ایران در بوم‌گردی پیشرو است

فاطمه باباخانی: صنعت گردشگری به دلایل گوناگون از جمله فقدان سیاست یکپارچه، اقتصاد نفتی و عدم توجه به وجوه دیگر درآمدزایی در محاق مانده و نتوانسته است از ظرفیت‌های بالقوه خود در حوزه‌های گوناگون میراث فرهنگ و طبیعی بهره‌برداری کند؛ کاهش درآمدهای نفتی در کنار نیاز دولت به اشتغال زایی از همان آغاز به‌کار دولت یازدهم، مسوولان را متوجه گردشگری به عنوان راه حلی برای برون رفت از وضعیت موجود به وضع مطلوب کرد. از این‌رو است که در کنار تبلیغ و بازاریابی تورهای ورودی برای اقامت در هتل‏های پنج ستاره که تعدادشان به اندازه سال‌های حضور صنعت گردشگری در ایران است، بومگردی یا اقامت در خانه‏های محلی نیز به عنوان گزینه‌ای که بتواند فقدان زیرساخت‌های این حوزه را مرتفع کند از سوی مسوولان این عرصه مطرح شد. اما بوم گردی در ایران چه سابقه‌ای دارد و چگونه می‌توان از آن برای رونق گردشگری بهره گرفت. در گفت و گو با دکتر علی فرزین، مدیر دفتر رشد و توسعه فراگیر سازمان ملل در ایران، از او در این باره پرسیدیم. ***

حضور دفتر توسعه و عمران ملل متحد در ایران بیشتر با موضوعاتی نظیر محیط زیست، بهداشت و فقرزدایی گره خورده است، آیا در حوزه گردشگری و بوم‌گردی تاکنون برنامه‌ای را اجرا کرده‌اید؟

بله ۱۵ سال پیش زمانی که طرح جامع گردشگری در حال تهیه بود ما با سازمان میراث فرهنگی و گردشگری همکاری داشتیم و از دل این همکاری روستاهای هدف گردشگری بیرون آمدند. در آن زمان ما طرح بوم گردی را مطرح کرده و گردشگری اجتماع محور یا گردشگری بر مبنای توسعه محلی را به‌عنوان یک راهکار پیشنهاد دادیم. استدلال ما این بود که برای محرومیت‌زدایی و فقرزدایی به جای اینکه فقط اقتصادی و سخت‌افزاری فکر کنیم به این معنی که سرمایه‌ای وسط بیاید و زیربناهایی نظیر هتل و.. را برای گردشگر خارجی بسازد، مکملی را در نظر بگیریم که محرومان را وارد چرخه گردشگری و اقتصاد و توسعه کند.

برای تحقق این هدف، گردشگری جامعه محور یا بر مبنای توسعه محلی مطرح شد که بعدها به بوم‌گردی تغییر نام یافت. از نظر ما فقر تنها پولی نیست و ابعاد مختلفی نظیر عدم دسترسی به خدمات، نداشتن فرهنگ، فقدان آموزش و سلامت و... را دربرمی گیرد. بنابراین فقر را باید چند بُعدی نگریست و راهکارهای رفع آن نیز چند بُعدی است. در آن زمان سوال ما این بود که در صنعت گردشگری چطور محرومان و گروه‏های ضعیف و دورافتاده را می‏توانیم وسط بیاوریم و به این نتیجه رسیدیم که با تصمیم‌گیری خود مردم و مدیریت و مالکیت خودشان راجع به این چیزها فکر کنیم. دلیل توجه ما به این موضوع نیز به بیانیه‌ای بازمی‏گشت که در سال ۱۹۹۹ تحت عنوان اهداف توسعه هزاره در سازمان ملل مطرح شد (امسال سال آخر این بیانیه است) و دولت‌ها خود را موظف دیدند به اهداف توسعه هزاره که مبنای آن محرومیت‏زدایی در ابعاد مختلف بود، برسند. بر این مبنا ما به این نتیجه رسیدیم که شیوه نگاه‌مان به گردشگری را تغییر دهیم و به جای اینکه از بالا به پایین سرمایه‌گذاری کنیم و زیربناهای پرهزینه داشته باشیم، از پایین به بالا بنگریم.

به این ترتیب شما معتقدید بوم گردی یکی از اهدافی بود که در بیانیه توسعه هزاره مطرح شد؟

خیر؛ بوم‌گردی به عنوان یک گزینه پس از این بیانیه مطرح شد. یعنی کسانی که به دنبال توسعه و فقرزدایی و توریسم بودند این سوال را مطرح کردند که چطور با آن دیدگاه و رویکرد به محرومیت‏زدایی، می‌توانیم از گردشگری بهره بگیریم و از این رو همزمان با آغاز این نهضت در جهان، ایران نیز این امر را دنبال کرد.

