تهران خلوت و احتمالا بارانی
لیلا کردبچه شاعر، منتقد و مدرس دانشگاه اگر تمام یا بیشتر روزهای سال گذشته را در تهران گذرانده باشید، شلوغی و ترافیک و آلودگی هوا و آلودگی صوتی‌اش را تحمل کرده باشید، دریغ است که تهرانِ خلوت، تمیز، ساکت و احتمالا بارانی روزهای اول فروردین را رها کنید و به شلوغی شهرهای توریستی بپیوندید. تهران در نخستین روزهای سال، شهر مهربانی است و حتی اگر به دیدنِ خانه‌های قدیمی، کوچه‌های قدیمی، موزه‌ها، مسجدهای تاریخی، باغ پرندگان، کاروانسراهای زیبا و دیگر اماکنِ منحصر به‌فردش نروید، حقیقت این است که نمی‌شود قدم زدن در این خلوتِ پاکیزه را از دست داد؛
یعنی این کاری است که من هر ساله در نخستین روزهای سال انجام می‌دهم و دوست دارم آن را به دوستانم نیز پیشنهاد کنم، علاوه‌بر یکی دو سفر کوتاه و یک روزه، که امسال به بازدید از روستای حیرت‌انگیز «پاده» واقع در شانزده کیلومتری گرمسار برای نخستین‌بار و بازدید از شکوه تاریخی «قلعه الموت» واقع در قزوین برای چندمین‌بار اختصاص خواهد داشت.علاوه‌بر گشت و گذارهای نوروزی، پیشنهادی هم برای شب‌های آرام و بی‌دغدغه نوروز دارم. راستش خودم در روزهایی که دغدغه کمتر و فراغتِ بیشتری دارم، به خواندن کتاب‌های شعر و داستان که به‌نوعی مسکن و آرام‌بخش‌اند، راضی نمی‌شوم. کتاب‌های خاطرات رجال سیاسی و زنان درباری، از حیث متعجب کردن مخاطب گزینه‌های خوبی هستند و بهتر از آنها، کتاب‌های تاریخ شفاهی در حوزه ادبیات هستند و در میان آنان، آنچه اخیرا خوانده‌ام و به‌شدت به دوستان پیشنهاد می‌کنم، کتاب «گفت‌وگو با نجف دریابندری» است؛ این کتاب، ناگفته‌مانده‌های بسیاری از سینما و ادبیات ایران را با مخاطب
در میان می‌گذارد.