هفت نکته مهم بعد از ژنو 3

دکتر عباس ملکی دیروز در ساعات اولیه بامداد، جمهوری اسلامی ایران و کشورهای عضو دائم شورای امنیت به‌علاوه آلمان به یک توافق تاریخی دست یافتند. این توافق در مورد پرونده‌ای بود که بیش از ۱۰ سال از یک طرف موجب تحریم‌ها و تضییقات فراوان علیه مردم و دولت ایران شده و از طرف دیگر دست‌مایه مباحثات و مذاکرات فراوان یک جانبه، چندجانبه و بین‌المللی شده بود. متن تفاهم مسوولیت‌هایی بر عهده ایران و اقداماتی را به عهده کشورهای ۱+۵ گذاشته است. به نظر می‌رسد نکاتی چند در حاشیه این توافق قابل ذکر است: ۱- هر مصالحه‌ای در هر سطحی نیازمند «بده بستان» است. به عبارت دیگر برای رسیدن به توافق، گام‌هایی از هرطرف به سمت مواضع طرف دیگر باید برداشته شود؛ یعنی هرگونه توافق پایدار به کمتر شدن فاصله مابین دو رقیب و به معنای فاصله گرفتن از مواضع قبلی است. البته همه طرف‌های درگیر مناقشه، با نوعی هوشیاری مواظبند که فاصله گرفتن از نگرش‌های قبلی به معنای عدول از رسالت‌ها، ماموریت‌ها، اهداف و راهبردهای حاکم بر مجموعه خود نباشد. تغییر در سیاستگذاری و راهبردهای عملیاتی، انعطافی است که بدون آنها، کمتر امکان مصالحه وجود دارد. پس اگر تیم مذاکره‌کننده ایرانی در برخی از سیاست‌های گذشته تجدیدنظر کرده باشند، این خود پیش نیاز توافق است و حتما طرف‌های دیگر نیز چنین کرده‌اند. نرمش در چنین مذاکراتی، اصل اساسی مذاکرات چندجانبه است؛ بنابراین به نظر می‌رسد که اگر در پی آن باشیم که با محاسبه مقدار امتیازاتی را که ایران به طرف مقابل داده است و تعدادی را که به‌دست آورده، جمع جبری کنم، این روش در عالم سیاست کمتر به نتیجه‌گیری مناسب ما را هدایت می‌کند. ۲- بحث در نکات مثبت و منفی تفاهم‌نامه ژنو کار نیکویی است؛ اما باید به یاد داشت که این تفاهم‌نامه ما را از وضعیت به‌سوی جنگ به وضعیت به‌سوی توسعه و آبادانی می‌کشاند.

نیازی به توضیح نیست که بدترین وضعیت برای ایران افتادن در دام گروه‌های تندروی آمریکایی و اسرائیلی بود که بدترین حالت برای منافع خودشان را در دادن زمان به تهران می‌دانستند. به نظر من هم اگر ایران بتواند تهدید بخش‌های طرفدار جنگ را به آینده موکول کند، به نقطه‌ای خواهد رسید که دیگر نیرویی در جهان نمی‌تواند این کشور را به حمله نظامی تهدید کند. این بازدارندگی جامع نه از راه دستیابی به بمب هسته‌ای، بلکه از راه ترجمان قدرت بالقوه ایران به قدرت بالفعل آن امکان‌پذیر است. قدرت بالقوه ایران وجود منابع سرشار انرژی در این کشور، داشتن ژئوپلتیک منحصربه‌فرد و دستیابی به بیشترین همسایگان، منابع نیروی انسانی بی‌نظیر و سیستم سیاسی نیازمند مشارکت بیشتر مردم است. ترکیب این چهار مولفه به این کشور امکان حرکت به سمت توسعه همه‌جانبه و پایدار را می‌دهد که در ایران آینده علاوه‌بر قدرت حفاظت این کشور، راه‌های نفوذ نرم به دیگر جوامع نیز برنامه‌ریزی می‌شود.

۳- بر سر در وزارت خارجه ایران نوشته‌ای از شعارهای مردم ایران در جریان انقلاب بی‌همتای اسلامی خودشان نقش بسته است که «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی.» حفظ واقعی این شعار مستلزم هزینه‌های مادی و معنوی است. نباید از اینکه برخی از سیاستمداران کشورهای دیگر به‌رغم توافق ژنو همچنان از محروم کردن ایران از برخی از حقوق خود یا به تعویق انداختن رفع تحریم‌ها سخن می‌گویند، ناامید شد. این هزینه‌ای است که یک کشور برای عدم وابستگی ذاتی خودش به قدرت‌های بزرگ می‌پردازد. توافق ژنو بخشی از ثمرات انقلاب ایران است. انقلابی که برای استقلال این کشور بهای سنگینی همچون خون شهدای این مرزوبوم در قبل و بعد از انقلاب، ایثار مردم در جریان جنگ تحمیلی و هزینه‌های مادی و معنوی تحریم‌های ظالمانه قدرت‌های بزرگ علیه پیشرفت کشور در سال‌های اخیر پرداخته است. این موافقت‌نامه با توجه به روابط بین‌الملل، سیاست میان ملت‌ها، دیپلماسی چندجانبه و واقع‌گرایی برای کشوری مستقل و بدون مشارکت در مافیای سیاسی و کارتل‌های مطرح در روابط بین‌الملل، نهایی‌ترین دستاوردی است که دیپلمات‌های کارکشته و آشنا به ظرافت‌های کار چندجانبه برای مردم ایران به ارمغان آوردند.