بنابراین ایران جزو کشورهای پیشرو در حوزه بوم گردی در جهان بود؟

بله این پروژه در آن زمان پیشرو بود و هنوز هم جدید است زیرا در جهان و ایران به‌طور کامل شکل نگرفته است. پس از این بیانیه، در برخی مناطق این شیوه به‌کار گرفته شد که بسیار هم موفق بودند. این امر به‌ویژه در کشورهای ضعیف‏تر که پولی نداشتند و دنبال راه حل‏های ساده و کم هزینه کاربر بودند بیشتر رونق گرفت. به‌عنوان مثال کشورهای محروم آفریقایی به این شیوه روی آورده و با ترمیم خانه‏های خود توریست جذب کردند و توانستند یک و نیم میلیارد دلار درآمد سالانه به دست آورند.

و این در حالی است که این کشورهای آفریقایی از حداقل زیرساخت‏ها نیز بی‌بهره‏اند!

بله ما در کشورمان زیرساخت داریم اما آنها همین را هم نداشتند و ندارند؛ این در حالی است که بوم‌گردی در این کشورها به یک عامل بزرگ رشد اقتصادی تبدیل شده است. ما در کشورمان انواع میراث تاریخی، فرهنگی و طبیعی را داریم. تنوع غذایی، چشمه‌های آب گرم، جنگل‌ها و بیابان‌ها، گیاهان دارویی و انواع صنایع دستی از دیگر ظرفیت‌های ما برای رشد این شاخه گردشگری است که تاکنون چندان مورد توجه نبوده است. به عنوان مثال ما در فرانسه توریسم کشاورزی را داریم که در آن جوان‌ها ضمن مراجعه به روستاها و آشنایی با کشاورزی در فرآیند تولید محصول نیز مشارکت می‌کنند. به این ترتیب ترکیبی از توریسم و کار را پدید آورده و منافع محلی‌ها، کار، اقتصاد، رفاه و گردشگری را با هم ترکیب کرده است. ما هم برای رشد این بخش باید امکانات و ظرفیت‌های هر منطقه را شناسایی کنیم؛ بنابراین اولین گام برای حرکت در این مسیر، اطلاعات است که برای آن به آمایش سرزمین نیازمندیم. سال‌ها پیش اقتصاددانان فکر کردند که مزیت‌های اقتصادی کشور ما چیست و برای این پرسش برنامه آمایش سرزمین را مطرح کردند، اینکه هر نقطه‌ای چه معادنی دارد و... اما یکی از مشکلات ما در کشور این است که هدف اصلی و نتیجه‌ای که قرار است از دل این آمایش بیرون بیاید مشخص نیست و این امر در گردشگری نیز به چشم می‌خورد.

کاری که ۱۵ سال پیش انجام شد آیا در راستای آمایش سرزمینی با هدف رونق گردشگری صورت گرفت؟

آمایش گردشگری فهرستی از تمام جاذبه‌ها و امکانات سرزمین ما برای این کار، زیربناهایی که ما را به این هدف برساند و بلدی‌ها و نابلدی‌های ما در این امر را شامل می‌شود. نقشه جامع در آن زمان به ثمر نرسید. البته برخی کارهایی که عملیاتی‌تر بود انجام شد اما کار اصلی برنامه‌ای بودکه هیچ‌گاه به ثمر نرسید. بنابراین ما برای آمایش بوم‌گردی و حرکت در این مسیر باید اطلاعات و دانش نسبت به یک یا چند هدف داشته و نتیجه محور باشیم، بر اساس آن اطلاعات را جمع‌آوری کنیم و در گام بعدی مردم- نه نخبگان و سرمایه‌داران- با مالکیت و مشارکت خود آن را انجام دهند. در حال حاضر استانداردها و آیین‏نامه‏های مرتبط با این موضوع وجود ندارد و تدوین این موارد می‌تواند کمک بزرگی به رشد بوم‌گردی باشد.

