دیگر نمی‌توانستم همکاری‌ام را با احسان ادامه دهم
نامش میثم و نام خانوادگی‌اش مروستی است. سن زیادی نداشت که وارد دنیای حرفه‌ای نوازندگی شد. از هوش و تجربه موسیقایی خوبی برخوردار است و حضورش در یک گروه می‌تواند تضمینی بر موفقیت آن گروه و خواننده آن باشد. همکاری موفقیت‌آمیزی را با احسان خواجه امیری تجربه کرد. صدای خوب و دلنشین احسان و تجربه، تبحر و تکنیک نوازندگی میثم در کنار هم فضایی شگفت‌انگیز به وجود می‌آورد که تکرارناشدنی است. سال‌های همکاری با احسان و بعدتر جدایی از وی موجب بروز شایعات فراوانی شد که حتی از پاسخ دادن به این شایعات برنیامد. میثم مروستی را همه به‌عنوان نوازنده، آهنگساز و نهایتا تنظیم‌کننده و رهبر ارکستر می‌شناسند و در واقع اولین بار است که نام او در میان خوانندگان حرفه‌ای به چشم می‌خورد و شنیده می‌شود. آلبومی با عنوان «لحظه‌های بی‌هوا» را آهنگسازی کرده که خودش خواننده آن هم هست. با او درباره این آلبوم و حواشی آن و جدایی‌اش از احسان خواجه امیری حرف زده‌ایم.


با اینکه شما از صدای خوبی برخوردارید و پیشنهادات بسیاری هم به شما شده بود، چرا تا کنون به انتشار آلبومی به صورت مستقل و با صدای خودتان اقدام نکرده‌اید؟
دغدغه من هیچ وقت خوانندگی نبوده و می‌شود گیرهایی که در بخش‌های دیگر موزیک داشته‌ام، مانع از این شد که من در حوزه خوانندگی فعالیت کنم. فرصتی برایم باقی نمانده بود و همین الان هم برایم فرصت نگذاشته که بخواهم کار کنم، اما من با سماجت بسیار این کار را به‌رغم وقت اندکی که داشتم انجام دادم و آلبومم را منتشر کردم. طی این سال‌ها که نوازندگی کرده‌ام و آهنگسازی و... هیچ وقت فرصت نکرده بودم به خوانندگی فکر کنم، چه برسد به اینکه بخواهم در این زمینه کار کنم.
چگونه به یک باره این شرایط برایتان فراهم شد؟
یکی دو آلبوم داشتم که پیش از این به صورت گروهی کار کرده بودیم. بعد از آنها قصد داشتم یک آلبوم مستقل منتشر کنم که امکانش فراهم نشد و فکر می‌کنم در آن مدت هم فعالیت‌های بسیار خوبی داشتم و در بخش‌های دیگر موسیقی زیاد کار کردم. به‌خصوص در بخش نوازندگی فعالیت‌های زیادی کردم، اینکه من از دیر باز درگیر خوانندگی بودم و دوست داشتم بخوانم اما فرصت نمی‌شد خود مقوله خاص خود را دارد. سعی خودم بود که به انتشار آلبوم اولم منتهی شد.
به نظر می‌رسد میثم مروستی هم مانند بسیاری از نوازنده‌ها و آهنگسازانی که به سمت و سوی خوانندگی می‌روند، درگیر تب خوانندگی شده است.
بحث اصلا بحث تب خوانندگی نیست، من فکر می‌کنم اگر بچه‌های نوازنده و کسانی که موسیقی کار می‌کنند ،آهنگ می‌سازند و دستی در نوازندگی دارند، وقتی وارد حرفه خوانندگی می‌شوند، کاملا حرفه‌ای وارد شده‌اند و بهتر از کسانی هستند که اصلا ساز نمی‌شناسند و با نوازندگی و موسیقی آشنایی ندارند. فکر می‌کنم هر کس که موسیقی کار می‌کند، به هر حال یک ته صدایی هم دارد که بتواند با آن بخواند.
