مایکل پریگنت و روبین سیمکاکس تحولات اخیر نشان می‌دهد که داعش فرسوده شده و به قولی دچار استهلاک شده است. درست است که این گروه «معاذ الکساسبه» را اعدام کرد؛ درست است که پیکارجویانی را از سراسر جهان جذب کرده و درست است که بخش‌هایی از عراق و سوریه را تسخیر کرده، اما شکاف‌ها در دیوار خلافت خودخوانده اسلامی در حال نمایان شدن است. یک دلیل این است که مداخله آمریکا در اواخر تابستان به جلوگیری از پیشروی داعش کمک کرد. از آن زمان، نیروهای ائتلاف حالت تهاجمی گرفته و شروع به عقب راندن تروریست‌ها از سرزمین‌هایی کردند که در کنترل داشت. این گروه کوبانی را از دست داد و شکست‌های فضاحت باری را در بیجی، جوف الصخر، دیاله و سد موصل متحمل شد. در یک شِمای کلی‌تر، این دستاورد زیادی نیست: از 55 هزار کیلومتری که داعش در کنترل خود دارد تنها 700 کیلومتر (حدود 1 درصد) را از دست داده است؛ اما حداقل این است که از سرعت پیشروی این گروه کاسته شده است.
اکنون اما برنامه یورش بهارانه به مواضع داعش (عملیات مشترک آمریکا- عراق) برای بازپس‌گیری موصل می‌تواند یک نقطه عطف باشد. نیروهای امنیتی عراقی، پیشمرگه‌های کرد و قبایل سنی - با حمایت هوایی و مشاوران نظامی آمریکا- به‌دنبال پایان دادن به برتری داعش در شمال و غرب عراق و بازسازی اقتدار دولت در شهرها و مناطق پیرامونی هستند. البته خطرهایی در این استراتژی ممکن است وجود داشته باشد. داعش تسخیر مناطق سنی‌نشین را که احتمال حضور شیعیان یا مداخله پیشمرگه‌های کرد در آنجا می‌رود، آسان‌تر می‌داند. به نظر می‌رسد برای بازپس‌گیری موصل، نیروهای ائتلاف باید از اعزام پیشمرگه‌ها یا شیعیان به میدان نبرد خودداری کنند. اگر این نیروها در منطقه سنی‌نشین موصل حضور داشته باشند، این احتمال که سنی‌ها در برابر داعش ایستادگی کنند، کمتر می‌شود.
اگر نیروهای شیعی یا کرد در جریان بازپس‌گیری موصل حضور کمرنگ‌تری داشته باشند، بهانه از دست اهل سنت برای عدم ایستادگی در برابر داعش گرفته می‌شود؛ بنابراین داعش متحدان تاکتیکی خود مانند «انصار‌السنه»، «ارتش مردان طریقه نقش‌بندی در عراق» و «گردان‌های انقلاب 1920» را به سرعت از دست می‌دهد. وقتی این گروه به تنهایی وارد نبرد شود و متحدی نداشته باشد، شکستش آسان‌تر می‌شود. برای مثال، داعش هیچ متحدی ندارد که کوبانی یا سد موصل را نگه دارد. در هر دو مورد، یک نیروی زمینیِ مصممِ عراقی با حمایت تجهیزات و هواپیماهای آمریکایی داعش را شکست می‌دهد و این ضربه‌ای بر اعتبار ارتش داعش وارد می‌کند.
اینها تنها ضرباتی نیست که داعش این روزها دریافت کرده است. بر اساس گزارش‌های رسانه‌ای و گفته‌های سخنگویان داعش، تاکنون دو کودتای نافرجام علیه رهبری داعش اتفاق افتاده است. به نوامبر بازگردیم که داعش اعلام کرد توطئه‌ای را خنثی کرد که به‌دنبال کشتن اعضای داعش بوده و دیگران را ترغیب می‌کردند تا به جناح ضد داعش بپیوندند. در روزهای اخیر، جزئیاتی از یک کودتای نافرجام علیه رهبری داعش در شرق سوریه به رهبری ابوایوب الانصاری- فرماندار داعش در رقه- فاش شد. انصاری و مجموعه‌ای دیگر بلافاصله کشته شدند و گفته می‌شود برخی از توطئه‌گران و همکاران انصاری از رقه گریختند.
