بوریابافان تجددخواه دار قالی- جمعی از زنان دوره قاجار

فریماه فلاحی: ایران عصر قاجار را می‌توان از مهم‌ترین اعصار پادشاهی ایران دانست؛ عصر گسترش مناسبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با غرب. دوره‌ای که شاهد تغییرات بسیار در زیرساخت‌ها و مناسبات کشور بود و تحولات عمده‌ای که به وجود آمد، همه نشان از عصری متفاوت و تاثیرگذار در ایران معاصر دارد. اگرچه بخش عمده و قابل‌توجهی از امور و فعالیت‌های این عصر را همچون گذشته می‌توان و باید منتسب به مردان دانست، اما در این دوره که به انقلاب مشروطه می‌انجامد نقش زنان و جایگاه آنها در عرصه‌های مختلف نسبت به دوره‌های پیش بیشتر بوده است. باید به این موضوع نیز توجه داشت که تنگ ‌نظری‌های اجتماعی و وجود برخی تعصبات غیرمنطقی، نوعی نگرش معطوف به محدود کردن زنان در عرصه‌های اجتماعی و اقتصادی را به وجود آورده بود، نگرشی که فقط محدود به دوره قاجار نیست، بلکه میراث ماندگار دوره‌های پیشین بوده است. از آنجا که بخش قابل‌توجهی از جمعیت هر کشور را زنان تشکیل می‌دهند و حضور هدفمند آنان در زمینه‌های متفاوت و متنوع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... می‌تواند نقشی سازنده و فعال در پیشرفت و توسعه صحیح و منطقی کشور ایفا کند، بررسی فعالیت و حضور آنها در ادوار مختلف و ارزیابی جایگاه آنها ضروری و البته راهگشا خواهد بود. فعالیت زنان و میزان حضورشان در جامعه، گرچه خیلی چشمگیر نبوده، اما به‌دلیل تاریخ مرد سالارانه ایرانی، کمتر نیز به آن پرداخته شده است.

بنفشه حجازی، در کتاب «تاریخ خانم‌ها» به بررسی جایگاه زن در دوره قاجار پرداخته است و این نقش را در انواع چهره‌های فرهنگی، خانوادگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مورد بررسی قرار داده است. وی معتقد است که در این دوره، زنان به‌طور کلی به‌عنوان بخشی از خاندان سلطنتی، خاندان‌های قدرتمند ایلاتی و غیرایلاتی، بازاریان، علما و دهقانان، با مختصر تفاوتی میان زنان شهری و ایلی، درباری و عوام، همچنان تحت اقتدار و اختیار خانواده بوده‌اند، بدون آنکه بر جهان بیرون از خانه و حرمسرا تاثیری بگذارند. «انبوه مدارک و اسناد متناقض، پنهان‌کننده و مخدوش کننده حقایق تاریخی این دوره هستند، اما آنچه قابل‌توجه است اینکه طرفداران هر شاه و حاکمی، اعمال او را از زاویه دید خود درج و تفسیر کرده‌اند. تفاوت اندیشه و مرام آنان باعث شده که مصائب همه مورد اشاره واقع شود، مگر مصیبت زنان.»

دوره زمانی کتاب شامل اوایل دوره قاجار تا زمان پهلوی اول است. آنچه در این کتاب اهمیت دارد تکیه نویسنده بر اسناد و مدارک است. حجازی با بررسی اسناد و مدارک و سفرنامه‌های بیگانگان در این دوره، تصویری واقعی و به دور از عقاید و اعمال نظرات فردی ارائه کرده است. به عبارت دیگر، نویسنده به دنبال آن است «تادر حد امکان تصویری واقعی از زنان و وضعیت آنان در این دوره ارائه کند.» پیشگفتار کتاب به اجمال وضعیت ایران در عصر قاجار را بررسی کرده است. پس از ضعف و زوال صفویان، ایران به مدت بیش از نیم قرن فاقد حکومت مرکزی قدرتمند و پایدار بود. هرچند قاجاریه نتوانست به تمامیت ارضی ایران دوره صفوی دست یابد، اما با غلبه بر مدعیان توانست حکومتی مرکزی و قدرتمند تاسیس کند و در دوره‌ای با اهمیت، آرامش و یکپارچگی را به کشور بازگرداند. موقعیت استراتژیک ایران و سیاست خارجی ناشی از آن، یکی از چالش‌های اساسی پیش روی حاکمیت ایران در این دوره است، به‌طوری که ایران به عرصه کشمکش دو دولت قدرتمند روسیه و بریتانیا تبدیل شد. «شاهان قاجار که در داخل مالک جان و مال و حیثیت مردم بودند، در برابر این دو قدرت به‌طور شگفت‌آوری زبونی نشان می‌دادند.»