یعنی بچه‌هایی که در بخش‌های مختلف اعم از نوازندگی و آهنگسازی و... تجربه دارند و صدایی هم دارند، وارد این حیطه شوند بهتر است. در حوزه اجرا اتفاق خوبی است، کسانی که موسیقی را می‌شناسند وارد عرصه خوانندگی شوند. شاید اگر خودشان بخوانند بهتر باشد. ۹۰ درصد به صورت حرفه‌ای خواننده‌ها موسیقی کار نکرده اند. اکثر خواننده‌هایی که در پاپ فعالیت می‌کنند موزیسین نبوده و وارد عرصه خوانندگی می‌شوند و می‌خوانند.
حالا شما با انتشار این آلبوم واقعا از این تجربیات خود استفاده کردید و اصلا نوازندگی به دردتان خورد؟
خودم فکر می‌کنم کاری که انجام داده‌ام، سبک و سلیقه شخصی خودم را بیشتر در آن به کار گرفته‌ام. در این آلبوم که در واقع آلبوم مستقل و شخصی من است، بیشتر حرف خودم را زده‌ام و امضایم پای کارم هست. توانسته‌ام در آن حرف دلم را بزنم و یک ژانر خاصی از موسیقی پاپ را ارائه کنم.
چه ژانری؟
من دیدگاهی در موسیقی پاپ دارم که شاید در آلبوم خودم توانستم بهتر آن را ارائه دهم. فقط قصدم این نبوده که به عنوان خواننده خودم را مطرح کنم و بعد حرفی برای گفتن نداشته باشم. من از خواندن در آلبوم هدف خاصی داشته‌ام که سعی کردم آن را دنبال کنم.
منظورتان این است که رسالت خاصی را دنبال می‌کرده‌اید؟
در زندگی‌ام تا یادم می‌آید موزیک کار کرده‌ام و موزیک! تحصیلاتم در زمینه موسیقی بوده و زندگی‌ام کلا با موسیقی توام بوده است. فکر می‌کنم حالا می‌شود چهره و وجهه بهتری و نیز کاراکتر بهتری از موسیقی‌ای را که می‌خواهم ارائه بدهم.
فکر می‌کنید در میان این همه خواننده که قد علم کرده‌اند حرفی برای گفتن داشته باشید؟
درست است که موسیقی پاپ شیوع پیدا کرده، چون پاپ مخاطب عمومی دارد، اما تفکر این موسیقی را خود دست‌اندرکاران آن تعیین می‌کنند. ممکن است شما کار یک خواننده را ۵ سال دنبال کنید و او همچنان در یک ژانر و یک سطح بخواند، چون مردم آن را همانگونه که پیش از این دیده‌اند، می‌خواهند. دغدغه من و بچه‌های دیگر موسیقی مثل من این است که ما امروز نیامده‌ایم که خودی نشان بدهیم و بعد فید شویم. دغدغه من و امثال من این چیزها نیست. دغدغه من این است که مردم درک بهتری از موسیقی داشته باشند. همه دوستانی که کار تولید می‌کنند و هم مردم، همگی بتوانند بخش حرفه‌ای کار را درک کرده و از آن لذت ببرند.
چیزی که باعث شده موسیقی سنتی و کلاسیک در کشور ما به حاشیه برود، سبک و سیاقی است که در پاپ به وجود آمده و الگوسازی شده در ذائقه شنیداری مردم و در واقع تبدیل به سند شنیداری مردم شده است، مثلا اگر کسی سبک هاوس می‌خواند با یک ملودی خاص آن مدل را دنبال می‌کند، همه یک جورهایی دوست دارند مجددا آن را بشنوند و به نوعی تکرار مکررات کنند. کارهایی که موفق بوده‌اند همیشه همین‌گونه سند می‌شوند برای انتخاب کارهای بعدی یک خواننده!
به هر حال این تکرار مکررات راه فراری هم دارد، ندارد؟
می شود کارهایی انجام داد و این نیاز به یک کار میدانی دارد. مجلات و نشریات باید تلاش کنند و دست‌اندرکاران رسانه‌ها باید در این زمینه اقدام کنند تا سطح بالاتری از موسیقی پاپ را به مردم ارائه کنیم. در همه جای دنیا موسیقی پاپ از موسیقی‌های دیگر وام می‌گیرد تا خودش را نشان بدهد. در ایران موسیقی پاپ تاریخچه خاصی دارد. به دلیل علاقه به کلام و نیز موسیقی بومی که داشته‌ایم، موسیقی پاپمان به سمت و سویی رفته که رنگ وبوی خود را دارد. در همه جای دنیا کسانی که موسیقی پاپ را دنبال می‌کنند، تحصیلات آکادمیک دارند و نیز از موسیقی کلاسیک به پاپ رسیده‌اند و از آن کمک گرفته‌اند تا به پاپ بهتری دست یابند. همین موجب می‌شود تا موسیقی پاپی که دارند، بهتر نمود پیدا کند و رنگ‌آمیزی‌اش، بهتر باشد و از سطح کیفی بالاتری برخوردار شود.
