تشکیل نیروی نظامی سایکس در کرمان
گروه تاریخ و اقتصاد: پرسی سایکس، مامور نظامی انگلیسی که با چند واحد انگلیسی ــ هندی وارد منطقه تحتنفوذ انگلستان در ایران شده بود، یازدهم اسفند ۱۲۹۴ (دوم مارس ۱۹۱۶) در شهر کرمان به تاسیس یک نیروی نظامی جداگانه به نام «ساوت پلیس رایفلز ـ اختصارا: اس. پی. آر. = SPR» تحت فرماندهی افسران انگلیسی اقدام کرد. با تاسیس این نیرو در جریان جنگ جهانی اول، دولت لندن عملا در ایران دولتی در داخل دولت تشکیل داد و کنسولهای انگلیسی در منطقه زیر نفوذ انگلستان حکمران واقعی بودند. سرپرسی سایکس از سال ۱۸۹۲ با سمت افسر هنگ دوم نیزهدار (از هنگهای مشهور انگلیسی) مسافرتهای خود را در آسیای مرکزی، ایران و بلوچستان آغاز کرد.
گروه تاریخ و اقتصاد: پرسی سایکس، مامور نظامی انگلیسی که با چند واحد انگلیسی ــ هندی وارد منطقه تحتنفوذ انگلستان در ایران شده بود، یازدهم اسفند 1294 (دوم مارس 1916) در شهر کرمان به تاسیس یک نیروی نظامی جداگانه به نام «ساوت پلیس رایفلز ـ اختصارا: اس. پی. آر. = SPR» تحت فرماندهی افسران انگلیسی اقدام کرد. با تاسیس این نیرو در جریان جنگ جهانی اول، دولت لندن عملا در ایران دولتی در داخل دولت تشکیل داد و کنسولهای انگلیسی در منطقه زیر نفوذ انگلستان حکمران واقعی بودند. سرپرسی سایکس از سال 1892 با سمت افسر هنگ دوم نیزهدار (از هنگهای مشهور انگلیسی) مسافرتهای خود را در آسیای مرکزی، ایران و بلوچستان آغاز کرد. در سال 1894 کنسولگری انگلیس را در کرمان تاسیس کرد و دو سال بعد از آن در کمیسیون مرزی ایران و بلوچ ماموریت یافت و در همان سال مسافرتی در حوزه کارون انجام داد. از سال 1905 تا سال 1913 سرکنسولگری انگلیس در خراسان بود. در آغاز جنگ بینالملل اول فرماندار نظامی (سوت هامپتون) شد و سپس جزو لشکر لاهور در فرانسه ماموریت یافت. در سال 1915 به سرکنسولگری ترکستان در چین تعیین شد. در سال 1916 برای تاسیس نیروی مشهور به پلیس
جنوب به ایران آمد و ستاد این نیرو در شیراز بود. پس از پایان جنگ به انگلستان بازگشت و به عنوان منشی افتخاری انجمن آسیای مرکزی منصوب شد. سایکس طی سه دهه نقش بارزی در تعیین سیاستهای انگلیس در ایران داشته است. او همچنین چندین کتاب درباره تاریخ ایران نوشته. سفرنامه مشهور سایکس در سال 1902 در لندن منتشر شد. در اینجا تکههایی از این سفرنامه را که از سوی حسین سعادت نوری ترجمه شده است، میخوانید:
;i««کرمان، تا همین اواخر برای شالهای اعلای خود اشتهار تامی داشت، ولی امروز صنعت قالیبافی، گوی سبقت را از صنعت مزبور ربوده است. هیچ متاعی با قالی کرمان -که از پشم یا ابریشم بافته میشود و از لحاظ نفاست و ظرافت و رنگآمیزی، فوقالعاده اعلا و ممتاز است- نمیتواند رقابت کند و این صنعت بهطور قطع از نفیسترین صنایع ظریفهای است که در دنیا بهوجود آمده و بدون اغراق، قالی کرمانی هر قسم قالی دیگری را تحتالشعاع قرار میدهد. طرح و نقوش قالیهای کرمان نمونه طراحیهای قدیم قبل از ظهور اسلام است؛ ولی گل و بوتهکاری و رنگآمیزیهای بینهایت ممتاز آن، چیزی است که نظر انسان را جلب میکند. اندازه معمولی قالیهای کرمانی، هفت در چهار پا و شش اینچ و واحد مقیاس کرمان برای قالی، ذرع است. ذرع کرمان، معادل سی و نه در نوزده اینچ و نیم است. در قالیهای متداول کرمان در هر سی و نه اینچ، ششصد و چهل جفت بافته میشود و این طرز بافت، در بازارهای اروپا بینهایت ظریف و مطلوب است؛ ولی برای متخصص و اهل خبره ایران چندان جالب توجه نیست.»
«در این راه من همواره برای آب، متزلزل و نگران بودم. زیرا از ریگان به آن طرف یک قطره باران نباریده بود و ما باید از آبهای باران -که در برکههای بین راه مانده و بدبو شده بود- استفاده نماییم. حرارت آفتاب با اینکه هفته اول دسامبر بود و مخصوصا به واسطه آن که ارتفاع اینجا نسبت به کرمان شش هزار پا کمتر است، همه را به زحمت انداخت و به همین مناسبت، تصمیم گرفته شد روزها استراحت و شبها طی طریق شود. از «ده یاغیخان» به آن طرف بیابان خشک و بایر سنگلاخی است که سنگهای آن خواص مواد مذابه کوههای آتشفشان را دارد. پس از طی پانزده میل راه و عبور از گدار کوتاهی -که آن را به واسطه صدای آتشفشانیهای اطراف، «دهنه بلبلان» مینامند- تا هجده میل آن طرف، کوچکترین نهال و گیاهی دیده نمیشود و شترهای بیچاره ما، با همه بردباری به ستوه آمده و فرسوده شده بودند. روز بعد به جاده لادیس افتادیم که شایسته آن است سیاحان آزموده و مجرب برای اکتشافات لازم به آن حوالی بروند. سپس چشمه آب شوری را -که آثار پای گورخر در اطراف آن دیده میشد و بعد جلگه مسطحی را که مستور از قطعات نمک منجمد و متبلور بود- پشتسر نهادیم و در سمت مشرق جلگه مزبور، کنار «چاه رئیس» که آب کثیفی دارد، برای ما چادر زدند. در اینجا باید تذکر داده شود که بهترین آبهای میان این راه را بعد که در هندوستان تجزیه و امتحان کردند، قابل شرب تشخیص ندادند.
