افزایش جمعیت ساکن شهرها و رشد شتابان و شهرنشینی در قرن بیستم میلادی، معضلات و پیامدهایی به دنبال داشت. شدت یافتن ضرباهنگ تغییر فضایی - کالبدی مراکز شهری و بافت‌های کهن موجب افت منزلت‌های اجتماعی و نوعی زوال اقتصادی و ناکارآمدی کارکردی در این فضاها شد. در این میان راه حل اصولی مواجهه با مشکلات محیطی شهرها اتخاذ رویکردی نو موسوم به «بازآفرینی پایدار شهری» است.به گزارش «دنیای اقتصاد»، مقوله کیفیت زندگی، از شاخص‌های توسعه پایدار در هر جامعه‌ای است که امروزه تاثیر درخور توجهی بر حکمروایی شایسته دارد.

تمامی متولیان ارتقای کیفیت زندگی، نیازمند درک انتظارات واقعی شهروندان و انعکاس خلاقانه آنها در اهداف برنامه‌های شهری هستند. تنها در صورت شناخت دقیق و همه جانبه و ارائه پاسخ‌هایی متناسب با نیازهای مردم است که می‌توان به بهبود کیفیت زندگی شهروندان در شهر امیدوار بود.در دهه‌های اخیر و به دنبال تغییرات اساسی در سبک زندگی ناشی از توسعه بی‌رویه و غیرقاعده مند شهر و شهرنشینی، کیفیت زندگی دچار افت جدی و ملموسی شد که نیازمند چاره‌جویی بود. مشکلاتی همچون ناهمخوانی کالبد و فعالیت، وجود عناصر ناهمخوان شهری، کمبود سرانه‌های فراغتی، ورزشی، پارکینگ و نظایر آن، جانمایی نادرست کاربری‌های جاذب ترافیک، وجود فضاهای بی دفاع و رها شده، ‌کمبود فضاهای عمومی مناسب جهت شکل‌گیری تعاملات اجتماعی، آلودگی‌های زیست محیطی، تجاوز به حریم آثار تاریخی و نارسایی ضوابط ساخت و ساز در این نقاط گریبان اغلب شهرهای دنیا را گرفته و چاره‌جویی برای مواجهه با این پدیده را ضروری کرد.

بازآفرینی شهری چیست؟

بازآفرینی شهری (Regeneration) به‌عنوان یک واژه عام به‌عنوان معادلی برای بهسازی، نوسازی و بازسازی به‌کار می‌رود. اگر این مقوله را صرفا واکنشی به چالش‌های زیست محیطی برآمده از شهرهای صنعتی قرن نوزدهم بدانیم، شاید صرفا به بازسازی و نوسازی شهرها پس از جنگ جهانی اول و دوم تا پایان دهه ۶۰ میلادی ختم شود. اما سیر تحول سیاست‌ها و رویکردهای بهسازی و نوسازی شهری به‌ویژه از قرن نوزدهم تا کنون، دوره‌ها و مراحل گوناگونی را پشت سر گذاشته و هر دوره‌ای رویکرد و نوع نگاه خاصی را مدنظر داشته است. بر این اساس از دهه ۷۰ میلادی تعابیر تازه‌ای از بازآفرینی شهری محور فعالیت قرار گرفت که شامل توسعه اجتماعی و تنوع بخشی کارکردی و به تعبیر دیگر باز زنده سازی و بهسازی شهرها بوده است.در دهه ۸۰ میلادی قدرت سیاسی دولت‌ها کاهش و مشارکت بخش خصوصی افزایش یافت. به این ترتیب توسعه دوباره در دستور کار قرار گرفت و محور بازآفرینی شهری متقدم و توسعه با رویکرد املاک و مستغلات بود. به این ترتیب توجه به ارتقای ابعاد کالبدی - محیطی، اقتصاد، اجتماعی و مدیریتی در قالب رویکردهای مختلف و نیز اتخاذ نگرش جامع و کل نگر در محدوده‌های شهری بر خلاف رویکرد صرفا مبتنی بر نوسازی و بهسازی که پیشتر حاکم بود در اولویت قرار گرفت.