۴- باید رو به آینده داشت. ایران باید به تعهدات خود در این تفاهم نامه گردن نهد. از مواضع سیاسی و اظهارنظرهای مسوولان کشورهای دیگر-حتی اگر برخلاف روح تفاهم نامه باشد-هراسی به دل راه ندهد. هر مسوول سیاسی در هر کشوری دارای محدودیت‌هایی است و بنابراین حفظ وجهه طرف‌های مقابل خودمان هم بخشی از سنت میهمان‌نوازی ما ایرانیان است. روابط ایران و آمریکا تا عادی شدن نیازمند مذاکرات جدی و طولانی است. در اینجا مجال روشن کردن این واقعیت که عادی شدن روابط این دو کشور تا چه اندازه بر سیاست جهانی تاثیرگذار است، نیست، تنها از رفتار رژیم اسرائیل و دغدغه‌های عربستان سعودی می‌توان فهمید تا چه اندازه مذاکرات ایران و آمریکا در بازچینش موقعیت بازیگران در منطقه خاورمیانه و آسیای غربی مهم و تاثیرگذار است.

۵- به نظر من سیاست خارجی ما دوباره باید به گفتمان «منطقه‌گرایی» بازگردد. ایران در جهان از یک تنهایی استراتژیک برخوردار است. نمی‌دانم این امتیاز است یا نقطه ضعف، ولی هر چه هست هیچ کشوری مثل ما نیست و ما هم مانند هیچ واحد سیاسی دیگر نیستیم؛ اما اگر کشورهایی باشند در جهان که با ما به‌لحاظ ارزشی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نزدیک باشند، بلاشک آنها همان همسایگان و کشورهای منطقه هستند. نعمت داشتن همسایه خوب از داشتن خانه‌ای خوب، مهم‌تر است. پیشنهاد می‌کنم سیاست خارجی ما در گرم کردن روابط با کشورهایی نظیر عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس بکوشد. به نظر من رفتار عربستان در خلال گفت‌وگوهای ژنو با توجه به سخنان ولید بن طلال، یک واکنش طبیعی در برابر یک تغییر استراتژیک و عمیق در منطقه بود. باید به ریاض فهماند که ایران خطری برای منطقه نیست.

۶- اما از همه مهم‌تر آن است که دست‌ها را بالا بزنیم و نقاط ضعف و چالش‌های جامعه خودمان را شناسایی کنیم و به دنبال راه‌حل برای رفع آنها باشیم. واقعیت آن است که بخش بزرگی از مشکلات این کشور در زمینه‌های اقتصادی، فناوری، اجتماعی و سیاست داخلی، ربطی به رفتار قدرت‌های بزرگ نداشته و نیازمند راه‌حل‌های بومی برای رفع آنهاست. ما نیازمند بالا بردن بازدهی، بهره‌وری و اثربخشی مجموعه‌های بزرگ اقتصادی و فنی خودمان هستیم. ما نیازمند ارتقای فرهنگ عمومی و آگاهی بر حقوق شهروندی هستیم. ما همچنان باید به روش‌های درست صرفه‌جویی و درست بهره‌برداری کردن از منابع طبیعی، مواد غذایی و حامل‌های انرژی خودمان بیندیشیم. ما می‌توانیم بازه وسیعی از فعالیت‌های فرهنگی و هنری داشته باشیم. این قبیل سازوکارها، نیازمند تفکر و تعمق بیشتر از طرف نخبگان و مشارکت عمومی لایه‌های اجتماعی است.

۷- و بالاخره ما نیازمند تعریف یک پروژه برای بهسازی و تعریف مجدد از تصویر ایران در سطح جهانی هستیم. ذهنیت مردمان دیگر جوامع در طول سال‌های اخیر در مورد ایران به شدت خدشه‌دار و اریب‌دار شده است. ما نیازمند یک برنامه با طراحی درست برای دوباره نشان دادن ایران، میراث این کشور، ارزش‌های ما ایرانیان و ... به مردمان کشورهای دیگر هستیم. این کار باید در سه سطح دولتی، رسانه‌ای و جامعه مدنی طراحی شود. این کاریست کارستان.