جهان شطرنجی اقتصاد قواعد تازه‌ای می‌خواهد
داریوش عباسی
صاحب‌نظران در تقسیم‌بندی دوره‌های زیست بشری، تاریخ جهان را به ۳ دوره پیش از صنعت‌، دوران صنعتی و دوران اطلاعات‌گرایی تقسیم می‌کنند.
در دوران اطلاعات‌گرایی، ما با دو مفهوم اقتصاد جهانی و اقتصاد اطلاعاتی روبه‌رو هستیم که در نوع خود تازه و پر اهمیت است. در اقتصاد جهانی، فعالیت یک مجموعه یا برند به هم وابسته، انواع کار و تکاپوی اقتصادی را در تراز جهانی و در مقیاس سیاره‌ای به اجرا در می‌آورد. در اقتصاد اطلاعاتی نیز، بهره‌وری و رقابت بیش از هر زمان دیگر به معرفت و دانش متکی شده است و این نوع اقتصاد فراصنعتی در مقیاس با اقتصاد صنعتی، برای آن‌ها که به این الزامات و قواعد جدید تن نداده باشند، به مراتب از قابلیت طرد، حاشیه‌رانی و دفع بیشتری برخوردار است.

در جهان پیش رو و در جامعه اطلاعاتی در حال تکوین، ما با پدیده کاهش مشاغل اقتصادی، مشاغل تولیدی و تنوع روز افزون مشاغل خدماتی روبه‌رو خواهیم بود. آنچنانکه پیش‌بینی شده در سال 2045 میلادی، فرصت‌های جهانی اشتغال در حوزه کشاورزی ۳ درصد، صنعت ۴ درصد و خدمات ۹۳ درصد و بزرگترین مولد رشد تولید ناخالص ملی کشورها به حوزه فن‌آوری ارتباطات و اطلاعات (آی سی تی) مرتبط است. امانوئل کاستلز در کتاب سه جلدی معروف عصر اطلاعات، در تشریح فرآیند اصلی که شکل و نتیجه رقابت در اقتصاد جهانی را تعیین می‌کند به ظرفیت تکنولوژی، دسترسی به بازارهای منسجم و ثروتمند، تفاوت بین هزینه‌های تولید و فروش و توان رقابت در اقتصاد جهانی که البته به توان سیاسی نهادهای ملی و فراملی نیز بستگی دارد، اشاره می‌کند.

از نظر او در اقتصاد جهانی مبتنی بر اطلاعات، دانایی‌محوری و رقابت و درک دوران جدید برای فعالیت اقتصادی در جامعه‌ای که همه چیز در حال تحول و دگرگونی است، بسیار حائز اهمیت است.
ساختار اشتغال و نحوه انجام کار در حال تحول است. قطب‌های تازه‌ای در حال شکل‌گیری است. فرهنگ واقعیت مجازی، نگاه ما به جهان و نوع نیازها را تغییر داده است. این نظام جدید، متکی به نوعی دینامیسم یا پویایی درونی است که مرزی را برنمی‌تابد و کشورها و بنگاه‌ها چاره‌ای ندارند جز آنکه خود را در یکی از دو قطب کلی «اعضای شبکه» و «محرومان از عضویت در شبکه» تعریف کنند.

در مختصات اعجاب‌انگیز پیش رو، سرمایه در درون شبکه و در حجم زیاد از نقطه‌ای به نقطه دیگر منتقل می‌شود و حتی حمایت‌ها و کنترل‌های محلی و منطقه‌ای، برای ماندن در متن این جامعه به‌تنهایی کافی نیست.

جامعه ایران در شرایطی که با اتخاذ رویکردهای تازه در مسیر بازگشایی انسدادهای پیشین قرار گرفته و نیز در شرایطی که تغییر و تحول با شتابی حیرت‌زا در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در حال رخ نمودن است، تا چه میزان از ظرفیت و آمادگی مواجهه با این پارادایم بزرگ برخوردار است؟
آیا فعالیت اقتصادی بر منطق و مدار دهه‌ها و سده‌های گذشته، پاسخگوی الزامات نوین است؟

آیا برای مشارکت در معماری اقتصاد جهانی و رسیدن به سرچشمه بهره‌وری و رشد، تولید دانش را آن‌گونه که نیاز است، جدی گرفته‌ایم؟
آیا برای اقتصاد پیشرفته‌ای که ارائه و صادرات خدمات، جایگزین تولید کالا می‌شود، از مولفه‌هایی چون آینده‌پژوهی، تحقیق و توسعه پیوسته و روش‌های نوین بازارسازی، بازاریابی و فروش استفاده می‌کنیم؟

آیا در شهرهای جهانی که نه صرفاً یک مکان بلکه حاصل فرآیندی است که مراکز تولید و مصرف خدمات پیشرفته در شبکه‌های جهانی به یکدیگر متصل می‌شوند، حضور خواهیم داشت و یا قرار است در جوامع محلی وابسته به آن بمانیم؟ شهرهایی که گلوگاه‌های اقتصاد جهانی هستند و کارکردهای سطوح عالی راهبردی، تولیدی و مدیریتی کل سیاره ما در آن‌ها متمرکز خواهد شد. همه این پرسش‌ها، نه یک یادآوری که می‌تواند به مثابه تکانه‌هایی برای بازنگری و تجدید ساختار در نحوه اداره و فعالیت بنگاه‌های بزرگ و کوچکی باشند که در چند قدمی جهانی نو با سازوکارهایی متفاوت قرار گرفته‌اند. جهانی شطرنجی که ماندن و رشد در آن، قواعد تازه‌ای می‌خواهد.