دوست داشتن  همینطور است
کیهان کلهر آهنگساز و نوازنده باورم نمی‌شود هنوز. . . هیچ واژه‌ای پیدا نمی‌کنم… فقط می‌توانم همان را بگویم که چند ماه پیش در سوگ شهناز بزرگ نوشتم، موسیقی‌مان تنهاست، از همیشه تنهاتر. .
هیچ واژه‌ای پیا نمی‌کنم... . چرا که نه می‌توان مرگ محمد رضا لطفی‌ را باور کرد و نه نبودنش را، حتی اگر نباشد. . . نمی‌توان. هنوز باورم نشده، چه بنویسم و چه بگویم. شاید فقط بتوان گفت، کاش در این سال‌ها بیشتر با هم بودیم و نشد، . .
لطفی‌ همیشه در ذهن من همان لطفی‌ سال 1361 است که اولین بار دیدم و دوست داشتمش و همیشه حتی با گذشت زمان و تغییرات دیگر در همان زمان و همان سن باقی‌ ماند، می‌ماند، … خواهد ماند… دوست داشتنی و شوخ با خنده‌هایی‌ از ته دل و البته با دستانی که جادو می‌کردند. بعد‌ها هروقت دیدمش همان لطفی‌ را دیدم و هرگاه ندیدمش نیز همان را که در ذهن داشتم. عکس‌ها و چیز‌های این چند سال آخر برایم برابر با اصل نبود، هیچ‌گاه. دوستی‌ و دوست داشتن قدیمی‌ همین‌طور است. کهنه نمی‌شود و نمی‌میرد، زمان و مکان ندارد. نتیجتا نمی‌توان مرگ و پایانی هم برایش متصور شد. زنده است هنوز. در ذهن و در گوشم، در ذهن‌ها و
گوش های همه ما و بعد از ما. در خیالمان. در فرهنگی‌ که آن‌ را عزیز می‌داریم، جایگاه استاد محمد رضا لطفی‌ همیشه مهم است.
باورم نمی‌شود هنوز، شاید هم دوست دارم در خیالات خود بمانم؛ چون اگر به واقعیت بیایم دوباره باید دریافت که متاسفانه تاریخ در حال تکرار است، حالا دوباره خودمانیم و خودمان با جنازه عزیزی، بزرگی‌ که روی دستمان مانده و پوزخند کسانی که می‌پندارند دوای درد هنر و هنرمند، چند بسته خرما و قبری رایگان در بهشت زهراست.
چه می‌توان گفت،
هیچ واژه‌ای پیدا نمی‌کنم