برای متمرکز شدن چه باید کرد؟

مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد

جمعیت آمریکا رو به سالخوردگی می‌رود. طبق گزارش اداره آمار آمریکا از ساله ۲۰۱۴ بالغ بر۲/ ۴۶ میلیون آمریکایی ۶۵ سال یا بیشتر بودند و ۵/ ۱۴ درصد جمعیت را تشکیل می‌دادند. از زمانی که ایالات‌متحده آمریکا خانه شهروندان سالخورده بیشتری شد، نیاز به ارائه مراقبت و نگهداری مناسب به آنها به یک نگرانی فزاینده تبدیل شد؛ به‌طوری که خدمات درمانی خانگی و خدمات درمانی بیماران سرپایی و سیار در بین سریع‌ترین صنایع رو به رشد در آمریکا قرار دارند. کایل هیل (Kyle Hill ) پس از مواجهه با فرآیند فشرده و استرس‌زای یافتن بهترین و مسوولیت‌پذیرترین پرستار برای مادربزرگش، تصمیم گرفت تا به میلیون‌ها نفری که می‌دانست می‌توانند از این تجربه استفاده کنند کمک کند. بنابراین در سال ۲۰۱۳، هیل و مایک تونسند (Mike Townsend) HomeHero را در سانتا مونیکا در ایالت کالیفرنیا آغاز کردند. HomeHero پلتفرمی است که به افراد اجازه می‌دهد تا آنچه می‌تواند یک فرآیند خسته‌کننده استخدام برای ارائه‌دهندگان خدمات خانگی غیرپزشکی باشد را کاراتر و موثرتر کند. این سایت به کاربران اجازه می‌دهد تا مصاحبه‌های ویدئویی پرستاران آینده را پیش از ملاقات با آنها تماشا کنند و پس از استخدام آنها، کاربران می‌توانند وجوه را بفرستند و پیام‌های روزانه در مورد اینکه افراد خانواده آنها چه وضعی دارند را دریافت کنند. در طول سه سال، این سرویس بیش از ۱ میلیون ساعت مراقبت برای هزاران فرد سالخورده و عزیزان آنها فراهم کرده است. با هیل به گفت‌وگو نشسته‌ایم و از وی پرسیدیم که چه چیزی به او انگیزه می‌دهد.

روزتان را چگونه شروع می‌کنید؟

به آهستگی؛ من آدمی نیستم که صبح خیلی زود بیدار شوم. هرگز قبل از ساعت ۹ یا ۱۰ صبح جلسه نمی‌گذارم و ایمیلم را تا ظهر چک نمی‌کنم. اما دوست دارم هر نوع اطلاعاتی را جمع‌آوری کنم؛ حال چه این اطلاعات اخبار باشد یا اطلاعاتی در مورد شرکت (قبل از اینکه به شرکت برسم). سعی می‌کنم یک صبحانه خوب بخورم. زمانی که به شرکت می‌رسم حداقل ۱۰ دقیقه صرف احوال‌پرسی با کارمندانم می‌کنم؛ چرا که از نظر من تمرکز بر تعاملات انسانی در کنار کار شرکت بسیار مهم است.

چگونه روزتان را به پایان می‌رسانید؟

من عاشق ورزش کردن در پایان روز هستم. با ورزش می‌توانم ذهنم را از کار روزانه فارغ کنم. به شطرنج هم به‌صورت آنلاین یا روی موبایلم علاقه دارم. از وقتی بچه بودم بازی می‌کردم و واقعا از آن لذت می‌برم؛ چرا که ۱۰۰درصد تمرکز من را می‌گیرد و من را مجبور می‌کند تا ذهنم را از کارم آزاد کنم.

چه کتابی ذهن شما را تغییر داده است؟

«قوی سیاه» اثر نسیم نیکلاس طالب. او در این کتاب در مورد این صحبت می‌کند که چگونه می‌توانیم رخدادهای به شدت غیرمحتمل و اثر آنها بر جهان را دست‌کم بگیریم. من یک مدیر عامل آمریکایی-آفریقایی هستم که ۲۳ میلیون دلار در سرمایه‌گذاری در صنعت خدمات درمانی به‌دست آورده‌ام. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که ۱۷ درصد مردان سیاه‌پوست دارای مدرک دانشگاهی هستند. همیشه فکر می‌کنم که «چه می‌شود اگر ما افرادی بودیم که تغییر عمده‌ای در خدمات درمانی ایجاد می‌کردیم؟» من به شدت معتقدم که این رخدادهای به شدت غیرمحتمل شانسی برای وقوع دارند و زمانی که رخ می‌دهند اثر مهمی بر جای می‌گذارند. من اعتماد و انگیزه بسیار زیادی از این کتاب به‌دست آوردم.

