تجربه ثابت کرده که دولت تاجر خوبی نیست
هادی عیار
توافق هسته‌ای میان ایران و کشورهای ۱+۵،‌ جدا از تفاسیر و تاویل‌های متعددی که در حوزه سیاست و اقتصاد از آن صورت گرفت، در میان عامه مردم یک وجهی از تفسیر طنز نیز با خود داشت.
در این مقوله شایسته است که تاکید کنیم وجه طنز و نه کمدی! طنز ماجرا در آنجا بود که بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی با برجسته کردن ورود برخی برندها از جمله مک دونالد به کشور، موضوعی را مورد توجه قرار دادند که در ضمیر ناخودآگاه جمعی ایرانیان، حضور و ظهور داشت؛ این موضوع که با گشایش روابط تجاری ایران با کشورهای قدرتمند جهان، ورود برندهای معتبر جهانی با قیمت‌های مناسب در ایران آغاز خواهد شد و جامعه جوانان ایرانی که علاقه‌مند به استفاده از برندهای معتبر جهانی است، سرانجام می‌تواند با کیفیت اصلی و غیرتقلبی اجناس برند مواجهه مستقیم و بی‌واسطه داشته باشد.اما این همه داستان نبود. موافقت‌ها و مخالفت‌ها در این باره بیشتر از اینکه جنبه اقتصادی داشته باشد، جنبه فرهنگی و سیاسی داشت. گفت‌وگوی زیر با کوروش وفا فعال اقتصادی و تاجر،که در اتاق بازرگانی نیز عضویت دارد،جزئیات بیشتری از امکان و امتناع ورود برندها به ایران و ابعاد ویژه این موضوع را بررسی می‌کند.


به‌عقیده برخی کارشناسان در دوران پساتوافق سیل عظیمی از برندهای غول پیکر غربی به سمت بازارهای ایرانی سرازیر می‌شوند. به‌نظر شما واکنش دولت، مردم و شرکت‌های داخلی به این اتفاق باید به چه صورتی باشد؟
به‌عقیده من هیچ یک از اینها. دولت و اتاق بازرگانی باید بررسی کنند و ببینند که کدام یک از این برندها نمونه مشابه داخلی در تولید یک کالای خاص دارد و جلوی ورود این برندها گرفته شود. در مقابل برندهایی که نبود کالای آنها در کشور احساس می‌شود و نمونه داخلی ندارد با توجه به میزان کیفیت و قیمت اجازه ورود داشته باشند. در قبال کالاهای صنعتی و غیر‌مصرفی نیز باید به این نکته توجه شود که ورود فلان برند صنعتی باید همراه با دانش فنی آن برند ظرف ۳ تا ۵ سال به ایران باشد. در واقع نباید صرفا صادرات کشورهای غربی، بازگشت سرمایه آنها و ارزهای حاصل از فروش نفت نتیجه ورود این برندها به کشور باشد. نکته بسیار مهم در این زمینه بومی سازی تکنولوژی‌ای است که همراه با این برندها باید وارد کنیم. لحظه‌ای که در ان قرار گرفته‌ایم لحظه‌ای است که ممکن است ما را به سمت یک کشور توسعه یافته یا یک کشور مصرف‌کننده صرف ببرد. انتخاب این مسیر امروزه در دست سیاست‌گذاران اقتصادی کشور در قبال برخورد با همین برندها است.

در برخی از حوزه‌ها مثل صنعت یا معدن موضوعی که به آن اشاره کردید درست است، اما به‌عنوان مثال در زمینه برندی مانند مک دونالد که مواد اولیه غذایی آن نیز را خودش تامین می‌کند چه سیاستی باید در پیش گرفت؟
مک دونالد و امثال آن جزو کالاهای غیر‌ضروری و لوکس محسوب می‌شود. ورود چنین برندهایی به کشور به حل شدن یکسری از مسائل اولیه و ثانویه بستگی دارد. اگر توانایی مالی شهروند ایرانی بالا برود اشکالی ندارد چنین برندهایی نیز وارد کشور شود، تا قبل از آن اما اشتباه است که اجازه ورود به چنین برندهایی را بدهیم. در حال حاضر و در چشم‌انداز ۱۵ ساله آینده کشور به‌نظر من ورود مک دونالد لازم نیست و کشور با کمبود مثلا همبرگر مواجه نمی‌شود. امروزه در کشور انقدر سمن داریم که یاسمن در میان آن گم است.

