رد پای دو غریبه (بخش شانزدهم)

ترجمه: محمدحسین باقی

گفته می‌شود بخشی از مشکلات خاورمیانه برخاسته از توافقاتی است که قدرت‌های پیروز در جنگ جهانی دوم به آن دست یافتند. پس از پایان جنگ دوم جهانی امپراتوری عثمانی که مرد بیمار اروپا لقب گرفته بود به‌واسطه تبانی فرانسه و بریتانیا تجزیه شد. از دل این تجزیه مهم‌ترین توافق قرن بیستم زاده شد که همان سایکس‌‌پیکو بود. این توافق مبنای خط‌کشی‌های مرزی کشورهای خاورمیانه را تشکیل داد و ریشه بسیاری از مشکلات کنونی در خاورمیانه عربی به همین توافق بازمی گردد. کتاب مذکور که به‌صورت پاورقی در این صفحه منتشر و ترجمه می‌شود مبتنی‌بر ریشه‌یابی دلایل بحران خاورمیانه با نگاه به قرارداد سایکس‌پیکو است.

هربرت ساموئل همچنین استدلال می‌کرد که چنین اقدامی موجب ایجاد حسن نیت برای بریتانیا در میان دیاسپوراها(جلای وطن‌کردگان)ی یهودی می‌شود. تعداد زیادی از یهودیان که در شرق اروپا و به‌ویژه در روسیه با فشار دست به گریبان بودند، در سال‌های پیش از جنگ به غرب مهاجرت کرده بودند. با این حال، اگرچه جمعیت یهودیان در انگلستان در ۳۰ سالِ پیش از جنگ چهار برابر شده بود، اما بسیاری از یهودیان خانه جدید خود را به دلیل ائتلاف انگلیسی‌ها با رژیم سرکوبگر تزاری که بسیاری از یهودیان از فشار آنها گریخته بودند نکوهش می‌کردند. ساموئل خوش‌بین بود که این نگرش در صورتی که انگلیس خود را حامی رویاهای صهیونیست‌ها قرار دهد می‌تواند معکوس شود. ساموئل می‌گفت:«به دستیابی به ایده‌ای کمک کنید که تعداد کثیری از یهودیان طی قرن‌ها تحمل شدائد هرگز نتوانستند قید آن را بزنند؛ به ایده‌ای در آینده‌ای دور کمک کنید که مصلحت آن در سال‌های آینده بی ارزش نخواهد بود.»

صحبت‌های ساموئل به یک پیش‌داوری گسترده‌ای منجر شد دال بر اینکه یهودیان نیروی سیاسی به‌طور روزافزون قدرتمندی هستند. «سر ادوارد گری» اکنون شایستگی آن را به دست آورده که هم فرانسوی‌ها را مغلوب کند و هم روابط با صهیونیست‌ها را بهبود بخشد که در آمریکا به‌طور موفقیت‌آمیزی تلاش دولت تزاری برای جمع‌آوری پول در وال استریت برای مبارزه در جنگ را سد کردند. اندکی پس از آنکه توافق‌نامه سایکس - پیکو نهایی شد او از سفیر بریتانیا در پاریس خواست تا به این نکته پی ببرد که اگر بریتانیا اعلامیه حمایت از صهیونیست‌ها را «برای جلب همدردی نیروهای یهودی در آمریکا، شرق و جاهای دیگری را که در حال حاضر تا حد زیادی - اگر نگوییم به‌طور غالب- رویکرد دوستانه‌ای به متحدین ندارند، به دست آورد» صادر کند، واکنش فرانسه چه خواهد بود؟

فرانسوی‌ها ابتدا نفهمیدند که بریتانیایی‌ها به دنبال چه چیز هستند و این ایده را به سخره گرفتند. یک دیپلمات ارشد فرانسوی گفت: اعلامیه حمایت از «پادشاهی اسرائیل مسخره است و هیچ هدفی ندارد... هر چه کمتر از آن سخن گفته شود بهتر است.» در مقابل، بریتانیایی‌ها آشکارا می‌دیدند و می‌فهمیدند که چرا مغازله با صهیونیست‌ها برایشان ارزشمند است. وقتی تهاجم بزرگ متفقین در «سومْ » در ۱ جولای ۱۹۱۶ به پیشرفت قاطعی دست نیافت، روشن شد که کمک آمریکایی‌ها برای شکست آلمان‌ها لازم است. همان طور که ساموئل می‌گفت، دو میلیون یهودی در آمریکا وجود داشت و همکارانش معتقد بودند که کسب حمایت آنها می‌تواند به کشاندن آمریکا به جنگ کمک کند.

با این حال، آمریکا برای پیوستن به متفقین چندان تمایلی نداشت. هر چه مخالفت عمومی با امپریالیسم قوی‌تر می‌شد، در اواخر سال ۱۹۱۶، وودرو ویلسون، رئیس‌جمهور جدید و منتخب آمریکا، از تمام طرف‌های متخاصم خواست تا امیال امپریالیستی را که به اعتقاد او علت اصلی جنگ بود، کنار بگذارند. اصرار او پاسخ بی‌شرمانه دولت‌های فرانسه و بریتانیا را به دنبال داشت. این دو کشور معتقد بودند که «نه برای منافع خود بلکه برای حمایت از استقلال مردم، حق و بشریت می‌جنگند.» آنها حتی اعلام کردند که متعهد به «رهایی مردمانی هستند که زیر یوغ استبداد خونین ترک‌ها می‌زیند.» این رئیس‌جمهور بامناعت و عینکی در این زمان چیزی از توافق‌نامه سایکس- پیکو نمی‌دانست؛ اما این صحبت ناگهانی را با بدبینی که شایسته آن بود می‌نگریست. ویلسون در ژانویه ۱۹۱۷ گفت:«هیچ کشوری نباید به دنبال تعمیم و بسط اقتدار خود بر دیگر مردمان و ملت‌ها باشد. هر ملتی باید آزاد باشد تا سیاست و سرنوشت خود را تعیین کند... ضعیف‌تر‌ها در کنار قوی‌ترها». این دکترین همان چیزی بود که «حق تعیین سرنوشت» نامیده می‌شد.

ادامه دارد...

رد پای دو غریبه (بخش شانزدهم)