تولدی دوباره
چیستا یثربی همیشه فکر می‌کردم می‌شود به داستان‌های کلیشه‌ای نگاه متفاوتی داشت. وقتی هم که یکی از دوستانم تماشای فیلم «تولد» با بازی نیکول کیدمن را پیشنهاد کرد، فکر کردم که دوباره خانم زیبارو درگیر یک داستان مزخرف عشقی شده که برای بازیگران شبیه به او که به میانسالی می‌رسند اتفاق می‌افتد. داستان فیلم «تولد» با مرگ آغاز می‌شود. ما در ابتدای داستان مردی را در حال دویدن مشاهده می‌کنیم که با یک حمله قلبی می‌میرد و در همین لحظه در جایی دیگر نوزادی به دنیا می‌آید. شاید مهم‌ترین نکته فیلم «تولد» تناسخ و حلول روح یک انسان پس از مرگ در کالبد انسانی دیگر باشد. شاید این داستان بتواند یک فیلم معمولی را برای اذهان تداعی کند که به زندگی پس از مرگ می‌پردازد، اما آنچه فیلم «تولد» را از فیلم‌های اینچنینی متمایز می‌کند یک ابهام سراسری موجود در فیلم است که در هر اتفاق این قصه موج می‌زند. این ابهام هم در فیلمنامه و هم در کارگردانی و حتی در نوع فیلمبرداری این قصه وجود دارد. زیبایی فیلم شاید در این باشد که کارگردان ما را به همراه بازیگران اصلی به برزح می‌کشاند و تماشاگر را معلق در داستان رها می‌کند. زن بعد از سال‌ها عزاداری برای شوهر مرده‌اش به تدریج مرگ او را قبول می‌کند و می‌خواهد زندگی جدیدی را آغاز کند، اما غافل از اینکه 10 سال پیش که شوهرش مرد، کودکی در همان حوالی به دنیا آمد و روح شوهرش در آن نوزاد حلول کرد و حالا می‌خواهد به او هشدار بدهد....تولد بر پایه یک فیلمنامه دقیق ساخته شده و نویسنده فیلمنامه به قدری باهوش بوده که بعضی از موضوعات فیلم را با یکی دو جمله کوتاه می‌تواند به تماشاگر منتقل کند. از نظر کارگردانی هم آقای گیلرز واقع‌گرایانه به رویدادها پرداخته و همین پرداخت درست ابهام و رازآموزی عجیبی را به فیلم داده و باعث باورپذیری فیلم برای تماشاگر می‌شود.