جنگ ابدی «الاغ» با «فیل»
آمریکا کشوری دو حزبی است. هرچند ممکن است احزاب کوچکی هم وجود داشته باشند که در این کشور فعالیت می‌کنند اما در عرصه سیاسی هیچ گاه نتوانسته‌اند به پای دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات برسند. در این کشور، معمولا قدرت بین این دو حزب دست به دست می‌شود و افراد مستقل نیز تنها می‌توانند در اقلیت، در کنار یکی از این دو حزب قرار گیرند. افراد این دو حزب که دارای بیشترین نفوذ بین مردم آمریکا هستند دارای دو نماد هستند. مردم آمریکا دموکرات‌ها را با عنوان «الاغ ها» می‌شناسند و جمهوری‌خواهان را با لقب «فیل ها». شاید مهم‌ترین‌ استفاده از این کلمات زمانی بود که جان اف کندی دموکرات در آستانه انتخابات ریاست جمهوری در بین طرفداران خود گفت که می‌خواهد فیل را زمین‌گیر کند. فیل هم کسی جز نیکسون نبود.
«الاغ» و «فیل» همواره به ترتیب نماد دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه بوده که وجه تسمیه آنها از ابتدا، با کنایه سیاسی همراه شده است. هر چند هواداران این دو حزب بعدها با زیرکی از این واژه‌ها به نفع خود بهره‌برداری کردند. وجه تسمیه این دو حزب به سال ۱۸۲۸ باز می‌گردد یعنی زمانی که «اندرو جکسون» (Andrew Jackson) از حزب دموکرات نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد. در آن زمان مخالفان جکسون برای تحقیر او به خاطر افکار پوپولیستی وی مبنی بر اینکه «بگذارید مردم حکومت کنند» او را «Jackass» یا «جک الاغ» لقب دادند.
جالب اینکه جکسون از این لقب خوشش آمد و با استناد به اینکه الاغ را نماد اراده راسخ و دلاوری و افتادگی می‌داند از این سمبل در پوسترهای انتخاباتی خود استفاده کرد. اما این نماد سال‌ها بعد به سمبل حزب دموکرات معروف شد یعنی زمانی که «توماس نست»،‌ کاریکاتوریست کاریکاتورهای سیاسی با انتشار این تصویر در هفته‌نامه «هارپر» باعث شد الاغ به‌عنوان سمبل حزب دموکرات مطرح شود و فیل نماد جمهوری‌خواهان.
نست در این کاریکاتور از تصویر الاغ برای نمایش دادن حکومت امپراتوری استفاده کرد که کنایه او به اصرار «اولیس اس گرانت» از حزب دموکرات برای نامزد شدن در سومین دور پیاپی انتخابات ریاست جمهوری بود که این خواسته مغایر با قانون اساسی آمریکا بود. همین پافشاری غیرمنطقی موجب شد بسیاری از هواداران این حزب از آن جدا شوند. با این وجود هیچکس به اندازه نست نتوانست این دو نماد را در بین مردم و طبقه نخبه آمریکا جا بیندازد. کارتون تاریخی یاد شده طعنه‌ای شده بود به دو دوره ریاست گرانت در مقام رئیس جمهوری.
شایع شده بود که وی نامزدی برای دوره سوم را بررسی می‌کند. در کارتون «وحشت از دوره سوم»، الاغی دیده می‌شود که در پوست شیر حیوانات دیگر را به وحشت انداخته و برچسبی روی بدنش چسبیده که روی آن واژه «سزاریسم» به چشم می‌خورد. در همان طرح فیل بزرگی هم وجود دارد که هنرمند این حیوان را به‌عنوان «رأی جمهوری‌خواهان» معرفی کرده است.
در توضیح کارتون نوشته شده: «یک الاغ، که در پوست شیر در جنگل قدم می‌زد و خودش را با ترساندن حیوانات دیگری که بر سر راهش می‌دید سرگرم می‌کرد. نویسنده: شکسپیر یا بیکن.» [!]