افزون بر این، به نظر می‌رسد احساس روزافزونی از سرخوردگی در میان پیکارجویان داعش وجود دارد. سطح خشونت به شدت بالاست. غیر از سر بریدن‌ها و سوزاندن‌ها، زندانیان از بلندی به زیر افکنده می‌شوند، به صلیب کشیده می‌شوند، زنده زنده دفن می‌شوند و به میل کشیده می‌شوند. زنان داعشی به اجبار به اردوگاه مردان برده شده و مورد تجاوز قرار می‌گیرند. بر اساس گزارش یکی از کمیته‌های سازمان ملل، این گروه کودکان را هم شکنجه کرده، به صلیب کشیده و زنده زنده دفن شان می‌کند.
با این حال، پیکارجویان خارجی، که برای مبارزه با اسد در سوریه استخدام شده بودند مجبور به مبارزه با سایر گروه‌ها و جناح‌ها در سوریه شده‌اند. به برخی دیگر شغل‌های پَستی مانند پاک کردن اسلحه و حمل و نقل اجساد از خط مقدم به پشت خط مقدم داده شده است. آنها که از شغل شان استنکاف ورزند، برچسب «کافر» به آنها زده شده و کشته می‌شوند و کسانی هم که قصد فرار می‌کنند به سرعت به مرگ محکوم می‌شوند. به گفته دیده‌بان حقوق بشر سوریه بیش از ۱۰۰ نفر که قصد کناره‌گیری از داعش را داشتند در اکتبر و دسامبر ۲۰۱۴ کشته شدند. اینها نشان می‌دهد که داعش به نیرویی علیه خود تبدیل شده است.
یک چیز دیگر هم باعث کندی پیشروی داعش شده است: این گروه مجبور به اعمال حاکمیت بر سرزمین‌هایی است که تسخیر کرده است. حکمرانی‌اش خوب نیست. تولید غلات قطع شده و برق به صورت دوره‌ای قطع و وصل می‌شود. پرسنل بیمارستانی گریخته‌اند و تامین تجهیزات درمانی به صفر رسیده است. وضعیت آب در دوران پیش از داعش (در سوریه) و دوران مالکی (در عراق) بهتر بود. داعش ممکن است سرزمین‌هایی را در کنترل داشته باشد و نظم و قانون خاص خود را در آنجا جاری سازد؛ اما حکمرانی واقعی ندارد. مردم حسرت دوران قبل از داعش - با تمام سختی‌هایش- را دارند.
در این شرایط، اعدام معاذ الکساسبه یک خطای استراتژیک بود. آنها - لااقل در شرایط فعلی- خشم اردن را برانگیخته‌اند. آخرین باری که این کشور متحمل حملاتی سخت شد در نوامبر ۲۰۰۵ بود زمانی که القاعده ۶۰ نفر را در سه حمله زنجیره‌ای و هماهنگ در هتل‌های امان به خاک و خون کشید. این حمله موجب شد اردن اطلاعات جاسوسی خود را تقویت کند. ظرف چند ماه، رهبر اردنی القاعده در عراق، یعنی ابومصعب زرقاوی بر اساس همکاری اطلاعاتی اردن کشته شد. اگر اردن بار دیگر چنین کند، داعش توان مقابله‌اش را از دست می‌دهد.
از سوی دیگر، پیشروی‌هایی که عراق و غرب در برابر داعش به دست آورده‌اند در صورتی از دست می‌رود که اراده کافی بین‌المللی برای فشار آوردن بر آنها در داخل وجود نداشته باشد. مهم است که ایالات‌متحده به لحاظ نظامی همچنان دخالت داشته باشد. کشورهای شریک مانند بریتانیا هم باید حمایت خود را افزایش دهند و در بار مسوولیت سهیم شوند. درک این مساله هم مهم است که در نهایت این اهل سنت هستند که می‌توانند حضور داعش در مناطق خود را پاک کنند. یکی از دلایلی که ارتش عراق در ژوئن 2014 از موصل گریخت این بود که آنها هیچ پیوند اقتصادی و سیاسی در آنجا نداشتند؛ بنابراین هیچ علاقه/نفعی در مبارزه و کشته شدن در این راه نداشتند. اهل سنت این علاقه/نفع را دارند؛ به این شرط که این بهانه از دست داعش گرفته شود که به‌عنوان تنها مدافع اهل سنت خدمت می‌کند.
یک استراتژی جامع آمریکایی باید شامل مشارکت با اهل سنت در مبارزه با داعش و دادن این تضمین به سنی‌ها باشد که پس از شکست داعش، تحت فشار قرارنخواهند گرفت. داعش در حال فرار است، اما سیاست فعلی آمریکا از این فرار به درستی استفاده نمی‌کند. اکنون زمان آن است که غرب عیب و نقص و ناکارآیی در استراتژی خود را رفع کند، ضعف در ساختار داعش باعث سقوط این گروه خواهد شد.