رویایی که برآشفت، رویایی که برآمد
زینب موسوی رویای «بهار» محمود احمدی‌نژاد، در اواخر بهار سال 92 تعبیری زمستانی داشت؛ انتخاب حسن روحانی به ریاست‌جمهوری اسلامی ایران، رویای جریانی را برآشفت که با شعار «زنده باد بهار»، از حمایت علنی رئیس‌جمهور وقت برخوردار بود. این اما ابتدای ماجرا نبود؛ نام‌گذاری سال 1392 به سال «حماسه سیاسی و اقتصادی» از سوی رهبر انقلاب، در آغازین دقایق این سال و کمتر از سه ماه مانده به برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری، از اتفاقی متفاوت حکایت داشت؛ به گمان تحلیلگران، «درک بیش از پیش اهمیت وجود سرمایه‌ای اجتماعی به نام مردم» مهم‌ترین دلایل انتخاب این عنوان برای سال جدید بود.
چنان‌که مقام معظم رهبری بیست و دوم خردادماه سال 92، تنها دو روز مانده به برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری، علاوه‌بر آنکه شرکت در «این» انتخابات را «مهم‌تر» از هر کاری خواندند، با اشاره به «بعضی افراد» که «به هر دلیلى نمی‌خواهند از نظام جمهورى اسلامى حمایت کنند»، از آنان خواستند «برای حمایت از کشورشان پاى صندوق راى حاضر شده و در انتخابات شرکت کنند»؛ سخنانی منعطف نسبت به اقشار مختلف جامعه که می‌توانست تحقق حماسه سیاسی را در انتخاباتی میسر سازد که دوره قبل را با حوادثی ناخوشایند پشت سر گذاشت.
با این همه یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، بیست و چهارم خرداد ۹۲ در دولت محمود احمدی‌نژاد برگزار شد. دولتی که رئیس آن، دو دوره ریاست‌جمهوری پر فراز و نشیب را به گونه‌ای تجربه کرد که شکاف‌ها یکی پس از دیگری نمایان شد؛ چه آنکه حمایت بی دریغ او از جریانی که از سوی برخی سیاستمداران و مراجع به جریان انحرافی معروف شد، از دلبستگی دوستدارانش کاست تا در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم علاوه‌بر شورای نگهبان به گزینه او «نه» بگویند. نام اسفندیار رحیم مشایی به عنوان گزینه محمود احمدی‌نژاد به‌طور رسمی از آن زمان بر سر زبان‌ها افتاد که این دو با حضور در وزارت کشور، حضور مشایی در انتخابات را به ثبت رساندند. حضور مشایی که ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در دولت اول احمدی‌نژاد را برعهده داشت و در دور دوم ریاست‌جمهوری از سوی رئیس‌جمهور وقت به معاون اولی برگزیده و بلافاصله با حکم حکومتی رهبر انقلاب از این سمت عزل شد، برای محمود احمدی‌نژاد به فرصتی می‌ماند که تحقق آن، او و جریان مذکور را به پیشبرد افکار و اهداف خود قادر می‌ساخت. فرصتی که با رد صلاحیت مشایی از سوی شورای نگهبان، به رویایی دست نیافتنی بدل شد و سناریوی حامیان «بهار» را از میان برداشت. علاوه‌بر این، حضور سعید جلیلی در این دوره از انتخابات، آن هم با حمایت جبهه پایداری به‌ویژه شخص آیت‌الله مصباح یزدی، از شکاف‌های عمیق میان اصولگرایانی که سال ۸۸، خود را حامی محمود احمدی‌نژاد معرفی کردند، پرده برداشت، اما این تمام ماجرای اصولگرایان نبود؛ ائتلاف ناپایدار میان سه نامزد دیگر از جمله علی‌اکبر ولایتی، غلامعلی حداد عادل و محمدباقر قالیباف، اصولگرایان را به شکست در انتخابات نزدیک ساخته بود.
اما نکته‌ای «باریکتر ز مو» نیز در این انتخابات خودنمایی کرد؛ رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی که رسما به عنوان نامزد انتخابات ثبت نام کرده بود، معادلات انتخاباتی را به هم ریخت. اگرچه حرف و حدیث‌ها از این رد صلاحیت تمامی نداشت، اما این اکبر هاشمی رفسنجانی بود که با حمایت قاطع از حسن روحانی، به این گفته‌ها پایان داد. حسن روحانی که ۱۶ سال دبیر شورای‌عالی امنیت ملی بود، حالا به گزینه‌ای بدل شد که می‌توانست به نقطه تلاقی اصولگرایان سنتی و اصلاح‌طلبان تبدیل شود؛ آنجا که در آخرین فرصت‌های باقیمانده با انصراف محمدرضا عارف از انتخابات، پیروزی زودهنگام دور از انتظار نبود. انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۲ را به یقین می‌توان آستانه پیوند اصلاح طلبان و اصولگرایان سنتی دانست؛ گروه‌هایی که پس از انتخابات سال ۸۸ به بیشترین شباهت‌های خود پی برده و با اتحادی قابل ذکر، اصولگرایان را پشت سر گذاشتند.