حل تضاد «تولید» و «محیط زیست» با اهرم‌های اجباری

به نظر شما، اهمیت فولادسازی سبز در صنعت چیست؟

همان‌طور که همگان کمابیش اطلاع دارند، موضوع «توسعه پایدار» مبتنی بر بینش و طراحی نظامی از توسعه است، که نه تنها ملازمه‌ای با تخریب محیط‌زیست به عنوان سرمایه نسل‌‌‌ها و میراث مشترک مادی انسان‌ها نداشته باشد، بلکه واجد حداکثر سازگاری با محیط‌زیست بوده و آلایندگی‌های گوناگون محیطی در نتیجه فعالیت‌های تولیدی و توسعه‌ای انسان‌ها در آن به پایین‌ترین سطح ممکن برسد و بسیاری از آلاینده‌های‌ کنونی در آن به سمت صفر میل کند. مساله تولید سبز، با همین نگاه مطرح شده و کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای در نتیجه فعالیت‌های تولیدی، هدف اصلی آن است. طبیعتا با توجه به سهمی که صنعت فولاد، به ویژه در حوزه احیای سنگ‌آهن، در انتشار جهانی دی اکسید کربن دارد، بخشی از موضوع کاهش گازهای گلخانه‌ای در سراسر جهان، به فرآیندهای فولادسازی معطوف شده است. کارشناسان صنعت بر یافتن روش‌هایی تاکید دارند که به ویژه در حلقه های نخست زنجیره تولید فولاد، به کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای بیانجامد و اصطلاحا ردپای کربنی تولید فولاد در محیط‌زیست به حداقل برسد. اگر در یک جمله بخواهیم پاسخ پرسش شما را بدهیم، باید تاکید کنیم که اهمیت فولادسازی سبز، به سبب اهمیت صنعت فولاد در توسعه کشورهاست و نیز تاثیر این بخش از فعالیت های تولیدی انسان بر انتشار آلاینده‌های کربنی در محیط‌زیست، که بر اساس برآوردها، حدود یک بیستم گازهای گلخانه‌ای در جهان را ناشی از فعالیت‌های مرتبط با تولید فولاد می‌دانند.

تضاد منافع با  ارگان هایی مانند محیط زیست چگونه حل می شود؟

موضوع تضاد منافع، در کوتاه‌مدت مربوط به «اقتصادِ» تولید است. برای ایضاح دقیق‌تر این مفهوم باید اشاره کنم که فناوری‌‌‌های مطرح برای تولید فولاد سبز از حیث «اقتصادی بودن» هنوز چالش برانگیز است و مساله به‌صرفه بودن آن را با توجه به قیمت تمام‌شده باید در نظر گرفت.

 به ویژه آنکه رویکرد همه کشورهای عضو جامعه جهانی که در جمع تولیدکنندگان فولاد جهان جای دارند، در این زمینه یکسان نیست و تا وقتی تقدم محیط زیست و اهمیت کیفیت زندگی بر روی زیست‌کره بر منافع اقتصادی، نزد همه دولت‌ها و کشورها یکسان نباشد، به سبب ذات رقابتی تولید و با توجه به جهانی بودن تجارت، نمی‌توان درباره حرکت به سمت تولید فولاد سبز، بدون احتیاط و د‌وراندیشی درباره سرنوشت صنعت کشور گام برداشت.

اگر چه این موضوعی است که خواه یا ناخواه در آینده اولویت می‌یابد. می‌خواهم بگویم که موضوع اقتصادِ تولید، ایجادکننده اصلی تضاد منافع است. از سویی برای اقتصادی شدن تولید سبز و به کار بستن روش‌های سازگار با محیط‌زیست، به بهبود فرآیندهای بیشتری نیاز است. همه این موضوع هم در خود صنعت فولاد خلاصه نمی شود؛ مساله تولید انرژی، از جمله الکتریسیته مصرفی در صنعت فولاد، از مباحث مهمی است که مطرح است و به عبارتی انرژی پاک و با کم‌ترین آلایندگی کربنی شاید پیش درآمد و حتی ملازم با تولید سبز است. از طرفی به هر حال، موضوع محیط زیست از اجزای جدید اما لاینفک حکمرانی مطلوب (good governance) است و این موضوع در دهه‌های آینده فشار سیاسی فزاینده‌ای بر دولت‌ها وارد خواهد ساخت. این فشار هم به مطالبات داخلی و هم به تعهدات بین‌المللی دولت‌ها در قالب معاهدات و توافق‌نامه‌های بین‌المللی، نظیر توافق اقلیمی پاریس باز می‌گردد.

