازد باید روزانه کارهایی را انجام دهد.

انجام روزانه کارهای جدید نیاز به تغییر و عادت به آن دارد. یک نکته مهم دیگر که باید به آن توجه کنید این است که مواردی را که به آنها فکر کرده‌اید و در فهرستی که نیاز به تغییر یا بهبود دارند جزو مواردی است که خودتان آن را می‌خواهید یا به خاطر دیگران آن را انتخاب کرده‌اید؟ این موضوع چقدر در زندگی شما نقش محوری دارد؟ چه چیزی است که مانند لکوموتیو تمام واگن‌های قطار زندگی‌تان را به دنبال خود می‌کشاند؟ چه موانعی در زندگی شما وجود دارد که تا رسیدن به آن دچار درگیری‌های زیاد ذهنی می‌شوید و پس از گذشتن از آن، زندگی دوباره روان می‌شود؟