در مقایسه با دیگر فصل‌ها، بخشی که به بررسی و معرفی چهره اقتصادی زنان مربوط می‌شود کوتاه‌تر است، اما مستند بودن گفته‌ها و تکیه مولف بر اسناد معتبر، این نوشتار را موثق و قابل ارجاع کرده است. حجازی در بخشی با عنوان «کارها و مشاغل» با نقل قول‌هایی از سفرنامه‌ها و نوشته‌های افرادی چون؛ اولیویه، دکتر فووریه پزشک ویژه ناصرالدین شاه، بارون دوبد، مادام کارلا سرنا، حمدالله مستوفی و... درباره کارها و وظایف زنان روستایی در زمان آغامحمدخان، می‌نویسد:

«زنان روستایی ایران تمامی کارهای خانه خود را خود انجام می‌دهند. پرستاری اطفال خود را می‌کنند و مباشر طبخ(آشپز)، خود هستند. نگهبانی گاو و گوسفند کرده، شیر و ماست و کره ترتیب می‌دهند تا شوهران آنان به شهر برده بفروشند. هنگام بیکاری چرخ‌ریسی می‌کنند و از مدفوعات چهارپایان تپاله ساخته و به سبب کمی هیزم، می‌سوزانند. همچنین به صحرا می‌روند زیرا عمل زراعت و خدمت شوهرانشان را اوقات مخصوصی باشد.» (سفرنامه اولیویه، ترجمه محمدطاهر میرزا. ص۸۵)

پزشک دربار ناصرالدین شاه نیز می‌نویسد: «امروز- اول اکتبر ۱۸۸۹ به علت گرد و خاک غلیظ و بالا و پایین رفتن دائمی و کثرت دره[دربین راه] یکی از روزهای بد و خسته‌کننده مسافرت ما بود. زن‌هایی که دیروز خرمن‌های خود را در ترکمانچای به باد می‌دادند باید از این وضع خوشحال باشند.» (سه سال در دربار ایران، دکتر فووریه.ص۱۵۸)

در این کتاب نقل‌قول‌ها و شاهد مثال‌های دیگران نیز به این شکل آورده می‌شود:

«زنان در حال حمل چرخ‌های نخ‌ریسی بر شانه یا در حال رشتن نخ پشم راه می‌سپرند و برخی نیز شانه‌ها را به جلو می‌دهند و در همان حال که اطفال خود را بر گرده بسته‌اند و آنان نیز دست‌های کوچک خود را دور گردن مادر و پاهای ظریفشان را بر گرد کمر او حلقه زده‌اند به آرامی پیش می‌روند.» (سفرنامه لرستان و خوزستان، بارون دوبد. ص ۱۶۳)

پاتینجر می‌نویسد که: «بیشتر وظایف زنان براهویی شامل خانه‌داری است و اعمالی نظیر شیر دوشیدن، کره‌سازی، پنیرسازی، روغن‌سازی و... و همچنین نمد می‌سازند؛ قالیچه و پارچه‌های سفید زبر می‌بافند.» (نامه‌های امیرکبیر،تصحیح سید علی آل‌داوود.ص۳۰۳)

«مفتول‌دوزی در لباس اهل نظام که تا آن وقت در ایران معمول نبوده زنی طهرانیه مسما به خورشیدخانم نمونه‌ای از آن دوخته به نظر اولیای دولت رسانید و حکم شد سردست و یقه صاحب منصبان را مفتول‌دوزی کند. امیر این زن هنرمند را تشویق کرده فرمان داد شاگردان متعدد بگیرد و تا پنج سال نیز زردوزی لباس نظامی در انحصار او باشد... خبر این واقعه در روزنامه وقایق اتفاقیه به چاپ رسیده مورخ جمعه یازدهم ربیع‌الثانی ۱۲۶۷ ق بدین قرار: «ضعیفه طهرانی زردوزی دوره ملبوس صاحب‌منصب نظامی را به قاعده روم دوخته و در کمال خوبی به عمل آورد که در این هفته به نظر اولیای دولت علیه رساند و به است که مطلقا با کار اسلامبولی امتیاز داده نمی‌شود.» ولی کلیتا نسوان ایران در گلدوزی ماهرند و این صنعت در ایران به قدری تکمیل شده که مافوق آن در هیچ مملکتی دیده نشده است. (ایران و ایرانیان، ساموئل گرین. ص۱۵۵)

