کودتای سیدضیا

گروه تاریخ و اقتصاد: در سوم اسفندماه سال ۱۲۹۹ سیدضیا و موافقانش به کمک رضاخان میرپنج و نیروهای قزاق دست به کودتا زدند و تهران را اشغال کردند. در این روز اعلامیه رضا خان با عنوان «من حکم می‌کنم» در ۹ ماده منتشر و در میان شهروندان تهرانی پخش شد. در بند اول این اعلامیه آمده بود: «تمام اهالی شهر تهران باید ساکت و مطیع احکام نظامی باشند.» در بند هفتم هم تاکید شده بود: «تا زمان تشکیل دولت، تمام ادارات و دوائر دولتی، غیر از اداره ارزاق تعطیل خواهند بود. پست‌خانه، تلفن‌خانه، تلگراف خانه هم مطیع این حکم خواهند بود.» در این روز با فرمان احمد شاه سیدضیاءالدین طباطبایی نخست‌وزیر شد. احمد شاه به سیدضیا پیشنهاد کرد که یکی از لقب‌های قاجار را برای خود برگزیند. سید ضیا آن را نپذیرفت و گفت: «من می‌خواهم لقب دیکتاتور را داشته باشم!» احمد شاه روز سه‌شنبه ۴اسفند در دستخطی، حکم نخست‌وزیری سیدضیاالدین طباطبایی را صادر کرد:«نظر به اعتمادی که به حسن کفایت و خدمتگزاری جناب میرزا سیدضیاالدین طباطبایی داریم معزی‌الیه را به مقام ریاست وزرا برقرار و منصوب فرموده و اختیارات تامه برای انجام وظایف خدمت ریاست وزرایی به معزی‌الیه مرحمت فرمودیم.»

سیدضیا برنامه کابینه‌اش را چنین اعلام کرد:

سیاست داخلی

- تجدید سازمان ارتش

- انحلال ادارات و دستگاه‌های دولتی که هزینه نگاهداری آنها برای کشور طاقت‌فرسا است و تاسیس مجدد آنها بر پایه و شالوده سازمان‌های عصر حاضر.

- انحلال محاکم قدیمی و تشکیل محاکم قضایی براساس متین و پایدار.

- تقسیم زمین‌های خالصه میان کشاورزان و تهیه قوانین روستایی برای بهبود حال روستاییان.

- اصلاحات مالی.

-اصلاحات فرهنگی.

- توسعه امور بازرگانی.

- پایین آوردن هزینه زندگی با جلوگیری از احتکار و اجرای قوانین منع استعمال اشیای تجملی.

- اصلاح وسایط نقلیه.

- اصلاحات شهرداری.

سیاست خارجی

- حفظ روابط دوستانه با کشورهای همسایه و سایر دولت‌های خارجی.

- الغای امتیازات اتباع خارجه پس از اجرای اصلاحات دادگستری به‌طوری که عدالت یکسان در میان آنها اجرا گردد.

- تجدید نظر در برخی از امتیازنامه‌ها.

- الغای قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس.

- تخلیه ایران از ارتش بیگانه.

سیدضیا در گفت‌وگویی ضمن تایید اینکه «انگلیسی» است، می‌گوید: «تاریخ سیصد ساله اخیر نشان داده و ثابت کرده که انسان در دوستی با انگلستان ضرر می‌کند. اما دشمنی با انگلستان موجب محو آدمی می‌شود. من به عنوان یک آدم عاقل در تمام مدت زندگیم، ضرر این دوستی را کشیده‌ام اما حاضر نشده‌ام محو شوم.»او در باب کودتا هم عنوان کرده است: «احمد شاه آخرین شاخه محکوم به شکستنِ خانواده‌ای بود که یک خواجه بی‌سر و پا صد و پنجاه سال پیش آن را به عنوان سلسله سلطنتی مستقر کرده بود و در این صد و پنجاه سال جز نکبت و افلاس و بدبختی چیزی نصیب ایران نشد و میراث این خانواده روزی که ما کودتا کردیم، مقداری شاهزاده جقه چوبی بود و مقداری شاهزاده خانم تنبان فنری.»