شبه‌جزیره اسرارآمیز - ۹ اردیبهشت ۹۵

ترجمه: محمدحسین باقی

پایتخت کره‌شمالی یکی از ناشناخته‌ترین مکان‌ها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کره‌شمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارش‌ها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کره‌شمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر می‌شود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس می‌سازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان داده‌می‌شود (یا اصلا نشان داده نمی‌شود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانه‌های دولتی به‌عنوان پایتخت انقلاب نشان داده می‌شود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمه‌ای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کره‌شمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمده‌باشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصل‌هایی از کتاب مذکور است می‌تواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کره‌شمالی می‌گذرد به خواننده ارائه دهد.

جوچه با تمرد در برابر شوروی با این ادعا که شکل پیشرفته تری از مارکسیسم - لنینیسم است سایر مارکسیست‌ها را با این اصرار رنجاند که مرحله سرمایه داری می‌تواند به‌طور کامل حذف شود و اقتصاد و جامعه می‌تواند به‌طور مستقیم از فئودالیسم به سوسیالیسم حرکت کند. این تجدید نظرطلبی در مواجهه با تجربه پذیرفته شده شوروی از «سیاست جدید اقتصادی» (NEP) لنین و نظریه‌های مارکسیستیِ در حال ظهورِ اروپای غربی به جریان افتاده بود.

مارکسیسم - لنینیسمی که کیم آن را درک و به کشورش معرفی کرد نظریه‌ای بود که برای کشورهای صنعتیِ توسعه یافته غربی مطرح شده بود نه کشورهای شرق آسیایی که نیمه فئودالی و کشاورزی هستند (که شامل بیشتر بخش‌های روسیه در سال ۷۱۹۱ می‌شد). با وجود اشغال شبه جزیره کره از سوی ژاپن اما صنعت در این منطقه گسترده نبود. بنابراین، با وجود مبارزه در جریان برای استقلال و خصومت نسبت به زمینداران که مختص یک کشور عمدتا کشاورزی است، نتیجتا یک مبارزه طبقاتی و پرولتاریاییِ اندک وجود داشت. همچون شوروی، برقراری مزارع اشتراکی بخشی از تلاش برای پرولتاریایی کردن دهقانان بود. کیم همچنین تاکتیک استالین برای پاکسازی را به‌کار گرفت. اگر چه کیم درستیِ لنینیسم در اتحاد جماهیر شوروی را پذیرفت اما او جوچه را به‌عنوان تفسیر خاصی تلقی می‌کرد که قابل کاربست به واقعیت کره بود: کشوری که دوره سرمایه‌داری را تجربه نکرده اما به‌عنوان یک مستعمره وجود داشت و سپس در جنگ کره نابود شد. نیروهای تولید به شکلی که در روسیه سال۷۱۹۱ توسعه یافت در کره‌شمالی توسعه نیافت و در نتیجه پس از مرحله سوسیالیستی انقلاب، تفاوت میان کارگران و دهقانان باقی می‌ماند.

این تجدید نظری اساسی در اعتقاد مارکس بود که اساسا هیچ تفاوتی میان کارگران کشاورزی و صنعتی وجود ندارد و اینکه جامعه به وضوح میان طبقات سرمایه‌دار و پرولتر تقسیم شده است. کیم ضرورتی نمی‌دید که مرحله سرمایه‌داری در کره رخ دهد. به قدرت رسیدن طبقه کارگر در قالب «حزب کارگران کره» برای دور زدن مرحله سرمایه‌داری و حرکت مستقیم به سوی سوسیالیسم بدون هیچ مبارزه طبقاتی میان کارگران و سرمایه‌داران در جامعه کره‌شمالی کافی بود. مبارزه طبقاتی در لوای جوچه فقط شامل تبدیل دهقانان به کارگران (پرولتاریایی‌سازی) از طریق مزارع اشتراکی، استفاده از تکنیک‌های جدید صنعتی (اگرچه در نهایت نامناسب) برای تولید کشاورزی با استفاده از برنامه‌ریزی مرکزی و استفاده گسترده از نهاده‌هایی مانند مواد شیمیایی، کودها و آفت‌کش‌ها بود.

افزون بر این، برنامه خلاقانه مارکسیسم- لنینیسمِ کیم بیان می‌کرد که دیکتاتوری پرولتاریا در تمام کشورها باقی خواهد ماند درحالی‌که هنوز کشورهای سرمایه‌داری وجود داشتند. کیم هرگز این دگرگونی‌های نظری در مارکسیسم- لنینیسم را «تجدیدنظرطلبی» تلقی نمی‌کرد (با این حال وقتی جوچه برای اولین بار مطرح شد، تجدیدنظرطلبی هنوز یک عبارت به شدت پر هزینه در دنیای کمونیست بود) بلکه آن را با واقعیت کره‌شمالی منطبق می‌دانست. مارکسیست‌های شوروی به زعم خودشان تفسیر کیم از مارکسیسم- لنینیسم را ارتداد محض می‌دانستند.

درحالی‌که کیم بسیاری از مفاهیم مارکسیستی را مورد بازنگری قرار داد اما از بسیاری از ایده‌های لنین خرسند بود از جمله تفاوت میان جمهوری‌های بورژوایی و شوروی، سانترالیسم دموکراتیک و دیکتاتوری پرولتاریا و نیز برداشت رهبر شوروی از کمونیسم جنگی که به نظر می‌رسید در حالت ایده‌آل مناسب وضعیت کره‌شمالی باشد. کمونیسم جنگی انقیاد تمام صنعت و توزیع اقتصادی به دست دولت، ملی‌سازی کامل و معرفی سیستم جیره‌بندی برای مدیریت عرضه و توزیع را دیکته می‌کرد؛ در مورد قیمت‌گذاری و گردش پول نیز در بالاترین سطح دولتی رسیدگی می‌شد. پس از آن، وقتی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نزدیک شد و روابط با گورباچف به سردی گرایید و زمانی که چین برنامه اصلاحی خود را در دوره «دنگ شیائوپینگ» آغاز می‌کرد، پیونگ یانگ با سخن گفتن از «سوسیالیسم به سبک خودمان»- پژواک «سوسیالیسم در یک کشورِ» لنین- از این دو قدرت بزرگ مارکسیست فاصله گرفت. در اصل جوچه به‌عنوان فلسفه‌ای بین‌الملل گرایانه و نه ملی‌گرایانه تلقی می‌شد، به همان شیوه‌ای که استالینیست‌ها استدلال می‌کردند که «سوسیالیسم در یک کشور» انترناسیونالیستی است؛ همان‌طور که انترناسیونالیسمِ پرولتاریایی با ایجاد انقلاب در داخل آغاز شد. به تعبیر دیگر، هدف اصلی بین‌الملل‌گرایان ابتدا ایجاد نظامی کمونیستی در کره بود.