از چاه رئیس به سمت مشرق رفته، از«تل روباه» به محاذات خط شمالی رشته جبال «بزمان» - که یازده میل امتداد آن است- به حرکت ادامه داده شد و طولی نکشید مقسم آبی که 3100 پا ارتفاع آن است، پدیدار گردید. از آنجا بهطرف تل«سمسر» رفته، سمت چپ رودخانه -که طرفین آن پر از اشجار بیابانی است- چادر زدیم. اگر آب این رودخانه، شیرین و گوارا بود، مسلما صدها خانوار را مشروب میکرد، ولی چون از بیابان نمکزاری سرچشمه میگیرد، شورمزه است و به سمت شمال غربی جریان دارد و نزدیک جاده سیستان، در محلی که «شورگز» نامیده میشود، به هامون فرومیرود.»
;i««کرمان، تا همین اواخر برای شالهای اعلای خود اشتهار تامی داشت، ولی امروز صنعت قالیبافی، گوی سبقت را از صنعت مزبور ربوده است. هیچ متاعی با قالی کرمان -که از پشم یا ابریشم بافته میشود و از لحاظ نفاست و ظرافت و رنگآمیزی، فوقالعاده اعلا و ممتاز است- نمیتواند رقابت کند و این صنعت بهطور قطع از نفیسترین صنایع ظریفهای است که در دنیا بهوجود آمده و بدون اغراق، قالی کرمانی هر قسم قالی دیگری را تحتالشعاع قرار میدهد. طرح و نقوش قالیهای کرمان نمونه طراحیهای قدیم قبل از ظهور اسلام است؛ ولی گل و بوتهکاری و رنگآمیزیهای بینهایت ممتاز آن، چیزی است که نظر انسان را جلب میکند. اندازه معمولی قالیهای کرمانی، هفت در چهار پا و شش اینچ و واحد مقیاس کرمان برای قالی، ذرع است. ذرع کرمان، معادل سی و نه در نوزده اینچ و نیم است. در قالیهای متداول کرمان در هر سی و نه اینچ، ششصد و چهل جفت بافته میشود و این طرز بافت، در بازارهای اروپا بینهایت ظریف و مطلوب است؛ ولی برای متخصص و اهل خبره ایران چندان جالب توجه نیست.»
«در این راه من همواره برای آب، متزلزل و نگران بودم. زیرا از ریگان به آن طرف یک قطره باران نباریده بود و ما باید از آبهای باران -که در برکههای بین راه مانده و بدبو شده بود- استفاده نماییم. حرارت آفتاب با اینکه هفته اول دسامبر بود و مخصوصا به واسطه آن که ارتفاع اینجا نسبت به کرمان شش هزار پا کمتر است، همه را به زحمت انداخت و به همین مناسبت، تصمیم گرفته شد روزها استراحت و شبها طی طریق شود. از «ده یاغیخان» به آن طرف بیابان خشک و بایر سنگلاخی است که سنگهای آن خواص مواد مذابه کوههای آتشفشان را دارد. پس از طی پانزده میل راه و عبور از گدار کوتاهی -که آن را به واسطه صدای آتشفشانیهای اطراف، «دهنه بلبلان» مینامند- تا هجده میل آن طرف، کوچکترین نهال و گیاهی دیده نمیشود و شترهای بیچاره ما، با همه بردباری به ستوه آمده و فرسوده شده بودند. روز بعد به جاده لادیس افتادیم که شایسته آن است سیاحان آزموده و مجرب برای اکتشافات لازم به آن حوالی بروند. سپس چشمه آب شوری را -که آثار پای گورخر در اطراف آن دیده میشد و بعد جلگه مسطحی را که مستور از قطعات نمک منجمد و متبلور بود- پشتسر نهادیم و در سمت مشرق جلگه مزبور، کنار «چاه رئیس» که آب کثیفی دارد، برای ما چادر زدند. در اینجا باید تذکر داده شود که بهترین آبهای میان این راه را بعد که در هندوستان تجزیه و امتحان کردند، قابل شرب تشخیص ندادند.
از چاه رئیس به سمت مشرق رفته، از«تل روباه» به محاذات خط شمالی رشته جبال «بزمان» - که یازده میل امتداد آن است- به حرکت ادامه داده شد و طولی نکشید مقسم آبی که 3100 پا ارتفاع آن است، پدیدار گردید. از آنجا بهطرف تل«سمسر» رفته، سمت چپ رودخانه -که طرفین آن پر از اشجار بیابانی است- چادر زدیم. اگر آب این رودخانه، شیرین و گوارا بود، مسلما صدها خانوار را مشروب میکرد، ولی چون از بیابان نمکزاری سرچشمه میگیرد، شورمزه است و به سمت شمال غربی جریان دارد و نزدیک جاده سیستان، در محلی که «شورگز» نامیده میشود، به هامون فرومیرود.»
ارسال نظر