استراتژی مورد استفاده برای متمرکز ماندن چیست؟

قویا اپلیکیشن Momentum را توصیه می‌کنم. این اپلیکیشن به شما اجازه می‌دهد تا لیستی از بایدها را تهیه کنید. تلاش می‌کنم تا این لیست را زیر ۵ آیتم نگه دارم. این کار به متمرکز نگه داشتن من بسیار کمک می‌کند. در سطح بالاتر شرکت، یکی از سیاست‌های ما این است که طی جلسات صبحگاهی، هر دپارتمان اعلام می‌کند که می‌خواهد در آن روز چه کارهایی انجام ‌دهد. و سپس روز بعد دوباره تشکیل جلسه می‌دهیم و می‌گوییم «آیا آنچه در برنامه دیروز بود را انجام دادیم و اگر انجام ندادیم، علت آن چیست؟» اگر کارهایی را که می‌خواهید انجام دهید با صدای بلند اعلام کنید، احتمال انجام آنها در حالی که تنها با خودتان آن را بگویید، افزایش می‌یابد.

وقتی کودک بودید می‌خواستید در آینده چه‌کاره شوید؟

فکر می‌کنم هر پسربچه‌ای می‌خواهد در برهه‌ای از زندگی‌اش یک ورزشکار باشد. من هم می‌خواستم در آینده فردی مانند مایکل جکسون یا اسکاتی پیپن باشم. اما پدرم یک پروفسور است. او به من آموخت که احتمال یک ورزشکار حرفه‌ای بودن چندان زیاد نیست. به نظرم او به من فهماند که کارهایی بسیار زیادی در این دنیا است که می‌توانم آنها را انجام دهم. یکی از جذاب‌ترین کارهایی که انجام می‌دادم، ساختن یک «خانه درختی» در حیاط پشتی خانه بود. پدرم این اختیار را داده بود که هر کاری می‌خواستم انجام دهم. برای من، «ساختن» خانه درختی جذاب‌ترین بخش داشتن یک خانه درختی یا حتی بازی کردن با آن بود. این کار بخش زیادی از شخصیت من را ساخت و من متوجه شدم که عاشق ساختن هستم.

از بدترین رئیسی که داشتید، چه آموختید؟

بدترین رئیسی که داشتم یک مربی فوتبال در دوران دبیرستان بود. نمی‌‌گویم رئیس بدی بود؛ اما خیلی سر من فریاد می‌زد. من دریافتم که این چیزی است که نمی‌توانم آن را کنترل کنم. بنابراین پدرم در نهایت من را از تیم بیرون کشید. آن زمان علت این کار را نفهمیدم؛ تصور می‌کردم که این مساله چندان بزرگ نیست. اما پدرم در این مورد یک‌دنده بود. او می‌گفت «نمی‌خواهم مردم با تو این‌طور صحبت کنند؛ چرا که این کار به اعتماد به نفس تو آسیب می‌رساند. من می‌خواهم تو بیشترین اعتماد به نفس را داشته باشی تا بتوانی هر کاری را که می‌خواهی در زندگی‌ات انجام دهی.» پدرم می‌گفت: «تو می‌توانی سخت‌گیر باشی، می‌توانی پسرم را در نیمکت ذخیره‌ها بگذاری، می‌توانی او را کنار بگذاری و به او بگویی که برای بهبود و پیشرفت به چه چیزهایی نیاز دارد. اما هرگز در جمع او را سرزنش نکن.» حتی تا امروز، من به مردم می‌گویم «اگر شما به‌عنوان یکی از موسسین شرکت یا یک کارمند، از من ناراحت هستید مثل یک فرد بالغ با من صحبت کنید.»

منبع: entrepreneur