مگر در موسیقی پاپ ما چنین اوضاعی وجود ندارد؟
دوره‌ای که استارت موسیقی پاپ زده شد، بچه‌هایی که شروع کردند به کار، یا هنرستانی بودند یا از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بودند. طبیعتا این دو دسته با دو نوع موسیقی آشنا بودند موسیقی سنتی و موسیقی کلاسیک! این موضوع به آنها کمک کرد که پاپ‌کارها بر اساس معیارهای کلاسیک کار کنند. محمد اصفهانی، علیرضا عصار، و... از این دسته بودند. شاهکارهایی هم در این دوره خلق شد، ولی خوب بعد از آن دیگر پاپ به‌سمت و سوی دیگری رفت و شکل دیگری به خود گرفت. قصدم این نیست که بگویم موسیقی ضعیفی بود، ولی جهتش عوض شد. آن موسیقی دیگر موسیقی پاپ ایرانی نبود. پاپ هر کشوری باید معیارهای ملی خود را داشته باشد. حال صرف منظورم موسیقی سنتی نیست، ولی دستمایه‌هایی از لحن‌های محلی و... را با خود داشته باشد.
منظورتان از پاپ ایرانی است؟
بله و متاسفانه ما پاپ ایرانی یا نداریم و یا کم داریم. بر فرض مثال عرب‌ها اگر پاپ تولید می‌کنند پاپشان، پاپی است که لحن و رنگ و بوی عربی دارد و شما هیچ جای دیگر دنیا آن را نمی‌شنوید. حتی اگر وکال و کلام آن را حذف کنید، بازهم لحن عربی آن حفظ می‌شود، چون تم خود را دارد یا مثلا در موسیقی پاپ ترکی یا کشورهای اطرافشان مثل ارمنستان و...
البته ناگفته نماند که پتانسیل بچه‌ها و استعدادی آنها بسیار بالاست و حتی نسبت به چند دهه اخیر تک به تک استعدادشان واقعا زیاد است. متاسفانه این همبستگی و توضیح واضحات به صورت جمعی نبوده و همفکری و همسویی صورت نگرفته است که حالا ما بیاییم یک خط مشی را برای موسیقی به لحاظ معنایی و کیفی لحاظ کنیم. بستگی به این دارد که این بینش وجود داشته باشد یا نه؟
این بینش در کارهای شما وجود داشته است؟
من سعی کرده‌ام که حداقل این بینش وجود داشته باشد. در حد خودم و توانایی‌ام بتوانم یک رنگ‌آمیزی دیگری از موسیقی پاپ ارائه کنم. آن چیزی که ماحصل تجربه‌هایم بوده و ایده‌هایی که می‌شود اجرا کرد. واقعا در موسیقی پاپ باید به گونه‌ای کار شود که مورد پذیرش و درک مخاطبان نیز واقع شود و بتوانند آن را درک کرده و با آن ارتباط برقرار کنند. من سعی کردم حرف‌های خودم و امضایم را پای کار داشته باشم.
