هنرمند: ساره مصباحی حکایت غریبی است این مواجهه نقاشان با متن و به‌خصوص با ادبیات. دو اثری که از ساره مصباحی در نمایشگاه منتخب نسل نو ارایه شده بود از مجموعه «مسخ» او بودند. عنوان اثر و آنچه در قاب تصویر دیده می‌شد بی‌محابا مخاطب را به اتاق گرگوار سامسای مسخ شده کافکا می‌کشاند.
با این تفاوت که به جای سوسک با فیگوری استحاله یافته از اجزای درونی بدن انسان مواجه می‌شوید. فیگوری محصور در فضای ساده اتاق؛ اما موضوعی که دو اثر ساره مصباحی بیش از همه به میان می‌کشد، اهمیت درک چگونگی تقابل و رویارویی تجربه زبانی-ادبیات- و تجربه فرازبانی-نقاشی- است. در این مسیر پای یک پرسش به میان می‌آید آیا تصاویر در خدمت کلمات هستند یا تعهدی نسبت به نمایش کشیدن آنها دارند یا با دایره نشانه-شناختی خود قابلیت ایجاد افق معنایی متفاوتی برای تاویل‌های متنی به وجود می‌آورند؟ در پاسخ به این پرسش باید پا به حیطه روابط بینا متنی گذاشت، چرا که امروزه درک بسیاری از تجربه‌های بینارشته‌ای در هر مدیومی-رسانه‌ای- بدون درک روابط بینامتنی و درون متنی آنها ممکن نیست. در این گستره نه تصاویر نمودهای عینی بیرونی کلمات هستند و نه کلمات برابرهای دقیقی برای تصاویر. از این منظر یکی از بحران‌های تلاش‌های نقاشانه برای بازسازی روایت‌های متنی فروغلتیدن آنها به ورطه بازسازی کلمات و تصویرسازی آن‌هاست. آثار ساره مصباحی نیز خواسته یا ناخواسته در مرز چنین بحرانی سیر می‌کنند.