به‌نظر شما نفس ورود این برندها به کشور بازار رقابت را در داخل داغ نمی‌کند و شرکت‌های داخلی را مجبور به بالا بردن کیفیت و پایین آوردن قیمت نمی‌کند؟ به‌عنوان مثال در زمینه خودرو اگر محصولات خارجی با قیمت واقعی وارد شوند، محصولات داخلی مجبور به افزایش کیفیت و کاهش قیمت می‌شوند.
با این سوال شما بسیار موافق هستم، اما یک امای بزرگ دارد و آن اما این است که متاسفانه چه قبل و چه بعد از انقلاب به‌عقیده من سیاستمداران و سیاست‌گذاران قسمت بازرگانی و تولید به بیراهه رفته‌اند. اتفاقی که در کشور افتاده است و امروزه همه به آن واقف هستند این است که ما جلوی ورود کالای خارجی را گرفته‌ایم یا هزینه تمام شده آن را بسیار بالا برده‌ایم تا فقط تعداد اندکی توانایی استفاده از آن را داشته باشند و در مقابل کالای داخلی نیز هیچ تلاشی برای بالا بردن کیفیت خود نکرده است. امروزه صنایع خودروسازی ما سال به سال نه‌تنها پیشرفت نکرده که پسرفت نیز داشته است. البته باید به این نکته اذعان کرد که صنایع خودروسازی یکی از مهم‌ترین صنایع حال حاضر کشور است. دولت و سیاست‌گذاران بخش اقتصادی باید مقداری مشخص از کالای خارجی را با تعرفه نه زیاد بالا و نه زیاد کم بلکه به میزان مناسب و برنامه‌ریزی شده آزاد کنند و یک فرصت ۵ یا ۱۰ ساله به صنایع خودروسازی داده شود تا در این مدت کیفیت صنعت خودروسازی را به استانداردهای جهانی نزدیک کنند و اگر در این مدت این اتفاق نیافتاد به‌نظر من این کمک‌های دولت به خودروسازان داخلی نه‌تنها خدمت نیست؛ بلکه خیانتی به خودروسازی و از همه مهم‌تر مصرف‌کننده است که جلوی واردات خودرو را بگیریم و تعرفه‌های بالا در نظر بگیریم، در مقابل نیز خودرو سازان و صنایع وابسته هر کاری که دوست داشته باشند انجام دهند، کیفیت را در حد چند دهه قبل نگه دارند و قیمت‌ها در عوض روز به روز افزایش پیدا کند و با این کار بر گرده مردم سوار شوند. بالطبع بیشترین فشار در این زمینه به قشر متوسط و ضعیف جامعه وارد می‌شود و آنها مجبور هستند کالایی با کیفیت پایین و قیمت بالا را بالاجبار خریداری کنند.

نکته دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که صنایع خودروسازی در ایران صنایعی دولتی هستند و تجربه به ما ثابت کرده است که دولت تاجر و صنعتگر خوبی نیست، هزینه‌های بالاسری آن زیاد است و این مشکلات روی قیمت تمام شده خودرو برای مصرف‌کننده شکسته می‌شود. ما باید برای صنعت خودرو برنامه داشته باشیم و آن را موظف به بالا بردن کیفیت کنیم، از سوی دیگر باید بخش خصوصی را نیز به صورت گام به گام وارد این بخش کنیم تا بتواند با صنایع بزرگ خودروسازی به رقابت بپردازد.

به نظر شما برند هایی در کشور ما وجود دارد که همین امروز توانایی جهانی شدن را بتوان در آنها جست و جو کرد، یا برای رسیدن به این هدف باید منتظرآینده ها باشیم؟
هر مملکتی بنا به محیط جغرافیایی، سابقه تولید و صنعت، معادن و ذخایر و میزان تخصص نیروی انسانی آن کشور مزیت‌هایی دارد. باید مزیت‌های کشور‌ها را به درستی شناسایی کرد. در صورت شناسایی این زمینه‌ها ایران بدون شک به راحتی می‌تواند وارد بازار جهانی شود و می‌تواند سهم قابل‌توجهی از بازار جهانی را به خود اختصاص دهد. موضوعی که لازم است به آن پرداخته شود اینکه باید از خام‌فروشی پرهیز کنیم و با توجه به منابع انسانی، زیرزمینی و نیروی متخصص خود کالاهایی را تولید کنیم که به‌عنوان برندهای مطرح جهانی محسوب شوند. یک عمر صادرات پسته، زعفران، فرش، میعانات گازی، صمغ کتیرا و... نمی‌تواند جوابگوی ما برای ورود به بازار جهانی به‌عنوان یک تولید‌کننده مطرح و یک کشور برندساز باشد. ما به بررسی مزیت‌های نسبی و تولید کالا به‌عنوان ارزش افزوده احتیاج داریم. این برند هم در زمینه تولید کالای صنعتی و هم در زمینه صادرات تخصص می‌تواند باشد.امروزه بیش از ۲ یا ۳ هزار استاد دانشگاه در سراسر جهان از ایران حضور دارند و توجه به همین صادرات نیروی متخصص می‌تواند بسیار به مطرح شدن ما در بازار جهانی کمک کند.

