فرهاد رحیمی copy

حالا ایلان ماسک چه ارتباطی باارزش، باور و رفتار دارد؟ اصولا آیا او مثال خوبی برای باز کردن بحث هست؟ کمی تحمل‌کنید به آنجا هم می‌رسیم! این آدم معلوم‌الحال که معرف حضور شماست، ثروتش را نه از ارث پدر یا چاه نفت حیاط منزلش و ده‌ها مسیر میان‌بر، که به‌واسطه خلاقیتش و البته هوشمندی در شناخت آینده به دست آورده، این نشانی‌ها که خواندید البته فقط ظاهر قضیه است! اینجا من و شما تنها رفتار ایلان ماسک را می‌بینیم، آیا می‌توان تنها به‌واسطه رفتار این شخص که پولدار شده یا در مملکتی باسیاست سرمایه‌داری به ثروت‌اندوزی مشغول بوده قضاوت کرد یا تحلیل ارایه داد؟

قطعا این‌طور نیست، در اصل رفتار نوک کوه یخی است که بر فراز سطوحی مرتفع از باور و ارزش در دل دریایی کرانه ناپدید دیده می‌شود، کمی مثال آقای ماسک یا مورد عجیب ایلان را با عمق بیشتری نگاه کنیم! او در فضایی قرار دارد که در آن ده‌ها ماهواره را به فضا می‌فرستد و خودروی برقی آینده محور خود به‌مثابه برند پرطمطراقی راه انداخته که نامش را در میان اولین‌های چندین رشته نشانده است، اسپیس ایکس و اینترنت ماهواره‌ای تنها دو نمونه از ماحصل رفتار اقتصادی او و جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کند، باور به تغییر، آینده و در کنار آن باور به پاسخ‌گو بودن بازار آزاد در برابر پرسش‌های کار و سرمایه را باید در سطح زیرین رفتارهای جستجو کرد که امروز ورد زبان بسیاری یا رویای عده دیگری است.

در جوامعی که ماسک، گیتس و زاکربرگ پرورش می‌دهد، کارآفرینی و ثروتمند شدن خیالی دور نیستند و رفتار سیستم‌های حکمرانی در این کشورها نشان‌دهنده باور آن‌ها به ثمربخش بودن چنین اشخاصی برای توسعه پایدارشان است، شاید این مثال را شنیده باشید که کارلوس اسلیم صاحب خطوط تلفن همراه و اینترنت در مکزیک وقتی وارد بازار رقابتی ایالات‌متحده شد، تنها برای مدت کوتاهی دوام آورد و به‌واسطه تلاش‌های نافرجامش برای دست یازیدن به رفتارهای انحصارگرانه ای که در بازار مکزیک داشت، از سوی فعالان اقتصادی آمریکا تحت پیگرد قرار گرفت و قوانین ضد انحصار اقتصادی در این کشورها که به قانون آنتی تراست معروف هستند، جلوی فعالیتش را سد کردند!

پرسش اینجاست رشد کارآفرینان بزرگ، ثروتمندان سابقا گمنام و یا صاحبان ایده و خلاقیت به خاطر قوانین آنتی تراست و حق کپی‌رایت است یا باورهای آنان باعث رسیدنشان به این درجه از پیشرفت است؟ پاسخ ترکیبی از آری و خیر است که جواب سومی را هم به‌تفصیل می‌طلبد.

در موثر بودن قانون شکی نیست اما تنها قانون خوب و رفتار خلاقانه یا ایده آینده‌نگر را نمی‌توان عاملی برای پیشرفت به‌حساب آورد، حتی حکمرانی خوب و تعهد سیاست‌مداران به اجرای قانون و تفکیک حقیقی قوا و برقراری توازن قوا را هم نمی‌شود دلیل کافی برای این امر دانست، برای پی بردن بهتر لازم است عمیق‌تر نگاه کنیم و تا لایه باورها پیش برویم، باور به حاکمیت قانون، اصول مدیریتی و عقل جمعی در کنار آنچه باور به توسعه پایدار خوانده می‌شود، همان لایه‌ای است که از دید من و شما پنهان است.

بااین‌همه در کنار پاسخ ترکیبی به آری و خیر برای قانون یا تاثیر سازوکار بازار و رقابت‌پذیری، باید به لایه‌ای عمیق‌تر نفوذ کنیم، لایه زیربنایی برای باور و رفتار، این لایه که زیرساخت حیات جوامع و اشخاص را تشکیل می‌دهد را لایه ارزش‌ها می‌توان نامید، در اصل این ارزش‌های حاکم بر روان جمعی جوامع است که باورها و رفتارهای آنان را شکل می‌دهد، کار به‌مثابه ارزش در جوامع توسعه‌یافته را باید رکن رکین توسعه پایدار نام گذاشت.

در این جوامع شهروندان و نظام ارزشی حاکم بر آن، از آن دست تناقض‌ها و پارادوکس‌های حاکم بر جوامع پیشامدرن و شبه مدرن گذر کرده‌اند، وقتی ارزش‌ها در این جوامع را می‌توان ارزش به ما هو ارزش نامید، آنگاه راه بر تفسیرهای ناصواب و نشاندن باورها گروهی و فردی به‌جای ارزش سد می‌شود، کار، ایثار، حقوق بنیادی و امثالهم تحت عنوان ارزش به‌حساب می‌آیند و برآیند جمعی این ارزش‌ها خود را در نظام تصمیم سازی، تصمیم‌گیری و جهت‌گیری قوه عاقله جامعه نشان می‌دهد، اینجاست که باورهای سازمانی، توسل به رانت را راه‌حل پیشرفت نمی‌داند، شهروند زیر پا گذاشتن حقوق دیگران را زرنگی نمی‌بیند و قاعده جامعه، عدالت را نه از زاویه عدالت توزیعی بلکه قرار گرفتن هر چیزی در جای خود نگاه می‌کند، برای جوامعی که توسعه پایدار پیداکرده‌اند، ایلان ماسک و بسیاری دیگر تهدیدی در برابر موجودیت و حیات جامعه به‌حساب نمی‌آیند، کسی متعرض فضاپیمای بخش خصوصی که با موشک اختصاصی یک شرکت خصوصی به فضا فرستاده‌شده، نمی‌شود درحالی‌که همان جامعه در کلیت خود به رفتارهای انحصارگرانه از سر محروم شدن شخص خودش از رانت نمی‌نگرد بلکه این رفتار را برخلاف باورهای نشات گرفته از ارزش بنیادینی می‌یابد که اساس زیستن او را تشکیل می‌دهد، شاید تا اینجا کمی توانسته باشم این تفاوت را شرح بدهم، تفاوتی که می‌باید میان رفتار، باور و ارزش قائل بود تا بتوان از دریچه آن به دلایل محقق نشدن آرزوها، آمال و اندیشه‌های توسعه‌خواه خیرخواهان این ملک پی برد.