photo_2023-02-27_08-52-52 copy

این‌ها پرسش‌هایی هستند که روزانه چوب‌خط دل‌مشغولی‌های بسیاری از ما را پر می‌کند و برعکس اقتصادهای توسعه‌یافته، شرایط عدم تعین اقتصادی را بر ساکنان کشورهای درحال‌توسعه تحمیل می‌کند تا جایی که علاوه برافزایش ریسک سرمایه‌گذاری، طبقه خلاق را از غم بی اطمینانی به معاش و امنیت دچار رکود و درجا زدن می‌کند!

بااین‌حال اما آمارها در ظاهر چیز دیگری می‌گویند، تولید جهانی هم‌اکنون به بیش از صد تریلیون دلار رسیده یعنی سه برابر سال 2000 ، درحالی‌که جمعیت جهان تنها 30 درصد افزایش پیداکرده پس قاعدتا بشر باید وضع بهتری داشته باشد و امکانات بیشتر با درجه بالاتری از اطمینان به آینده در اختیارش باشد، ولی گویا شرایط میدانی چیز دیگری می‌گویند، فقر غذایی در حال افزایش است، مهاجرت از جنوب به شمال شدت گرفته و تعداد اقتصادهایی که در آستانه سقوط هستند به حداقل 12 کشور رسیده است. این ضرب‌المثل را شنیده‌اید: هر جا بروید آسمان یکرنگ است! خنده‌دار نیست؟ مثلا سریلانکا و چین مثل هم هستند یا هند و پاکستان، چرا راه دور برویم، اصلاً ایالات‌متحده با مکزیکی که همسایه دیواربه‌دیوارش هست، یک وضع دارند باوجوداینکه آسمانشان یکرنگ است؟

مثالش را هم به‌عین می‌شود در مورد سریلانکا، لبنان و پاکستان جستجو کرد، این کشورها نه توسعه‌یافته هستند که از تکانه‌های اقتصادی در امان باشند و نه توسعه‌نیافته که دنیا را آب ببرد، اتفاق عجیبی برایشان نخواهد افتاد، بازهم برای مثال کشور توسعه‌نیافته‌ای مثل نپال را در نظر بگیرید، اقتصاد آن‌ها مبتنی بر تولید و مصرف کالاهای محدود ساخت خودشان است و مختصر پولی که از صعود کوه‌نوردان به اورست دریافت می‌کنند، کسی هم کاری به کارشان ندارد، نه سرمایه‌گذاری عجیب‌وغریبی می‌خواهند و در قید بالا و پایین رفتن قیمت نفت و انرژی هستند، اما سریلانکا قصه‌اش فرق می‌کند، درحال‌توسعه نامیده می‌شود، به دنبال رشد اقتصادی و مشارکت در سازوکارهای تجارت جهانی هست و به دلیل بحران‌های پیشین داخلی، در پی سروسامان دادن به اوضاع با کمک سرمایه‌گذاری خارجی که همان برادر بزرگ اش چین باشد، است.

اما اوضاع برای کشورهای درحال‌توسعه همیشه خوب پیش نمی‌رود، برای دوستان توسعه‌یافته وقتی تقاضای کار بالا می‌رود، می‌توانند نیروی کار را از سراسر جهان جذب کنند، اگر سرمایه بخواهند، به‌وفور با سود کم به دست می‌آورند و به دلیل حضور سیستم‌های قدرتمند تصمیم‌گیری( فرقی نمی‌کند دمکراسی مانند کشورهای غربی یا چین که برای خودش نظامی مبتنی بر فن‌سالاران وفادار به حزب کمونیست را دارد) وقتی تصمیم را بگیرند برای عملی شدن اش از هیچ تلاش علمی و عقلی فروگذار نمی‌کنند، در همین حال وقتی به پاکستان یا لبنان نگاه می‌کنیم، بی‌نظمی از سر و پای سیستم تصمیم‌گیری آن‌ها می‌بارد، ریسک سرمایه‌گذاری در این کشورها آن‌قدر بالاست که گاه سود 30 درصدی برای سرمایه‌گذاری ده‌ساله هم برای سرمایه‌گذار خارجی جذاب به نظر نمی‌رسد، پس در بحران بدهی فرو می‌روند، بانک‌های مرکزی‌شان نمی‌توانند کسری بودجه را مدیریت کنند، پول چاپ می‌کنند و همین‌طور در باتلاق تورم، بدهی، استقراض از بانک مرکزی و چرخه نامیمون رکود تورمی دست‌وپا می‌زنند.