کنایه «توماس نست» به سلسله مقالاتی بود که در نشریه «نیویورک هرالد» چاپ شده بود و اولیس اس گرنت را به دلیل تصمیم وی برای نامزدی مجدد و تلاش برای حفظ قدرت به باد انتقاد گرفته بود. امری که این کارتونیست آمریکایی نام «سزاریسم» (تلاش غیر‌دموکراتیک برای کسب قدرت سلطان مآبانه) بر آن گذاشته بود. به ظاهر تصویر صحنه جنگل نیز از حکایت «خری در پوست شیر» از ایسوپ، داستانسرای یونان باستان، برگرفته شده است. نتیجه اخلاقی آن حکایت این است که یک ابله شاید بتواند ظاهر خود را به شکلی نشان دهد که نیست، اما در نهایت سخنش گوهر واقعی وجود او را لو خواهد داد. از آن پس نست در تمام کارهایش از فیل برای نمایش «رأی جمهوری‌خواهان» استفاده کرد و رفته‌رفته تصویر این حیوان عظیم‌الجثه نمادی از حزب جمهوری‌خواه شد. همین فرد، 4 سال بعد، نماد فیل را برای حزب جمهوریخواه طراحی کرد.
با این حال دموکرات‌ها هنوز تا به امروز به‌طور رسمی الاغ را به‌عنوان نماد حزب خود نپذیرفته‌اند. ولی جمهوری‌خواهان چند سال پیش به‌طور رسمی فیل را به‌عنوان نماد حزب خود قبول کردند. این در شرایطی است که امروزه دموکرات‌ها الاغ را نماد «هوش و شجاعت» می‌دانند و فیل را نماد «بی‌عرضگی، آشفتگی و غرور بی‌جا». در عوض، جمهوری‌خواهان نیز فیل را نماد «قدرت و شکوه» قلمداد می‌کنند و الاغ را که نماد دموکرات‌ها است، نشانه «حماقت و یکدندگی» می‌دانند.
دموکرات‌ها چگونه به وجود آمدند؟
حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا (Democratic Party) یکی از دو حزب بزرگ این کشور است که به همراه حزب جمهوری‌خواه ایالات متحده آمریکا حکومت را در این کشور در دست دارد. سنگ بنای حزب دموکرات درسال ۱۷۹۲ گذاشته شد. دراین سال توماس جفرسون یک انجمن حزبی (Caucus) در کنگره تشکیل داد که وظیفه آن دفاع از «منشور حقوق» (Bill of Rights) بود. حزب جمهوری‌خواهان دموکراتیک (که بعدها حزب دموکرات لقب گرفتند) از همان ابتدا با استقبال ایالت‌های جنوبی روبه‌رو‌ شدند و این منطقه تا سالیان طولانی دژ تسخیر‌ناپذیر جانشینان جفرسون به شمار می‌آمد، هر چند که این روزها در مناطق جنوبی ایالات متحده جمهوری‌خواهان از هواداران بیشتری برخوردار هستند و در انتخابات اخیر آمریکا وزن خود را نشان دادند و شکست سنگینی را به دموکرات‌ها تحمیل کردند. با این وجود در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده در سال ۱۸۰۰، توماس جفرسون که در حکومت ۴ ساله جان آدامز فدرالیست، سمت معاون ریاست جمهوری را بر عهده داشت، به پیروزی دست پیدا کرد. از این زمان، دوران طلایی حکومت جمهوری‌خواهان دموکرات آغاز شد. این دوران تقریبا ۶۰ سال، به استثنای چند مقطع کوتاه، تا تاسیس حزب جمهوری‌خواه در دهه ۱۸۵۰ ادامه یافت. دراین مدت ۹ رئیس‌جمهور از ۱۲ رئیس‌جمهور، از حزب جمهوری‌خواه دموکراتیک و جانشین آن حزب دموکرات برگزیده شدند و مجموعا ۴۸ سال نامزدهای این حزب در کاخ سفید حکومت کردند. پس از جفرسون، ۲ تن دیگر از رهبران حزب جمهوری‌خواهان دموکراتیک به مدت ۱۶ سال حکومت کردند. جیمز مدیسون و جیمز مونرو هر یک دو دوره در کاخ سفید حضور داشتند و به تحکیم مبانی فکری و عملی جفرسون پرداختند، اما در انتخابات سال ۱۸۲۴ فصل جدیدی در تاریخ احزاب ایالات متحده به وجود آمد. در این انتخابات و در غیاب حزب فدرالیست، ۴ تن از شخصیت‌های برجسته حزب جمهوری‌خواه دموکراتیک خود