تحول مفهومی بازآفرینی شهری

از دهه ۹۰ میلادی به بعد نوعی تحول مفهومی در بازآفرینی شهری شکل گرفت. به این ترتیب مفاهیم ذیل بازآفرینی شهری در دنیا گسترده‌تر شد و بازآفرینی فرهنگ مبنا، سیماومنظر محور، حفاظت مبنا، رویداد محور و اجتماع محور را در بر گرفت. بر این اساس نگاه به ابنیه، زیرساخت‌‌ها و بافت‌های فرسوده به کلی تغییر کرد و بازسازی و بهسازی محیط‌های فرسوده و ناکارآمد در دستور کار قرار گرفت. ساماندهی مجدد بافت‌های شهری، تجدید حیات اقتصادی شهری، دستیابی به تعامل و عدالت اجتماعی بیشتر و نیز مشارکت جامعه محلی در حوزه‌های مختلف اداره شهر از پیامدهای این رویکرد است.در نهایت این سیر تحول مفهومی در هزاره سوم میلادی با رویکرد «نوزایی» محور قرار گرفت و به تعبیر جامع و یکپارچه‌ای منجر شد که از آن به‌عنوان «بازآفرینی پایدار شهری» یاد می‌شود. امروزه بازآفرینی شهری به نوعی رویکرد و چشم‌انداز یکپارچه و جامع اطلاق می‌شود که کلیه اقدامات در راستای حل مسائل و چالش‌های شهری را در بر می‌گیرد و به خلق فرآیندهای مستمر و پویا برای ارتقا و تحول اقتصاد، کالبدی - محیطی و اجتماعی در محدوده شهرها منجر می‌شود.

چرا بازآفرینی شهری؟

بازآفرینی شهری می‌تواند راه حلی برای گستره وسیع چالش‌ها و مسائل شهرهای هزاره نوین باشد. گسترش فقر شهری، رکود اقتصادی جهانی، محدودیت منابع طبیعی غیرقابل جایگزین، تغییرات آب و هوایی و بحران‌های زیست محیطی، تاب‌آوری پایین شهرها در مواجهه با بلایا و مخاطرات طبیعی، گسست روابط محلی و شبکه‌های اجتماعی، ناکارآمدی نظام حمل‌ونقل و نیز تحرک و پویایی شهری در یک ساختار نظام‌مند و یکپارچه شهری از مهمترین مسائل پیش روی شهرها در دهه‌های اخیر به شمار می‌رود. این موارد در کنار تغییر نیازها و سبک زندگی ناشی از تحولات جهانی که برخی از آن به‌عنوان انقلاب اطلاعاتی یاد می‌کنند، ضرورت به‌کارگیری یک دستور کار شهری جدید را نشان می‌دهد.به این ترتیب مواردی همچون ارتقای سرمایه‌های اجتماعی، حکمروایی مطلوب شهری، مشارکت مردمی، توسعه اقتصاد محلی، ارتقای کیفیتی زندگی، توسعه پایدار، ‌کاهش فقر شهری و جلوگیری از بازتولید آن، حفاظت از میراث کهن شهری، ارتقای تاب آوری شهری از طریق تجهیز و مقاوم سازی شهری در برابر بلایای طبیعی، برنامه‌ریزی فرهنگی - گردشگری شهری، توسعه درونی شهر، برندسازی شهر و ارتقای مزیت و منزلت شهر می‌تواند حوزه موضوعی بازآفرینی شهری در زمان کنونی باشد.تجربه‌های موفق متعددی مبتنی بر بازآفرینی پایدار شهری در شهرهای بزرگ دنیا وجود دارد که می‌تواند مبنای مطالعه قرار بگیرد.

ساماندهی فضاهایی همچون رودکنارها، اراضی با کاربری ناهمگون، فضاهای گوناگون شهری، پایانه قطار و متروی شهری، مراکز شهری، ابنیه و بافت‌های کهن شهری، سکونتگاه‌های غیررسمی و حاشیه نشینی، محله محوری و مبادی ورودی شهر با اتخاذ این دستور کار شهری جدید در شهرهای گوناگون صورت گرفته که باید مورد ارزیابی کارشناسی قرار بگیرد.طبعا از آنجا که در کشور ما بازآفرینی شهری به ندرت و صرفا در حد چند پروژه پایلوت و پراکنده تجربه شده است، به نظر می‌رسد توجه به تربیت نیروی انسانی کارآمد و آموزش روش‌های برنامه‌ریزی واقع‌بینانه و مردم محور به مدیران شهری از اهمیت انکارناپذیری برخوردار است.