برای مبارزه با خودبینی  قوانین سختگیرانه را حذف کنید
مترجم: میثاق شمشیری وقتی مردم سوال‌ می‌کنند که آیا خودشیفتگی تاثیر بدی بر سازمان دارد یا خیر، من از آنها‌ می‌پرسم که آیا در باره آزمایش پنج میمون و موز چیزی شنیده اید؟
در این آزمایش یک دانشمند پنج میمون را در یک قفس گذاشت و یک موز را هم در بالای قفس قرار داد. میمون‌ها برای رسیدن به موز هر تلاشی‌ می‌کردند و از همدیگر بالا‌ می‌رفتند. وقتی یکی از میمون‌ها به موز رسید، دانشمند آب سردی را روی آن میمون پاشید. میمون بالایی خیس شد، ولی آب به روی بقیه میمون‌ها هم ریخت. هر پنج میمون از این بابت ناراحت شدند. این کار تکرار شد. هر بار که یکی از میمون‌ها به موز‌ می‌رسید آب باز‌ می‌شد و همه آنها خیس‌ می‌شدند. به زودی، وقتی یکی از میمون‌ها برای رسیدن به موز تلاش‌ می‌کرد، بقیه گروه شروع به دعوا‌ می‌کردند تا او نتواند این کار را بکند. در این موقع، دانشمند یکی از میمون‌ها را با یک میمون جدید عوض کرد. چون میمون تازه وارد از قضیه بی‌خبر بود، به طور ناخودآگاه برای خوردن موز از قفس بالا رفت. بقیه گروه هم به سرعت جلوی راهش را گرفتند.
یک به یک میمون‌های باقیمانده که فکر‌ می‌کردند حق دست زدن به موز را ندارند، با میمون‌های جدید عوض شدند. بعد از پنج روز هیچ یک از میمون‌های قدیمی در قفس باقی نمانده بودند، اما گروه میمون‌ها طوری تربیت شده بودند که اجازه نمی‌دادند هیچ یک از میمون‌های تازه وارد به موز دست بزنند، اما مطمئنا هیچ کدام نمی‌دانستند که چرا این کار را‌ می‌کنند.
این تصویر را‌ می‌توان در بخش‌های یک کسب‌وکار به وضوح لمس کرد و مانند حالتی است که در یک تولیدی بزرگ به دلیل حس خود شیفتگی در مدیریت به وجود‌ می‌آید. در یکی از تولیدی‌ها دیدم که کارکنان دیگر هیچ سوالی نمی‌پرسیدند و فارغ از اهمیت و تاثیر پرسش خود، کاری را که به آنها گفته شده بود، انجام‌ می‌دادند. این به دلیل خودشیفتگی مدیریت و تاریخچه ناامید‌کننده او در استقبال از سوال‌ها و درخواست‌ها بود. تفکری که در میان اذهان حاکم بود، این بود که: «سرت را پایین بنداز و کاری را که بهت گفته شده انجام بده.»
بدون شک کارکنان شما هم با همین وضعیت دست و پنجه نرم‌ می‌کنند و در حال سرخورده شدن هستند. تمام قوانین و مقرراتی که مدیریت قرار داده برای این است که کارها آرام و مرتب به جلو برود؛ ولی در واقع خلاف این خواسته در حال رخ دادن است. قوانین احمقانه شما - مانند گزارش‌های غیر‌ضروری- در حال کاستن از بهره‌وری و روحیه عمومی گروه است.
حتی خلاص شدن از یک قانون اضافی هم،‌ می‌تواند امواج مثبت و امیدوار‌کننده‌ای را در میان کارکنان یک سازمان پخش کند. وقتی من در شرکت مک گروهیل کار‌ می‌کردم، از چهار گروه از افراد خواستم که قوانینی را که دوست دارند، حذف شود در جایی بنویسند. سپس، از آنها خواستم که آن موارد را با توجه به سخت‌تر یا آسان‌تر حذف شدن آن قوانین به ترتیب از بالا به پایین روی تخته وایت برد بیاورند و بگویند که حذف هر کدام چه تاثیری بر بازار کار شرکت خواهد گذاشت. از کاغذ‌های انباشته شده روی هم، فهمیده‌ می‌شد که مخالفان زیادی وجود دارند و قانونی که اکثر کارکنان با آن موافق نبودند «گزارش عملکرد ماهانه» بود. اغلب معتقد بودند که این کار بسیار احمقانه بوده و بیخود و بی‌جهت وقت ۳۰۰ نفر را‌ می‌گیرد. حتی کسی نمی‌دانست که این قانون را چه کسی نوشته است.
وقتی که این خبر به گوش مدیر رسید و از انزجار کارمندان از این قانون مطلع شد، دست به کار شد. طبق تصمیم جدید، این قانون برای مدت ۶ ماه از دستور کار شرکت حذف‌ می‌شد و اگر حذف آن خللی در کار ایجاد نمی‌کرد، برای همیشه با آن خداحافظی‌ می‌کردیم. (الان خیلی مدت است که این قانون حذف شده است.)
چند سال قبل وقتی توانستیم با نظرخواهی و دریافت بازخوردها قوانین احمقانه را از میان برداریم، تعدادی از گره‌ها در همان موقع باز شد. از آن پس تجربه‌هایی که در این زمینه داشتیم، آنقدر خوب بود که منجر به راه افتادن گروهی به نام «نابودی جلسات احمقانه» شد. بعد از بررسی جلسات و هزینه آنها تا ۳۰ درصد از تعداد جلسات که بی‌فایده شمرده‌ می‌شد، کاسته شد.
در یکی از شرکت‌ها، جلسات بسیار خسته‌کننده‌ می‌شد. در طول یک بحث در رابطه با حذف یک قانون ممکن بود که جلسه پس از چند ساعت بحث هم به نتیجه‌ای خاص همگرا نشده و هزینه‌های مالی و زمانی بدون نتیجه بماند. برای همین تصمیم گرفتند که حداکثر زمان برای جلسات یک ساعت باشد. پس از مدتی کارمندان جلسات شصت دقیقه‌ای را نقطه عطفی در تغییر فرهنگ شرکت‌ می‌دانستند.
این تمایل برای از میان برداشتن مشتی از قوانین احمقانه برای کارکنان، نشان‌دهنده عدم‌خودبینی رییس شرکت است. وقتی کارکنان شاهد این باشند که رییسشان نگرانی آنها را دیده و عکس‌العمل نشان‌ می‌دهد، انرژی‌ می‌گیرند. وقتی مدیر قوانین دست و پاگیر را مرتفع سازد و آزادی عمل بیشتری را در عرصه عمل قرار دهد، امید تغییرات قابل‌توجهی را در افراد ایجاد‌ می‌کند.
چه بخواهید و چه نخواهید، قوانین مزاحم باعث اعمال محدودیت‌هایی خواهد شد؛ بنابراین ریشه کن کردن این قوانین باعث نیرو بخشیدن مضاعف به کارکنان می شود . از طرفی خودبینی و جذب کارکنان به کار، در یکجا عملی نیستند. حذف قوانینی که دست و پای کارکنان را‌ می‌بندد، منجر به ایجاد محیطی امن شده و کارکنان را از افرادی که صرفا تقلید‌ می‌کنند به شرکایی متعهد تبدیل‌ می‌کند.
نویسنده: لیزا بودل
منبع: forbes