را نامزد پست ریاست جمهوری کردند. به دنبال بروز شکاف در داخل حزب جمهوریخواهان دموکراتیک، جان کوئینسی آدامز رئیس‌جمهوری منتخب توسط مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا و هنری کلی، وزیر خارجه به همراه دیگر فدرالیست‌های قدیمی، حزب «جمهوریخواهان ملی» (The National Republican Party) را به‌وجود آوردند. در مقابل جکسون با پشتیبانی توده مردم به بازسازی ساختار حزب جمهوری‌خواه دموکراتیک پرداخت و نخستین کنوانسیون حزبی را در تاریخ ایالات متحده بر‌گزار کرد. وی با ارائه یک بیانیه حزبی (Platform) به انسجام درونی حزب پرداخت و به دلیل حمایت گسترده عمومی به‌عنوان رهبر حزب برگزیده شد. فعالیت حزبی ۴ ساله جکسون در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۲۸ به ثمر نشست و وی توانست با کسب ۱۷۸ رای مجمع انتخاباتی در مقابل ۸۳ رای، جان کویئنسی آدامز و فدرالیست‌های کهنه کار را قاطعانه شکست دهد. در خلال دوره اول ریاست جمهوری جکسون، نقش اجتماعی طبقه نوظهور کارگر در صحنه سیاسی ایالات متحده تثبیت شد. توسعه و پیشرفت صنعتی در ایالت‌های شمالی، صدها هزار کارگر حرفه‌ای را وارد عرصه مناسبات اجتماعی کرد و از آنان یک نیروی تاثیر‌گذار در مقابل بانکداران و صنعتگران شمالی و زمین‌داران جنوبی به وجود آورد. تحولات آینده موجب شد که حزب دموکرات در میان طبقه کارگر نفوذ کند و گسترش چشمگیری به‌دست آورد و از این نیروی رشد یابنده در رقابت با جمهوری‌خواهان بهره گیرد. همین موضوع در حال حاضر، نیز به نوعی در جریان است و برخی اعتقاد دارند که دموکرات‌ها به دلیل نگاه چپی که دارند در میان طبقه فقیر و کارگر، پایگاه قوی‌تری دارند. ۲۰ سال بعد در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۴۸، کنوانسیون ملی حزب جمهوری‌خواهان دموکراتیک، تغییر نام حزب را به تصویب رساند و براساس این تصمیم «حزب دموکرات» رسما متولد شد. در همین کنوانسیون اعضا برای رفع خلاء مدیریت حزب در‌ خلال برپایی ۲ کنوانسیون ملی، کمیته ملی حزب دموکرات (The Democratic National Committee) را تشکیل دادند تا به فعالیت‌های حزب سروسامان دهد. این کمیته در حال حاضر، قدیمی‌ترین کمیته حزبی جهان به شمار می‌آید.
جمهوری‌خواهان چگونه به وجود آمدند؟
فیل‌ها از همان ابتدا نیز نامشان با سرمایه‌داری و فئودال‌ها گره خورده است. حزب جمهوری‌خواه ایالات متحده آمریکا (The U.S. Republican Party) با کمی تاخیر نسبت به حزب دموکرات‌ها پا گرفت و این حزب در سال ۱۸۵۴، توسط فعالان ضد برده‌داری در آمریکا تاسیس شد. جمهوری‌خواهان تاکنون ۱۸ رئیس‌جمهور در آمریکا داشته‌اند که اولین آنها آبراهام لینکلن (در بین سال‌های ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵) و آخرین‌ها آنها نیز جورج دبلیو بوش (در بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸) بود. آخرین نامزد مورد حمایت جمهوری‌خواهان نیز میت رامنی بود که در انتخابات ریاست جمهوری از باراک اوباما شکست خورد. برخلاف دموکرات‌ها که از عقاید لیبرالی و آزادی‌خواهی حمایت می‌کنند، جمهوری‌خواهان نوعا در دسته محافظه‌کاران قرار می‌گیرند؛ البته این به آن معنی نیست که همه مبانی سیاسی لیبرالیسم از نظر جمهوری‌خواهان رد می‌شود، بلکه اشاره به این موضوع دارد که تمایلات آنها بیشتر به سمت لیبرالیسم کلاسیک سوق دارد. این جناح از اصول ثابت و پایدار