اینکه آلبومی توسط یک خواننده که خود نوازنده و آهنگساز نیز هست، اجرا می‌شود، واقعا به انتقال حس بهتر و بیشتر کمک می‌کند؟
اگر کسی که آهنگسازی می‌کند برای خودش، به این دلیل که درک و دریافت برای شخصیت موسیقی خودش دارد و موسیقی‌اش مختص خودش است، در تمام بخش‌ها اگر ملودی ساخته و یا تنظیم کرده، به قالب یکدستی می‌رسد، اما کسی که هیچ آشنایی‌ای با موسیقی ندارد، کسی برایش آهنگ ساخته و دیگری برایش تنظیم کرده است و عده‌ای نیز نوازندگی آن را انجام داده‌اند، موسیقی خالص از درک و دریافت یک موزیسین نسبت به خود و پیرامونش شکل می‌گیرد و همین طور از شرایط درونی و بیرونی وی! در این صورت موسیقی بخشی از وجود آدم می‌شود. من همیشه موسیقی را به صورت تخصصی و حرفه‌ای دنبال کرده‌ام و موسیقی جزو اصول زندگی‌ام بوده است. دنبال خوانندگی نیستم که بگویم عشق خواندن دارم و حالا آلبومی هم منتشر می‌کنم یا می‌گیرد یا با استقبال عمومی مواجه نمی‌شود. من ۱۴- ۱۳سال است که در جامعه حرفه‌ای موسیقی فعالیت می‌کنم. شاید هیچ کس به اندازه من این قدر در موسیقی پاپ حضور نداشته و ندارد. لااقل در زمینه موسیقی کلاسیک بد نیست که تغییر و تحولاتی لحاظ شود و حرف‌هایی زده شود و بحث‌های جدی‌تری شود. همین طور در زمینه موسیقی پاپ می‌توان بحث‌های جدی‌تری را دنبال کرد. با وجود پتانسیل‌های زیاد و وجود بچه‌های باذوق، می‌توان به این مهم دست یافت.
نسلی که در حال حاضر موسیقی را دنبال می‌کند از این همه ذوق و استعداد برخوردار نیست!
اینطور نمی‌توان گفت. می‌توان گفت این نسل نسل تجربه است، نه با معلم کار کرده است و نه موقعیت خاصی داشته است. کار آنها جای آفرین دارد ولی در خارج کسانی که حرفه‌ای کار می‌کنند، تحصیلات آکادمیک دارند و شرایط برایشان از هر نظر مهیا‌ است. محدودیت‌هایی را که بچه‌های اینجا دارند آنها ندارند. با این وجود، بچه‌های اینجا خوب کار می‌کنند و این جای شکر دارد.
به هر حال کسی که کار موسیقی می‌کند، بعد می‌آید و به انتشار آلبوم اقدام می‌کند، لابد دلیلی برای این کار خود دارد یا می‌خواهد حرف خاصی بزند، یا می‌خواهد وجه تمایز خود را با دیگران مشخص کرده و نشان بدهد. شما ازانتشار این آلبوم کدام یک از اینها مدنظرتان بوده است؟
حرف برای گفتن داشتم. من همه تلاش خودم را کرده‌ام که از همان بدو راه و از انتخاب ترانه‌ها روی اصول کار کنم. به همین دلیل برخی از ترانه‌ها بر روی ملودی سروده شده‌اند. اول آهنگ آنها ساخته شده و بعد ترانه بر روی آنها سوار شده است و این همان چیزی است که در خارج از ایران مرسوم است. من سعی کرده‌ام این‌گونه کار کنم و در انتخاب‌هایم اعم از ترانه و ملودی و... دقت فراوان کرده‌ام. درست است که ترانه‌ها همه عاشقانه بوده، ولی همه آنها حرف‌های جدیدی برای گفتن دارند و دیدگاه جدید از موضوعات عاشقانه دارند. من فکر می‌کنم بیشتر حرف‌های جدیدم را با تنظیم‌های خود زده‌ام. یکی دو قطعه هاوس و ترنس در آلبوم هست که این روزها در جامعه ما مورد توجه بوده و مرسوم‌اند. مردم این روزها دوست دارند از این قبیل کارها بشنوند. ملودی‌ها هم متفاوت است و از تنوع برخوردار است نسبت به کارهایی که منتشر می‌شوند. این تفاوت قبل از هر چیز در ترانه، بعد در آهنگ و بعد در تنظیم نمود پیدا می‌کند.
تجربیات آلبوم‌هایی که پیش از این نوازندگی کرده‌اید، چقدر در آلبوم مستقلتان به کارتان آمد؟
خیلی زیاد! در بخش تکنوازی آلبوم باید بگویم که همه تکنوازی‌ها را خودم به تنهایی انجام داده‌ام. سعی کردم بیشتر طرح ملودی‌هایی باشد که خیلی تکراری نیستند و از ملودی‌هایی استفاده کنم که تازه و بدیع باشند یک جور از سلوهای نوازندگی خودم استفاده کرده‌ام که تکراری نباشد و با شنونده حرف بزند.
