ویژگی تقاضای توریسم، توزیع در بازه‌های زمانی موقتی و نابرابر است. در طول سال، ماه‌ها و هفته‌هایی است که تقاضای زیادی وجود دارد و بقیه سال، تقاضا پایین است. این الگوی اوج‌گیری موقت، فصلی بودن تقاضا نامیده می‌شود.
این توزیع نامتوازن از کشوری به کشور دیگر و از مقصدی به مقصد دیگر تفاوت دارد. برخی از مناطق، دارای فصول اوجی با حداکثر ۶ هفته زمانی هستند، در حالی که برخی از مقاصد ممکن است این فصل برای آنها چند ماه دوام بیاورد. همچنین مناطقی را می‌توان یافت که در طول کل سال توریست جذب می‌کنند، هر چند که در برخی از ماه‌ها نرخ اقامت پایین‌تر است.
نکته قابل ذکر این است که لزوما این الگوی توزیع تقاضای توریسم محدود به یک نقطه اوج نمی‌شود. به عنوان مثال، بسیاری از مناطق آلپاین دارای دو نقطه اوج تقاضا هستند. مطلب دیگر این است که به جز نقاط اوج فصلی، نقاط اوج تعطیلات آخر هفته نیز وجود دارد. رابطه بین ویژگی‌های «فصلی بودن» و «فناشدنی بودن» محصولات توریستی، تقریبا قابل رویت است.
نمودار ۱: یک الگوی فصلی فرضی برای یک منطقه گردشگری

مهم‌ترین معیار برای فصلی بودن، آب و هوا است. به عنوان مثال، ساکنان اروپای شمالی اغلب تمایل دارند تا در بازه زمانی تابستانی ژوئن تا نیمه سپتامبر به تعطیلات بروند. اما در سواحل اقیانوس آرام، دریای مدیترانه و دریای کارائیب که نوسانات آب و هوا از اهمیت کمتری برخوردارند، می‌توان یک الگوی فصلی تقاضا را نیز مشاهده کرد.
در این باره باید دو معیار را مدنظر قرار داد. اولین معیار، اثر زمان تعطیلات مدارس در بازارهای توریستی (مبادی گردشگری) است. در این زمان بخش بزرگی از مردم درگیر فعالیت‌های مرتبط با تحصیل هستند.
دومین معیار نیز یک منشأ سازمانی دارد. دوره سالانه مرخصی در کسب‌وکار در بسیاری از بازارهای توریستی تعریف شده است. بسیاری از شرکت‌های اروپایی در خلال دوره سالانه مرخصی تعطیل هستند و بقیه نیز با ظرفیت کمتری به کارشان ادامه می‌دهند. انتخاب دوره سالانه مرخصی نیز متاثر از تعطیلات سالانه مدارس در تابستان است.
به نظر می‌رسد که می‌توان از این سازمان‌ها به عنوان یک «سیستم خود تقویت‌کننده» نام برد، به این دلیل که بسیاری از مردم حتی اگر ارتباطی با مدارس یا کسب‌وکارها نداشته باشند، ترجیح می‌دهند که تعطیلات را در فصول اوج تقاضا بگذرانند. شاید به دلیل اثر روانی «فشار تعطیلات»، یا شاید در برخی موارد مردم ترجیح می‌دهندکه زمانی به تعطیلات بروند که همسایگان آنها نیز دور از خانه هستند.
ویژگی فصلی بودن، باعث برخی عواقب ناگوار اقتصادی و اکولوژیکی برای مقاصد گردشگری می‌شوند:
۱. الگوی فصلی تقاضا روی نرخ اقامت در مکان‌های اسکان تاثیر می‌گذارد و غیرممکن است که بتوان یک هتل را به صورت سودآور تنها با ۱۰۰ روز عملیاتی اداره کرد. این یک مثال معمول از استفاده نابهینه از منابع است.
۲. از بسیاری از زیرساخت‌های گردشگری (جاذبه‌های مصنوعی، تجهیزات ساحلی، پارکینگ‌ها، جاده‌ها، لنگرگاه‌ها و غیره) در زمان‌های مشخصی کمتر از حد ظرفیت استفاده می‌شود.
۳. برای مواجه شدن با اوج تقاضا، هزینه‌های زیادی بر بخش عمومی تحمیل می‌شود (نیروی پلیس، آتش‌نشانی، ظرفیت بیمارستانی و...). این هزینه‌ها محدود به فصول توریست‌پذیری نمی‌شوند، بلکه در تمام طول سال ادامه می‌یابند.
۴. در بسیاری از مناطق گردشگری، فصلی بودن باعث استخدام فصلی می‌شود و به تبع آن بیکاری فصلی می‌تواند باعث مشکلات رفاهی شود.
۵. توریست به عنوان یک مصرف‌کننده با قیمت‌های بالا، تمرکز بیش از حد، ترافیک و غالبا با عملکرد ضعیف خدمات روبه‌رو می‌شود. این نارضایتی از جانب گردشگران است.
۶. تمرکز تقاضا در چند هفته معدود در بسیاری از موارد باعث ایجاد مخاطرات اکولوژیک یا منجر به جذب بیشتر از ظرفیت طبیعی و فرهنگی می‌شود.
از این رو، جای تعجب نیست که بسیاری از کشورها می‌کوشند تا مدیریت بهتری بر تقاضای گردشگری از طریق توزیع مناسب‌تر تعطیلات داشته باشند. رویکرد کنونی در جهان این است که کشورها تلاش می‌کنند تا در طول سال بیش از یک تعطیلات وجود داشته باشد و در عوض زمان تعطیلات کاهش یافته و حتی در بسیاری موارد تلاش بر برنامه‌ریزی تعطیلات کوتاه‌مدت (یک تا سه روزه) است که با این کار تا حدودی می‌توان تقاضا را در طول سال یکنواخت‌تر کرد.