محافظه‌کاری نظیر دولت کوچک و مالیات کمتر جانبداری می‌کند. چهره‌های شاخص این جناح، جورج دبلیو بوش رئیس‌جمهوری اسبق، دنیس هاسترت نماینده مجلس نمایندگان و سناتور بیل فریست است. کلوب ثروتمندان عمده‌ترین حامیان این تشکل سیاسی را تشکیل می‌دهند. اگرچه محافظه‌کاران نوین به‌طور رسمی در قالب جناح محافظه‌کاران سنتی قرار نمی‌گیرند، اما روابط نزدیکی با این جناح و جناح مسیحیان راستگرا دارند. حتی میت رامنی که در سال ۲۰۱۲ از رقبای باراک اوباما بود از پیروان فرقه «مورمون‌ها» است که به دلیل عقاید تند مذهبی طرفداران و پیروان اندکی در آمریکا دارد. معمولا قشر مذهبی آمریکا به دلیل اینکه این حزب به موضوعاتی چون قانون سقط جنین نظر منفی دارد، روی می‌‌آورند و در انتخابات از این حزب حمایت می‌کنند. حزب «تی پارتی» نیز که از اعضای تندروتری تشکیل شده است یکی دیگر از حامیان این حزب است که در انتخابات اخیر برخی از آنها توانستند وارد کنگره شوند. نفرات این جنبش به شدت مذهبی هستند و برخی از آنها دید نزدیکی به مسیحیان راستگرا دارند. مسیحیان راستگرا خواهان تقویت نهادهای مذهبی و حمایت‌های مالی دولت فدرال از کلیساها و موسسات مذهبی هستند. مخالفت با سقط جنین و تحقیقات سلول‌های جنینی از جمله اهداف اصلی این جناح به‌شمار می‌آید. ایالت‌های جنوبی مرسوم به کمربند انجیلی، پایگاه اصلی و دژ قدرتمند مسیحیان راستگرا به‌شمار می‌آید.
بر این اساس در این حزب نیز گرایش‌های مختلفی وجود دارد که عمدتا به دو بخش تقسیم می‌شوند. یکی محافظه کاران سنتی و دیگری محافظه‌کاران نوین. محافظه‌کاران نوین همانند جناح‌های سنتی حزب جمهوری‌خواه از دولت حداقلی و تقویت پایه‌های تجارت آزاد جانبداری می‌کنند، اما نگرش انزواطلبانه جناح سنتی حزب را رد می‌کنند. آنان همچنین با رویکرد بین‌الملل‌گرایانه جمهوری‌خواهان میانه‌رو که جورج هربرت واکر‌بوش نماد آن به‌شمار می‌آید مخالف هستند. به‌کارگیری ابزار قدرت در حل منازعات بین‌المللی و اجرای مشروط تعهدات جهانی آمریکا از جمله اصول مهم محافظه‌کاران نوین در عرصه سیاست خارجی و امنیتی است.
«جناح میانه»؛ تلاش برای لیبرالیسم
این جناح به میانه‌روهای نیکسون-راکفلر معروف هستند. میانه‌روها در دهه‌های 1960 تا 1980 گرایش غالب حزب جمهوری‌خواهان را شکل می‌دادند. این گروه متاثر از تحولات اجتماعی دوران زمامداری جان کندی و لیندون بنیز جانسون تلاش کردند میان اصول ثابت محافظه‌کاری و لیبرالیسم اجتماعی نقطه مشترکی ایجاد کنند. در عرصه سیاست خارجی، میانه‌روهای حزب جمهوری‌خواه به ایفای نقش فعال‌تر در نظام بین‌الملل معتقد هستند. علاوه بر چهره‌هایی نظیر نیکسون، راکفلر و کیسینجر که هر یک در دهه 1970 از نقش تاثیرگذاری بر حزب برخوردار بودند، جورج هربرت واکر‌بوش را نیز می‌توان در این جناح قرار داد. کالین پاول وزیر سابق امور خارجه ایالات متحده در دولت اول بوش و جورج پاتاکی فرماندار سابق نیویورک شاخص‌ترین شخصیت‌های کنونی جناح میانه‌رو حزب هستند. در انتخابات اخیر اما این نفرات در داخل حزب از نفوذ عمده‌ای برخوردار نبودند و گفته می‌شود اشخاصی مانند میچ مک کانل، رهبر جمهوری‌خواهان در سنا و جان بینر، رهبر این حزب در مجلس نمایندگان به رغم اینکه سعی می‌کنند از تندروی‌های افراد خودشان کم کنند اما در بیشتر مواقع مرعوب نفرات تندتر خواهند شد افرادی که برخی از آنها به بازها معروف هستند.