در میان صحبت‌هایتان گفتید که نباید خیلی به منابع خدادادی تکیه کنیم. به‌نظر شما اگر همین پسته و زعفرانی که به صورت خام صادر می‌شود، فرآوری شده و پس از پشت‌سر گذاشتن مراحل بسته‌بندی با کیفیت و تبدیل شدن به یک برند معتبر و جهانی صادر شوند، نمی‌توانند بسیار بیشتر از محصولات صنعتی که هنوز توانایی تولید آنها در کشور آن‌چنان که باید وجود ندارد مشکل ما را در داشتن برندهای جهانی حل کنند؟
در میان کالاهای مبادله شده در بازار جهانی اقلامی مانند پسته، زعفران و... کالاها و اقلام کوچکی هستند. حرف من این نیست که به این اقلام بی توجه بود، بلکه نباید فقط به این چند قلم خاص و محدود بسنده کرد. کشور ما از لحاظ بسته‌بندی بسیار ضعیف است و این اشتباهی بسیار بزرگ است که سال‌ها زعفران خود را به صورت فله به اسپانیا یا جاهای دیگر فرستاده‌ایم و این کشورها این محصولات را با یک بسته‌بندی شیک و با قیمت چند برابر در بازار جهانی به نام خود تمام می‌کنند. علاوه‌بر بسته‌بندی نکته دیگری که از آن غافل هستیم توجه به بازار هدف است، قاطی کردن محصول نامرغوب و محصول با کیفیت چیزی نیست که در میان انبوه کالاها در بازار جهانی دیده نشود و مصرف‌کننده امروز در هر زمینه قدرت انتخاب دارد. این کار یک تبلیغ منفی برای برندهای ایرانی است و در واقع با دست خودمان برای خود تبلیغ منفی می‌کنیم. همان‌طور که گفتم توجه به این مواد خدادادی نیز لازم است؛ اما باید توجه کلان ما به تولیدات صنعتی بزرگ و مطرح در بازار جهانی باشد.

به‌نظر شما اولویت ورود برندها در ایران در چه حوزه‌هایی است؟
این موضوع نیاز به تحقیق و بررسی عمیقی دارد و من نمی‌توان همین‌طوری این اولویت‌بندی را انجام دهم. بنا بر ضرورت‌ها، میزان نقدینگی و ارزی که دولت یا بخش خصوصی می‌توانند برای ورود این برندها تخصیص دهند و مواردی این‌چنینی است. مسلما اولویت نخست با مواد اولیه‌ای است که می‌تواند در ایران فرآوری شده و با اضافه شدن ارزش افزوده حاصل از آن به صادرات آن در بازارهای جهانی پرداخت. با توجه به دارا بودن یکسری امتیازها مانند نیروی کار و نیز هزینه سوخت می‌توان کالاهایی را تولید کرد که از لحاظ قیمت در بازارهای جهانی حرفی برای گفتن داشته باشند. فقط یک حمیت می‌خواهد و یک یا علی گفتن و اینکه جنس با کیفیت و بدون غل و غش را به به دست مشتری برسانیم. کاری که ژاپن شروع کرد، کاری که آلمان پس از جنگ جهانی شروع کرد و کاری که کره طی ۳۰ سال گذشته شروع کرده و امروز سهم هر کدام از این کشورها در بازار جهانی را می‌توانیم ببینیم.

به‌نظر شما نقش دولت در ورود و خروج برندها چه می‌تواند باشد؟ آیا باید نقش نظارتی داشته باشد یا صرفا یک حامی مالی در مواقع خاص باشد یا چه؟
دولت نباید هیچ نقش نظارتی‌ای در این زمینه داشته باشد. تنها ناظر بخش صنعت ما باید رقابت و قیمت باشد. بخش خصوصی ما بالقوه توان این کار را دارد. دولت می‌تواند نقش حمایتی در این زمینه داشته باشد. به‌نظر من وزارت امور خارجه ما بیش از وزارت صنعت و معدن می‌تواند در این زمینه کارساز باشد. ایجاد تعامل، ایجاد بازار مناسب، ایجاد روابط دوستانه با کشورهای اروپایی و آسیای شرقی و حتی همسایه‌های ما کاری است که از عهده وزارت امور خارجه ما ساخته است. بهترین بازار برای برندهای ما زیر پای ما قرار دارد. حوزه خلیج فارس بهترین بازار ما می‌تواند باشد؛ چراکه منابع مالی بسیاری دارند و نیز خط تولید کمی دارند و بهترین منبع برای ما در دنیا می‌تواند باشد. بهترین کاری که دولت می‌تواند انجام دهد ایجاد رابطه بازرگانی است. در دوران پیشاتوافق این امکانات برای ما وجود نداشت؛ اما در دوران پساتوافق این امکان به‌وجود آمده است و نباید این فرصت تاریخی را به غفلت از دست بدهیم. اگر دولت این نقش خود را به درستی انجام دهد، بخش خصوصی مانند آبی که خود به خود مسیر خود را پیدا می‌کند می‌تواند مسیر خود را پیدا کند. پول و سرمایه مانند آب هستند که خودشان مسیر خودشان را پیدا می‌کنند و فقط نباید سد راه آنها شد.