روزی که رومیان ابرقدرت غرب شدند

نوشیروان کیهانی‌زاده: پنجم اکتبر سال ۱۹۷ پیش از میلاد (به حساب تقویم گریگوری)، ارتش روم در جنگcynoscephalae ارتش مقدونیه را شکست داد و پس از ۱۴۰ سال سلطه مقدونی‌ها (جانشینان اسکندر) بر یونان، بخشی از جزایر مدیترانه ـ اژه و ایلری (منطقه‌ای که در قرن بیستم کنفدراسیون یوگسلاوی خوانده می‌شد) پایان یافت. با اضمحلال حکومت جانشینان اسکندر بر اروپای جنوبی، رومی‌ها ابرقدرت غرب شدند و این مقام را قرن‌ها برای خود حفظ کردند. در طول این مدت، رومیان چشم از تصرف شرق برنداشتند که منجر به ده‌ها جنگ با ایران شد که جز در دو جنگ، پیروزی همواره با ایرانیان بود. مورخان ین روز (پنجم اکتبر سال ۱۹۷ پیش از میلاد) را بازشدن فصلی در تاریخ نوشته‌اند که هنوز باز است و آن پیدایش دو ابرقدرت رقیب و متعارض است. پیش از این تاریخ، در جهان تنها یک قدرت وجود داشت و این قدرت دست به دست می‌گشت؛ گاهی بابِلی‌ها، زمانی آشوری‌ها، مدتی مصریان، ۳ قرن و نیم ایرانیان و مدتی نسبتا کوتاه هم اسکندریان. پس از افتادن امپراتوری ایران در نیمه اول قرن هفتم به دست اعراب مسلمان، دولت اسلامی تا سه قرن و اندی قدرت برتر در جهان و قلمرو آن از غرب هندوستان تا اسپانیا بود و وسعتی بیش از امپراتوری ایران یافته بود تا اینکه ایرانیان با یک رشته به‌پاخیزی‌های پی‌درپی دویست و اندی ساله باردیگر وطن خود را قدرتمند کردند و این به‌پاخیزی در آغاز کار، فرهنگی (علمی ـ ادبی) بود و سپس مسلحانه. آنگاه طوایف آلتائیک و چنگیزیان قدرت شرق شدند. در غرب یک قدرت مسیحی (کلیسایی) به‌وجود آمد و پس از دستیابی غرب بر باروت و قطب‌نما و ساخت توپ و تفنگ و نیز پیدایش امپراتوری عثمانی و نشستن بر جای روم شرقی و بستن راه زمینی شرق به‌روی غربیان، تلاش غرب متوجه یافتن راه‌های دریایی و سرزمین‌های دوردست شد و طولی نکشید که اسپانیا قدرت برتر غرب شد که این مقام از نیمه دوم قرن شانزدهم و پس از شکست اسپانیا در یک نبرد دریایی، به دست دولت لندن افتاد و به تدریج اروپا دارای چند قدرت رقیب شد؛ انگلستان، فرانسه، ژرمن‌ها (اتریش و آلمان) و لاتین‌ها (اسپانیا، پرتغال و بخش‌های مستقل ایتالیا به‌ویژه ونیز) که از قرن هفدهم (زمان پطر بزرگ) روسیه هم بر آنها اضافه شد. قدرت ژرمن نظر به گسترش در اروپا داشت و مابقی استعمار سایر قاره‌ها و سرزمین‌ها و این قدرت رقیب هم بودند و برای مثال؛ رقابت و معارضه فرانسه با انگلستان بود که کمک به ایجاد ایالات متحده (مهاجرنشینان سابق انگلیسی در آمریکای شمالی) کرد. تا اینکه از درون انقلاب فرانسه ژنرالی به نام ناپلئون بناپارت بیرون آمد و تصمیم به تامین وحدت اروپا ـ اروپای تابع فرانسه ـ و آن هم از طریق جنگ گرفت که باوجود موفقیت‌های اولیه شکست خورد. از زمان بیسمارک و قیصری شدن آلمان ترکیب قدرت در غرب تغییر یافت و این بار، قدرت‌های اروپایی سر یک میز می‌نشستند و سرزمین‌های دیگران را میان خود قسمت می‌کردند و مناطق نفوذ به وجود می‌آوردند و... این رقابت‌های استعماری و اصطکاک منافع بود که منجر به جنگ جهانی اول شد و دو امپراتوری اتریش و عثمانی از میان رفتند و آلمان سرکوب و محدود شد و زیر تحمیلات سنگین قرارگرفت. افتادن خاور میانه به دست انگلستان و فرانسه و تبدیل امپراتوری روسیه به یک نظام ایدئولوژیک از نتایج این جنگ بود.