امان اله باطنی- برای بحث در زمینه آینده پژوهی آموزش اجازه دهید قبل از هر چیز نهاد آموزش را از نظام آموزشی متمایز کنیم و در واقع شکل و محتوای تاریخی آموزش را بدین سان از یکدیگر تمیز دهیم . باید گفت میان این دو نوعی کنش متقابل نمادین در جریان بوده و همانگونه که نظام آموزشی ، نهادهای آموزش را شکل می داده ، نهادهای آموزشی نیز جاهایی بر نظام آموزش تاثیر گذاشته اند. اگر در ایران سیر تکاملی تاریخ نهاد آموزش را بررسی کنیم در این سیر به مکتب خانه ها بعنوان نخستین نهادهای آموزشی می رسید ؛ مکتب یا مکتب‌خانه آموزشگاهی بود که در آن معمولاً یک استاد تحصیل کرده علوم اسلامی به کار آموزش می پرداخت . اگرچه این گونه مکان‌های آموزشی امروزه در کشورهایی همچون پاکستان و افغانستان رایج است ولی در ایران جای خود را به مدرسه داده‌است. نظام آموزش سنتی ایران در دوره قاجار را می‌توان نظام مکتب خانه‌ای نامید. فلسفه آموختن این نظام بیشتر تربیت شاگردان و آموختن شرعیات دینی و مذهبی بود. تا زمان ناصرالدین شاه مدرسه به صورت امروزی وجود نداشت و تنها مکتبخانه بود که آموزش البته به صورت محدود به کودکان و نوجوانان می‌داد. مکتب خانه‌ها ۶ماه پر کار و ۶ماه تعطیل بودند. شروع آموزش به زبان عربی بود و کودکان مطالب را طوطی‌وار حفظ می‌کردند.هرچه سطح بالاتر می‌رفت از تعداد شاگردان و معلم‌ها کاسته می‌شد. دولت نظارتی در کار مکتب خانه‌ها نداشت. دختران کمتر از پسران به مکتب خانه می‌رفتند. دروس تدریس شده در مکتبخانه شامل نصاب الصبیان، صرف میر فارسی، شرخ تعریف، عوامل منظومه شرح سیوطی، الفیه، شرح نظام، شرح جامی در نحو و صرف و حاشیه ملا عبدالله، کلیات سعدی ، خمسه نظامی و... بود..

اما از دوره صفویان، ابتدا در اصفهان و سپس در تبریز و سایر شهرهای بزرگ، میسیونرهای مذهبی اروپایی اقدام به دایر کردن آموزشگاه‌هایی به سبک غربی نمودند و در واقع نهاد آموزش در ایران دچار یک دگردیسی قابل توجه شد، در انتهای دوره امیرکبیر، دارالفنون تاسیس شد و از زمان مظفرالدین شاه، دبستان و دبیرستان در ایران گشایش یافت. گذر از مکتبخانه‌ها به مدارس شاید یکی از موضوعات مهم در تاریخ مشروطیت ایران به شمار رود. با آغاز به کار رضاشاه و گسترش مدارس رایگان، عملاً بساط مکتبخانه‌ها برچیده شد.

همزمان با دگردیسی نهاد آموزش در ایران شاهد تحول نظام آموزشی نیز بودیم .در واقع نظام آموزشی ما در تحول مکتب خانه به مدرسه به تدریج از اشاعه و ایجاد بینش به سمت اشاعه و ایجاد دانش سوق پیدا کرد . به عبارت دیگر اگر دقت کنید مکتب خانه ها بیشتر با هدف تحصیل علوم اسلامی تاسیس شده بود و علم در آن در خدمت اسلام و بینش اسلامی بود در مکتب خانه ها رویکرد به آموزش رویکرد ایدوئولوژیک بود کما اینکه هنوز هم در مکتب خانه های پاکستان و افغانستان چنین رویکردی متداول است، اما با ظهور مدارس به تدریج شاهد دانش محور شدن نظام آموزشی شدیم ، در مکتب خانه ها مقوله پرورش بسیار پررنگ تر از مقوله آموزش می نمود و همانگونه که در فرازهای تاریخی می خوانیم بخش عمده ای از شهرت تاریخی مکتب خانه ها به خاطر چوب فلک و ابزار تربیتی ازین دست می باشد . در مکتب خانه از فلک برای تنبیه کودکان استفاده می‌شد. به نحوی که اگر خطایی رخ می‌داد مکتبدار فلک را به پای کودک می‌بست و با ترکه به کف پای او می‌کوبید. همچنین از یک ترکه کوتاه برای شاگردان نزدیک و یک ترکه بلند برای شاگردان دورتر استفاده می‌شد.

بیم دادن از زیرزمین پر از عقرب نیز از تنبیهات معمول مکتبخانه‌ها بوده‌است. برای دختران معمولاً از فلک استفاده نمی‌شده‌است. نیشگون گرفتن و سوزن پشت دست زدن، تنبیه معمول دختران بوده است. حال آنکه با ظهور مدارس به تدریج مقوله آموزش پررنگ تر از مقوله پرورش گردید و این تحول در نظام آموزشی ردپای خود را در پیدایش آموزشگاهها و در عصر جدید در کلاسهای کنکور بعنوان نهادهای آموزشی نو گذاشت. در واقع در سیر تکاملی نظام آموزشی، ما از بینش به دانش و از پرورش به آموزش نقل مکان کردیم و همپای این تکامل نهادهای آموزشی نیز دچار قبض و بسط گردید .

اما در دهه های اخیر و بخاطر برخی تغییرات اجتماعی و در هم ریختن برخی ارزش های اجتماعی دو مفهوم "تحرک اجتماعی " و " منزلت اجتماعی " دچار تغییرات عدیده ای شد و تغییر این دو مفهوم به تغییرات در نظام آموزشی و نهاد آموزش منجر گردید. اگر روزگاری تحرک اجتماعی یا محقق نمودن پایگاه های محول اجتماعی راههای فراوانی داشت در دهه های اخیر این مفهوم ارتباط تنگاتنگی با تحصیلات عالیه پیدا کرد و برای پیشرفت هیچ گریزی جز تحصیلات عالیه نبود، اگر روزگاری منزلت اجتماعی در سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی به فرد خلاصه میشد و افراد معتمد و ریش سفید با مشروعیت سنتی یا کاریزماتیک خود صاحب منزلت بودند و این سرمایه اجتماعی فرد بود که برای هرکس منزلت می آورد در روزگار جدید دکتر و مهندس شدن منزلت اجتماعی می آورد و بلکه خود سرمایه اجتماعی بود .