کشورهای درحال‌توسعه یک مشکل دیگر هم دارند، به دلیل تأثیرپذیری بالای آن‌ها از تکانه‌های اقتصادی مثل بحران‌های مالی جهانی یا نوسان‌های قیمت انرژی و اختلال در زنجیره‌های تولید، دچار نابسامانی می‌شوند و حوزه تصمیم‌گیری‌شان محدود می‌شود، ازآنجاکه معمولا در این کشورها  بروکراسی دولتی به معنای واقعی ریشه ندارد و از سوی دیگر دمکراسی و مشارکت واقعی شهروندان در تصمیم‌گیری‌ها به دلیل برخی کمبودها در حوزه توسعه پایدار انسانی هم‌جایی ندارد، پس نمی‌توانند بر نقاط مشترکی برای اقدام به نتیجه برسند و  دچار تشتت آرا می‌شوند، مثلا با مرگ چاوز در ونزوئلا، هم ایده‌های بلندپروازانه او با خودش به گور سپرده می‌شود و درحالی‌که این کشور یکی از تولیدکنندگان عمده نفت در قاره آمریکاست، اما نرخ تورم اش برای دنیا تبدیل به یک معیار و مثال شده است. این کشورها وقتی به مرحله سقوط اقتصادی می‌رسند، دیگر بیرون آمدنشان از این چاه، تقریبا غیرممکن می‌شود، شما می‌توانید مثال متفاوتی را هم ببینید، یونان کشوری بود که دچار بحران شدید بدهی شد و کسری فوق‌العاده بودجه به دلیل مخارج بالای دولت، یونان را به آستانه سقوط رساند اما وقتی منجی‌ها اروپایی این کشور برایش شرایط سخت‌گیرانه‌ای همچون کاهش یارانه‌های دولتی، بودجه ریاضتی و انضباط مالی را پیشنهاد و بیان دیگر دیکته کردند، توانست به هر زحمتی بود، از آن آستانه سقوط فاصله بگیرد و حالا در مسیر جبران و بعدازآن رشد اقتصادی قرار بگیرد. در مقابل سریلانکا به یک معنا آینده خود را بر سر بدهی‌هایش به چین، حراج کرده و ازدست‌داده است، لبنان در همین چرخه  گرفتارشده و احتمالا لقمه بعدی برای کشورهای توسعه‌یافته خواهد بود، پس راه‌حل کجاست؟

این مسیر از حرکت به سمت توسعه پایدار و البته انضباط مالی می‌گذرد، در حالی کشور ما به دلیل برخورداری از ثروت نفت، می‌تواند در برابر بسیاری از تکانه‌ها مقاومت کند، اما نباید ازنظر دور داشت که برای نرسیدن به مرحله ای مانند یونان و صدالبته خدای نکرده سریلانکا، لبنان یا پاکستان، باید علاوه بر کاهش ریسک سرمایه‌گذاری و فراهم کردن شرایط باثبات برای فعالان اقتصادی، کاری کرد که اذهان طبقه خلاق، ایده پردازان و اندیشمندان آن‌قدر مشغول معاش نباشد و آن‌ها بتوانند برای فردا نظرات بهتر و عملی‌تری ارائه کنند، همچنین به‌جای دست یازیدن به ایده ناموفق خودکفایی مطلق، در راهی قدم بگذاریم که علاوه برافزایش رقابت‌پذیری اقتصادی و تنوع‌بخشی به منابع سرمایه‌گذاری، زنجیره‌های تولید و فروش خود را  از خطر تنش‌ها و تکان‌های اقتصادی نجات دهیم.

*کارشناس رسانه و کارآفرینی