  اگر چه سازمان های محیط‌زیست در درون دولت‌ها اصلی ترین متولی و در مقام رگولاتوری این موضوع هستند، اما اِعمال حکمرانی در قلمرو محیط زیست، صرفا با اهرم‌های اجبارکننده نظیر وضع مالیات، مقررات‌گذاری، وضع ممنوعیت‌ها و محدودیت پروانه‌های کسب‌و‌کار و بهره‌برداری و... نه ممکن است و نه مطلوب و به نظر می‌رسد مدیریت تضاد منافع در این حوزه (اگر بتوان منافع فولادسازان را از مصالح بلندمدت جامعه تفکیک نمود) صرفا با اهرم‌های «وادارنده» و «بازدارنده» ممکن و مطلوب نیست و دولت‌ها برای این امر ناگزیر از سرمایه‌گذاری در حوزه‌های گوناگون پژوهشی، کمک به اقتصاد تولید، ارتقای بهره‌وری انرژی و... خواهند بود و در این زمینه شرکت‌های تولیدی نیز بایستی برای به ثمر رسیدن پژوهش‌‌‌ها، اصلاح فرآیندها و... همراه دولت‌ها باشند.

نقش فناوری‌های نوین در توسعه صنعت فولاد چیست؟

بخشی از پاسخ این پرسش، در دل پاسخ به سوال قبل مستتر است، یعنی اهمیت فناوری‌های نوین در کاهش آلایندگی و بهبود فرآیندهای تولید و سازگاری با محیط‌زیست، که در عین حال مهم‌ترین بخش پاسخ نیز همین است. اما در سایر وجوه، از جمله اقتصادی‌تر شدن تولید، تولید فولادهای با ارزش‌افزوده‌ی بالا، کاهش قیمت تمام‌شده، صرفه‌جویی در ذخایر و منابع اولیه، سرعت تولید، افزایش سلامت و ایمنی نیروی کار و به طور کلی همه اجزای تولید از فناوری‌های نوین متاثر خواهند شد.

توازن بازارهای فولاد و معدن چگونه رخ می دهد؟

مساله توازن در زنجیره تولید از معدن تا محصول نهایی، از موضوعاتی است که همواره مطرح بوده است. چرا که  اگر در بلندمدت مواد اولیه و ملزومات تولید گران و محصول نهایی ارزان باشد، مشخص است که چه بر سر تولید خواهد آمد.  از سویی عدم صرفه اقتصادی برای سرمایه‌گذاری در حلقه‌های اولیه و ملزومات تولید، مخاطرات بلند‌مدتی را برای تامین مواد اولیه ایجاد می‌کند.

 این عدم توازن در دهه‌های اخیر و بعضا تحت تاثیر بازار جهانی، در کشور ما بارها به صورت مقطعی و موقت تجربه شده اما تداوم آن می‌تواند بسیار نگران‌کننده باشد چرا که بالا بودن ریسک قیمتی واحدهای تولیدی را با دشواری‌های زیادی رو‌به‌رو ‌می‌کند و ممکن است آن‌ها را وادار به اتخاذ تصمیماتی دشوار کند. به نظر می‌رسد تنها فولاد‌سازان نیستند که این موضوع باید محل تامل ایشان باشد؛ نظام بانکی، دولت و سیاست‌گذاران نیز باید برای توازن بلند‌مدت و پایدار زنجیره تولید، تامین نهاده‌ها و ملزومات تولید و پیشگیری از خام‌فروشی برنامه‌ای مدون داشته باشند. در کوتاه‌مدت هم راه‌حل‌هایی نظیر اعمال تعرفه‌های وارداتی، مشوق‌های صادراتی برای محصولات نهایی و مقرره‌گذاری‌هایی برای تامین مالی شرکت‌ها می‌تواند موثر باشد. اما در هر حال باید توجه داشت که موضوع توازن، یک موضوع بلندمدت است و باید با رویکردی آینده‌نگرانه به آن پرداخت و روش‌های دستوری و تکیه بر مقررات‌گذاری نمی‌تواند تضمینی برای آینده ایجاد کند.