حقیقت گمشده  خانه سینما
علیرضا مجمع عضوگروه هنر جملات گوهرباری را در این دعوای خانه سینمایی‌های 1و2 در این دو هفته اخیر شنیدیم. از جملات همیشگی دو طرف مخاصمه گرفته تا «من این در رو باز می‌کنم.» (علیرضا داودنژاد وقتی جلوی خانه سینمای پلمب شده خیابان سمنان حرف می‌زد.) و «شعبون بی‌مخ رو هم در این اجتماع دیدیم.» یا «در دولت بعد بوی کباب می‌آید، ولی نمی‌دانند که خر داغ می‌کنند.» (هر دو جمله از حسین فرح‌بخش تهیه‌کننده معروف سینمای بدنه ایران است)، اما هر چه هست اتهامی در دو طرف نسبت به سوی مقابل مشترک است: اتهام رانت‌خواری از تصدی بر خانه سینما. اینکه شماره دویی‌ها وقتی رییس‌جمهور حکم به بازگشایی خانه سینما در 13 تیر داد، آنقدر هول شدند تا مجمع عمومی خلق الساعه‌ای تشکیل دادند که مبادا با تشکیل مجمع عمومی فوق‌العاده شماره یکی‌ها، آنها دوباره از این نمد نتوانند کلاهی برای خود ببافند و اینکه شماره یکی‌ها در جملاتشان بدنه معصوم سینمای ایران را (منظورم همان کارگران صحنه‌ای هستند که مقابل ارشاد علیه شماره یکی‌ها آمده بودند.) به باد استهزا می‌گیرند، نشان می‌دهد هر دویشان ریگی در کفششان است. ادبیات نامناسب فرح‌بخش را اگر فاکتور بگیریم، ادعایش را نمی‌توان نادیده گرفت که طرف مقابل را متهم به رانت‌خواری کرد و همچنین ادعای شماره یکی‌ها که همین اتهام را به آن طرف می‌زنند. حکایت آینه شکسته مولانا را حتما شنیده‌اید. هر دو طرف می‌خواهند تکه‌ای از حقیقت را داشته باشند، اما آنچه از وقایع پیش آمده پیدا است، باز شدن خانه سینما پس از مجمع عمومی 6 مرداد است و حاکمیت شماره یکی‌ها با صاحب بودن تنها تکه‌ای از حقیقت بر آن