چشم‌انداز روابط تهران - ریاض

کامران کرمی

پژوهشگر مسائل خلیج فارس

روابط ایران و عربستان سعودی در نظام منطقه‌ای خاورمیانه تنش‌زا و در حال ورود به فرآیندهای تقابل آشکار است که نشانه‌های آن در یک سال اخیر و به‌خصوص پس از حمله به سفارت عربستان در تهران و قطع روابط سیاسی و اقتصادی دو کشور به خوبی قابل مشاهده است. با توجه به حجم اختلافات تهران و ریاض در مقطع کنونی، تنش موجود می‌تواند با بحرانی شدن یکی از کانون‌های مورد مناقشه به‌خصوص در سوریه که نقش مهمی در افزایش یا کاهش قدرت رقیب دارد، به‌سرعت روند تخاصم را به سمت فرآیندهای خارج از کنترل هدایت کند. این وضعیت اگرچه همچنان فاصله زیادی با جنگ مستقیم دارد، اما گستره تخریبی آن می‌تواند روابط دوجانبه و همچنین بحران‌های منطقه را به سمت وضعیتی هدایت کند که بازسازی آن مستلزم صرف زمان، هزینه و اقدامات مضاعف اعتمادساز است. در این نوشتار با تبیین سه سناریو دورنمای روابط ایران و عربستان مورد بررسی قرار گرفته است.

سناریوی اول:

این سناریو که وضعیت بدبینانه‌ای را برای دو کشور ترسیم می‌کند، با استناد به حجم و گستره تنش‌ها بین ایران و عربستان که در طول تاریخ روابط دو کشور بی‌سابقه بوده است، معتقد است امکان جنگ و تقابل مستقیم وجود دارد و می‌تواند سرنوشت این رقابت منطقه‌ای را وارد دوران جدیدی کند که تکلیف این رابطه را نیز روشن سازد. این سناریو با برجسته کردن رقابت‌های ژئوپلیتیک و ژئوکالچر دو کشور که اکنون بر سر سوریه به اوج رسیده و در دیگر حوزه‌ها چون بحرین، یمن، لبنان و عراق تداوم دارد، بر این استدلال اصرار می‌ورزد که شعله‌های بحران در روابط دو کشور با جنگ لفظی مقامات طرفین از آستانه تحمل عبور کرده و خارج از کنترل شده است. بنابراین این وضعیت می‌تواند آغاز برخوردهای اولیه بین طرفین و عبور از جنگ نیابتی در سطح منطقه و گذار به تقابل آشکار باشد. رویکرد تهاجمی ریاض، خریدهای انبوه تسلیحاتی، برقراری ارتباطات با اسرائیل و فعال کردن گروه‌ها و گروهک‌های تروریستی از جمله عواملی است که باعث شده این گزاره تقویت شود که عربستان به‌دنبال مهیا شدن برای رویارویی با ایران است. وضعیتی که به ادعای مقامات سعودی نتیجه آن چه عدم برخورد با ایران و اقدامات آن در جهان عرب عنوان می شود، بوده است؛ بنابراین باید از وضعیت آشوب کنونی برای ضربه زدن به ایران استفاده لازم را برد تا علاوه بر مهار قدرت منطقه‌ای ایران، موازنه را مجددا در روابط با این کشور و در سطح منطقه برقرار ساخت.

سناریوی دوم:

سناریوی دوم که سناریوی واقع‌بینانه و در واقع حد وسط مبتنی بر عناصر دقیقتری از تبیین برای ترسیم روابط دو کشور است؛ این استدلال را مطرح می‌کند که وجود تنش عنصر تفکیک‌ناپذیر از ماهیت رابطه تهران و ریاض است که در دوره‌هایی که وضعیت آشوب در سطح منطقه افزایش پیدا می‌کند، به تبع آن و به دلایلی دیگر در سطوح دوجانبه و بین‌المللی افزایش پیدا کرده و شکل تقابل به خود می‌گیرد، اما به سمت جنگ مستقیم کشیده نخواهد شد. وضعیت کنونی نیز اگرچه سطح، گستره و دامنه تنش‌ها بین دو کشور را افزایش داده، اما به دلایل مختلف نمی‌تواند به جنگ منجر شود. عدم اطمینان از ضریب موفقیت در جنگ مستقیم، افزایش هزینه‌های جنگی، سرایت بحران به حوزه‌های پیرامونی، فعال کردن گسل‌های شیعی-سنی، قطع صدور نفت از خلیج فارس و بحران انرژی در سطح جهانی از جمله آثار جبران‌ناپذیر جنگ مستقیم است که به‌زعم کارشناسان می‌تواند بر موضوع رقابت‌ها در سطح بین‌المللی نیز تاثیر مستقیم بگذارد. از این رو نه قدرت‌ها و بازیگران منطقه‌ای،
و نه بازیگران و قدرت‌های بین‌المللی نیز از جنگ مستقیم بین دو کشور نه تنها حمایت نکرده، بلکه آن را موجب تحمیل آثار و خسارات جبران‌ناپذیر بر نظم و امنیت بین‌المللی می‌دانند. بنابراین با چنین استدلالی امکان جنگ بین ایران و عربستان ضعیف و شاید نزدیک به صفر باشد. اما در این میان شاهد فعال شدن بیش از پیش حوزه‌های رقابت، تنش و اقدامات تخریبی به‌خصوص از سوی عربستان هستیم که خود را در جنگ‌های نیابتی، یارگیری‌های منطقه‌ای و بطور کلی افزایش هزینه‌های جمهوری اسلامی برای بهره برداری از آثار سیاسی و اقتصادی خود در منطقه و در سطح بین‌المللی نشان خواهد داد. در این چارچوب و تا زمانی که وضعیت بحران سوریه روشن نگردد و دورنمای مشخصی از ترسیم مرزبندی‌ها، رقابت‌ها و نظم ترسیم نشود نمی‌توان شاهد کاهش تنش بین دو کشور بود. بنابراین تا آن زمان عربستان به‌دنبال کارشکنی‌ها و اخلال بیشتر در مصاف با ایران است که عدم مدیریت این رفتار تهاجمی و البته پرخاشگرانه که ناشی از تغییر شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی برای نخبگان جدید عربستان و ورود این کشور به دوره پوست‌اندازی سیاسی است، می‌تواند پیامدهای جبران‌ناپذیری برای تهران به‌دنبال داشته باشد.این سناریو وضعیت همکاری در روابط دو کشور در یک فرآیند کوتاه‌مدت را نزدیک به صفر، در یک روند میان‌مدت به‌خصوص بعد از حل و فصل نسبی بحران سوریه بسته به ضرورت‌ها نزدیک به 30 و در یک روند بلندمدت که نظم منطقه‌ای، وضعیت بازیگران و مرزبندی‌ها را ترسیم کند و بحران‌های موجود به سمت حل‌وفصل هدایت شوند، نزدیک به 50 درصد می‌داند.

سناریوی سوم:

در سناریوی سوم که یک سناریوی خوش‌بینانه و مبتنی بر عناصر و ضرورت‌های همکاری است، این استدلال مطرح می‌شود که اقدامات کنونی عربستان برای خنثی کردن ظرفیت‌های به‌وجود آمده از مجرای برجام برای ایران است و تا زمانی که عربستان نتواند این توازن را برقرار سازد، تنش‌ها ادامه خواهد داشت؛ بنابراین به موازات راستی‌آزمایی در برجام که مساوی با کاهش بحران‌زایی برنامه هسته‌ای ایران است، این وضعیت عربستان و دولت‌های عربی خلیج فارس را وارد روندی می‌سازد که می‌تواند وضعیت تعریف حوزه‌های همکاری در شرایط جدید باشد. با توجه به اینکه دو قدرت منطقه‌ای به جنگ و رویارویی مستقیم بی‌تمایل بوده و در دوره‌های گذشته نیز شاهد همکاری‌های دوجانبه و بین‌المللی بوده‌اند، می‌توان مجددا شاهد برقراری تماس‌ها برای تعریف عناصر همکاری و کاستن از تنش‌ها و لفاظی‌ها بود. در این میان نقش واسطه‌ها و بازیگران میانجی در منطقه و فرامنطقه نیز می‌تواند این روند را تقویت کند. در این سناریو همچنین تاکید می‌شود که ایران و عربستان هر چه زودتر باید در خصوص یمن وارد مذاکره شوند تا این بحران به سرنوشت سوریه از حیث فرسایشی شدن دچار نگردد و امیدها برای مذاکره از بین نرود. تعریف حوزه‌های نفوذ از جمله پیشنهادهایی است که این سناریو برای کاستن از تنش‌ها ارائه می‌دهد و دو کشور می‌توانند با مدیریت رفتار متحدین خود به سمت برقراری تماس‌ها و رایزنی‌ها حرکت کنند. این سناریو با برجسته کردن این موضوع در یک روند میان‌مدت، بازگشت دو کشور به همکاری‌های محدود را اجتناب‌ناپذیر می‌داند.