سیمای اسطوره‌ای نوروز

محمد علی علومی

نویسنده و پژوهشگر اسطوره

نوروز از معدود جشن‌های سخت‌جانی است که سابقه هزاران ساله و مرتبط با باورهای اساطیری دارد. در حوزه مدنیت و فرهنگ ایران بزرگ - شامل بر ایران کنونی، تاجیکستان و افغانستان- و همچنین پاره‌ای از ملت‌های همجوار تحت‌ تاثیر این جشن هستند و این پدیده زایش مجدد طبیعت را به نمایش می‌گذارد. این‌ جشن‌ مجموعه‌ای از باورها را دربر می‌گیرد در حالی که مثلا جشن‌های سال نو در اروپا، مرتبط با میلاد حضرت عیسی است و به نوعی جشنی دینی به شمار می‌آید. البته در لایه‌های بعدی و با توجه به مباحث اسطوره‌ای و زبانشناسی این موضوع آشکار می‌گردد که در زمان‌های بسیار دور، جشن‌های نوروز ایرانیان محتوای دینی داشتند. بر اساس آنچه خوانده یا از زبان‌شناسان شنیده‌ام کلمه «جشن» با «یشن»، با جشن‌ها یا نیایش‌های دینی ایرانیان باستان هم ریشه است. توجه به کلمه« روز» نیز بازگشایی بعضی از مباحث اسطوره‌ای است. روز با روشنایی، درخشش و امثالهم هم‌ریشه است که با درخشیدن خورشید و ماه و دیگر ستارگان ارتباط دارد و از سویی با درخشش صاعقه در فضای اثیری روشنایی آتش در زمین مربوط است.

دیروز، روز گذشته است و چه بسا با دیر مربوط باشد، همچنان که گویا پریروز با روز پری می‌تواند ارتباط داشته باشد و فردا، روزی آرمانی است که با دادگری و فر و شکوه مرتبط است و امروز، روشنایی کنونی است و بنابراین نوروز روشنایی نو محسوب می‌شود.از جمله شاه پیغام آوران مورد احترام و توجه نیاکان دوردست ما، یکی جمشید است که به فرمان اهورامزدا در نوسازی و یا فرشکرد در جهان کوشید. به عبارتی کرداری چون سوشیانت داشت ولی جمشید مغرور گشت و پس از کردارهای نیک، خود را در جایگاه اهورا پنداشت و به مکافات غرورش بود که ضحاک او را پنهان شده در درختی کنار دریا، به دو نیم کرد.

اینها اسطوره‌های مربوط به کشاورزی است. ضحاک نشانگر اژدها و دیو زمستان و مرگ و تباهی است. اسطورهای کشاورزی در حوزه‌های مهم تمدن و فرهنگ جهان به جشن‌های سال نو، رویکردهای آشکار و پنهان متعددی دارند. در ایران باستان شاه دارای فره خاص محسوب می‌شد و اگر عادل و دادگر بود جهان و موجودات و طبیعت متاثر از او در تعادل به سر می‌بردند و اگر شاه ستمگر بود و از«اشه» راستی و تعادل خارج می‌شد و اسیر دیو آز و شهوت می‌بود در نتیجه جهان و طبیعت و روابط اجتماعی از تعادل خارج می‌گشت.بعضی از حکاکی‌ها و حجاری‌های تخت ‌جمشید نشانگر مراسم نوروز است که نمایندگان ملل مختلف در جشن‌های سال نو، پیشکش به نزد شاه می‌بردند. در واقع هدیه به نزد خداگونه ای می‌شد که چهره ملموس و محسوس او غیرقابل توصیف بود.

استاد مهرداد بهار تاثیر اساطیر واقع در اقوام بومی و ماقبل آریایی را در این فلات بسیار مهم می‌داند. از آن جمله می‌توان به تاثیر هفت کوکب مهم و موثر در زندگی کشاورزی و دامداری اشاره کرد که بعد‌ها با بینش ایرانی یعنی از اختلاط باورهای آریایی و قومی نتیجه و سنتزی حاصل می‌شود که نشانگر فرهنگ و ارزش‌های ایرانی در ستیز نیک و بد و پیروزی نهایی اهورا بر اهریمن است.

که از آن می توان دریافت که انسان منفعل نیست بلکه یاری‌گر اهورا در آبادانی و نیکوکاری است. در عین حال از یاد نبریم که پس زمینه تمدن و فرهنگ بابل، سومری‌هایند که خود را از سرزمین ارت می‌دانند که پروفسور شهریار عدل این محدوده را شامل حوزه تمدنی شهر سوخته، بم و حاشیه هلیل رود می‌داند که به این ترتیب سابقه آغاز مدنیت، از بابل و سومر به ایران کنونی منتقل شده است. در حکمت کهن همه عوامل و عناصر جهان را هم جوهر و صاحب اراده می‌پنداشتند، طوری که تمام پدیده‌ها زیر تاثیر رویکردهای متضاد اهورایی یا اهریمنی قرار می‌گرفتند و جشن‌های آیینی سال نو در آن تمدن‌های کهن نشانگر پیروزی اهورایی و نوزایی طبیعت بود. کشاورزی و دامداری اصل و اساس زندگی و طرز معیشت نیاکان دور دست ما به حساب می‌آمد.

این نحوه گذران زندگی اصل بود و بقیه باورهای فرهنگی و ارزش‌هایی بود که در همه جای دنیا تغییراتی بر اساس زمینه‌های قبلی تمدن و فرهنگ ملل مختلف پیدا می‌کرد. درخت‌هایی که همیشه سر سبز بودند مقدس شمرده می‌شدند مثل سرو در فرهنگ ایرانی که به درخت کاج در فرهنگ اروپایی تبدیل شده است و بابانوئل جلوه‌ای مشابه با عمو نوروز دارد.

بر اساس هم جوهری جهان، کواکبی به خصوص هفت کوکب اصلی مثل ماه و خورشیدو بهرام و مشتری و زهره و عطارد و زحل موثر در کشاورزی و مشاور متعدد در طبقات اجتماعی محسوب می‌شدند. در آغاز نوروز این کواکب در تقارن نیک قرار می‌گیرد و جشن‌های نوروز تکرار زمان اسطوره‌ای در پیروزی خیر بر شر در قالب زمان فیزیکی بود و در عین حال افراد شرکت‌کننده در این جشن‌ها باور داشتند که کاری اهورایی انجام می‌دهند.

این جشن‌ها پس از هزاران سال اکنون بیشتر جنبه تفریحی در جهان پیدا کرده است که مشتمل بر تعطیلات و دید و بازدیدها و امثالهم است. به عبارت دیگر آن باورها کمرنگ شده اما از بین نرفته است.