شاید این امر به ماهیت بوم‌گردی باز می‌گردد که استانداردپذیر کردن آن بسیار دشوار است؟

استانداردپذیری واحد شاید نباشد اما استانداردهای مختلف برای این کار می‌توانیم داشته باشیم. ما دنبال امر ایده‏آل نیستیم اما استاندارد مهم است؛ زیرا کسانی که این کار را می‌کنند باید در یک قالب و بدنه این کار را انجام دهند تا پایداری داشته باشد. تجربه نشان می‌دهد کشورهایی که در این کار موفق بودند همین راه را رفته‌اند و نمونه آن تایلند در موضوع صنایع دستی است. آنها ۱۵ تا ۲۰ سال پیش فکر کردند برای محرومیت زدایی مردم روستایی، صنایع دستی را فعال کنند و به این منظور آمایش صنایع‌دستی را با هدف توسعه خاص انجام دادند. به این ترتیب که چه تعداد روستا و در هر کدام چه تولیدات صنایع دستی وجود دارد. در تهیه این لیست دولت متولی بود و تشکل‌های عمومی و غیردولتی نیز کمک کردند. در این قسمت، بخش خصوصی حضور نداشت زیرا به واسطه عمومی بودن بحث و عدم انتفاع اصولا بخش خصوصی وارد این فعالیت‌ها نمی‌شود. پس از تهیه این لیست، برای کالاهای صنایع دستی یک صفحه استاندارد نوشته شد که در حکم آیین‌نامه بود. این آیین‌نامه به هر روستا اعلام شد و آنها می‌توانستند از میان لیست اعلام شده یک نمونه صنایع دستی را انتخاب و بر اساس این استانداردها آن را تهیه کنند و در مقابل نیز دولت قول خرید تضمینی به آنها می‌داد. اجرای درست این شیوه و تشکیل صندوق برای صنایع دستی موجب شد صنایع دستی تایلند جهش بزرگی داشته باشد و خود را به عنوان یک کالای استاندارد در بازار تثبیت کند. بنابراین مشاهده می‌کنید که پایداری در رشد اقتصادی چارچوب‌های منظم و برنامه‌ای می‌خواهد و این در کشوری نظیر تایلند که معروف است بخش خصوصی آن کشور را به این مرحله رسانده، خود را به این شکل نشان داده است.

بنابراین به نظر شما دولت باید زیرساخت‌ها را ایجاد کند اما تصدی‌گری خیر؟

بله دقیقا دولت باید هدایت کلی داشته باشد. برنامه‌ریزی کلان بلندمدت با تمام نظم موجود در آن باید از سوی دولت طراحی شود و به پایین رخنه کند. سر همیشه هست و باید عاقل باشد زیرا اگر عاقل نباشد نمی‏تواند کار کند. تایلند ابتدا آمایش صنایع‌دستی را انجام داد و نظم، استاندارد و آیین‌نامه از آن در آورد.

و به موازات آن گردشگری را نیز رونق داد!

بله. موازی با آن گردشگری بومی یا بوم گردی را راه انداخت و در آن هم این رویه را پی گرفت. آمایش بوم گردی از جمله فعالیت‌هایی بود که در این کشور صورت گرفت. در حال حاضر بسیاری از گردشگران، علاقه‌مند ورود به تایلند هستند برای اینکه ببینند صنایع‌دستی در روستاها چطور تولید می‌شود و صنایع دستی به تنهایی به یک شاخه از توریسم تبدیل شده است. بسیاری از گردشگرانی هم که به ایران می‌آیند برای این نیست که تنها تخت جمشید را ببینند بلکه می‌خواهند شعر سعدی را هم بخوانند و بشنوند یعنی یاد گرفتن و آگاه شدن به جزئی از گردشگری تبدیل شده است؛ بنابراین ما توصیه می‌کنیم ابتدا آمایش انجام و استعدادها شناسایی شوند و در ادامه برای همه آنها سرمایه‌گذاری کرده و استانداردنویسی کنیم. برای این کار ما باید آیین‌نامه اجرایی و صندوق داشته باشیم؛ زیرا بدون پول، سرمایه، اعتبارات و هدفمندی نمی‌توان این کار را انجام داد. البته توریستی که اینجا درباره آن صحبت می‌کنیم ایرانی‌ها هستند؛ زیرا در شرایط فعلی، به دنبال توسعه گردشگری ورودی بودن یک امر فانتزی است. در عوض ما باید شرایطی را مهیا کنیم که گردشگران داخلی به بوم‌گردی توجه کرده و برای آنها این شیوه ارزش پیدا کند. بر اساس آمار ۲۵ میلیون نفر در سال در ایران گردش می‌کنند که می‌توان با رونق بوم‌گردی این عدد را دو برابر کرد؛ زیرا بوم‌گردی هزینه زیادی برنمی‌دارد و در عوض بهره‌وری بالایی هم دارد. برای رسیدن به این هدف نقش فرماندارها و بخشدارها بسیار مهم است.