سلوهای ویولون را اگر دقت کنید، سلوهای خاصی‌اند. من در خیلی از آلبوم‌ها تکنوازی داشته‌ام، اما در این آلبوم مجبور نبوده‌ام کاری را اجرا کنم که آهنگساز و تنظیم کننده به من دیکته می‌کند، هرچند نوازندگان در اجرای قطعات یک آلبوم هنگام ضبط، بیش از یک آهنگساز و تنظیم‌کننده زحمت می‌کشد و همه بار معنایی و مفهومی آلبوم روی دوش اوست. نوازنده در کار خودش بخش عمده کار را انجام می‌دهد. این حس شخصی نوازنده است که در آلبوم‌ها نمود پیدا می‌کند. در موسیقی فیلم هم همین‌طور است. من در این آلبوم به حس‌های شخصی‌تری پرداخته‌ام. همه چیز در این آلبوم برای من شخصی‌تر است. لااقل می‌توانم این را مدعی شوم که حس‌های شخصی‌تری منجر به یک آلبوم شخصی شده است.
تصمیم دارید در آلبوم‌های بعدی نیز همین حس‌ها را دنبال کنید و به همین شیوه ادامه بدهید؟
موسیقی پاپ، موسیقی‌ای است که مردم دوست دارند شناخته‌های قبلی خود را در آن دنبال کنند، مثلا اگر بنیامین به دلیل ذائقه شنیداری که دنبال کرده و مردم از آن لذت برده‌اند، همان راه را ادامه بدهد، صرفا به این دلیل که مردم دوست دارند همان کارهای قدیمی او را دنبال کنند. من عقیده‌ای به این چیزها ندارم، بلکه معتقدم اگر موسیقی‌ای هیت می‌شود ما آن را دنبال کنیم و تکرارش کنیم اصلا کار درستی نکرده‌ایم. هر کسی استایل شخصی خودش را دارد بچه‌هایی که موزیسین هستد کاملا کارهایشان شخصی است و رنگ موسیقی‌شان منحصر به خودشان است.
من معتقدم که کار را باید درست انجام داد. فکر می‌کنم در آلبوم «لحظه‌های بی‌هوا»، همه تلاشم را برای این درست کار انجام دادن کرده‌ام و موفق شده‌ام.
فکر می‌کنید این آلبوم بتواند جامعه موسیقی را به حرکت درآورد؟
به هر حال هرکس در کاری که می‌کند اعتقادات خود را دارد. من هم باورم بر این است که این آلبوم حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد و می‌تواند به خوبی با همه ارتباط برقرار کند.
از اینها که بگذریم، با وجودی که خیلی از رسانه‌ها خواستند سر از جدایی شما و احسان خواجه امیری درآورند، هیچ چیز دستگیر کسی نشد. واقعا چه دلیلی داشت؟
به هر حال، درگیری‌هایی داشتم که نمی‌توانستم با آنها کنار بیایم. احسان مسافرت‌های بسیاری را در برنامه‌های خود داشت که امکان حضور در تمامی آنها برای من فراهم نبود. او برنامه‌های زیادی دارد که من همیشه نمی‌توانم در آنها شرکت کنم. من کار اصلی‌ام نوازندگی و آهنگسازی است و واقعا نمی‌توانستم به آن وضعیت سفر در سفر ادامه بدهم.
شنیده می‌شود که شما قرار است همکاری خود با احسان خواجه امیری را از سر بگیرید. درست است؟
اصلا چنین چیزی صحت ندارد. به خاطر خودم نیست، بلکه تفاوت در تفکر ما موجب شده تا با هم همکاری نداشته باشیم. هرکس ذائقه هنری و سلیقه خاص خود را دارد و من وقتی دیدم با احسان نمی‌توانم از این منظر ادامه بدهم، دیگر با وی همکاری نکردم. ما به لحاظ تفکری اختلافات بسیاری با هم داریم که اگر با هم همکاری نکنیم، بهتر است. اما همچنان با هم دوست هستیم.