دکتر فووریه در خاطراتش می‌نویسد: «سلطان‌آباد (اراک) اهمیت خاصی به جز اینکه مرکز تجارت عمده قالی است ندارد. در هر خانه سلطان‌آباد کارگاهی برای بافت قالی برپاست و زن‌ها در عین اینکه به کارهای خانه‌داری می‌رسند به قالی‌بافی نیز مشغول‌اند. به‌طور متوسط هر هفته سه فرانک از این راه عایدشان می‌شود و چون در اینجا ارزانی است این مبلغ به نظر کافی می‌آید. تجارتخانه تریگلر که مرکز آن در منچستر است و شعبه‌ای نیز در تهران دارد بیشتر قالی‌های خود را از سلطان‌آباد می‌خرد.» (سه سال در دربار ایران، دکتر فووریه. ص۳۶۶)

سرپرسی سایکس از قالیبافی در کرمان می‌نویسد: «در حدود یک هزار دستگاه قالیبافی دایر است که روی هر کدام یک استاد و دو الی سه طفل کارگر از روی نقشه‌ای که برای آنها خوانده می‌شود کار می‌کنند. پشت بعضی دستگاه‌ها جسته جسته زن و دختر نیز دیده می‌شود.» (سفرنامه ژنرال سرپرسی سایکس. ص۲۳۳)

عبدالله مستوفی از قالی‌بافی همسر یک روحانی می‌نویسد: «که به عادت دهاتی عراقی دار کشیده بود. طرز بافت قالی و گره زدن پشم به نخ‌های دولای تار و انداختن ریسمان میان دوتار و شانه زدن سرتاسر رج بافته شده و چیدن سرپشم‌های آن را من در این سن تماشا کرده و از طرف بافت قالی اجمالا آگاه شدم.» (شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی. ص ۲۶۰)

«مردم گیلان لباس‌های پشمی قهوه‌ای سوخته می‌پوشند که توسط زنان بافته می‌شود.» (سفرنامه مادام کارلا سرنا، ترجمه علی‌اصغر سعیدی.ص ۲۵۹)

«در انزلی صنعت مخصوص این شهر بوریابافی است. این حصیرها که خیلی سفت و محکم هستند توسط زن‌ها بافته می‌شوند و جای فرش را در خانه‌های گیلان که بسیار کم متداول است، گرفته‌اند.» (همان منبع) «بزرگ‌ترین صنعت این زمان صنعت قالیبافی بود. عظیم‌ترین کارخانه فرشبافی را آلمان کاپیتالیست در سال ۱۹۱۲ در تبریز دایر کرده بود. این کارخانه شرکت قالیبافی فارس نام داشت و برای آن ده میلیون مارک سرمایه‌گذاری شده بود. آلمانی‌ها در کنار این کارخانه، کارگاه‌های ریسندگی و رنگرزی نیز دایر کرده بودند. کارگران در این کارگاه‌ها روزانه ۱۲ تا ۱۴ ساعت کار می‌کردند و بیشتر از ۲ یا ۳ ریال مزد نمی‌گرفتند. مزد زنان و کودکان از این مقدار هم کمتر بود. به آنان روزانه بیشتر از ۵ یا ۱۰ شاهی دستمزد نمی‌دادند.» (جنبش آزادیستان، عبدالحسین ناهیدی آذر. ص ۱۹۴)

کارلا سرنا در جای دیگری از سفرنامه‌اش می‌نویسد: «یک روز به دیدن یکی از خانواده‌های این شهر (انزلی) رفتم. در حدود یک صد زن پای درختان نارنج و کنار بوته‌های گل سرخ گرد آمده بودند و گلبرگ‌های گل سرخ را می‌کندند تا مربا درست کنند و شکوفه‌های نارنج را هم جمع می‌کردند که عرق آنها را بگیرند.»

روضه‌خوانی از دیگر زمینه‌های کار و درآمد زنان بوده. عبدالله مستوفی می‌نویسد: «ملا خانم با ذاکرهایش کار قاری را می‌کردند و ضمنا روضه هم می‌خواندند که وسیله گریه برای صاحبان عزا و واردین زیادتر باشد. گذشته از این مجالس روضه‌خوانی‌هایی هم در شهر برپا می‌شد که مخصوص زن‌ها و همه چیز آن زنانه بود. در این روضه‌خوانی‌ها هم ملا کلثوم از همه ملاخانم‌های شهر بالاتر و مجلس را بهتر سکه و صورت می‌داد.» (شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، ص۵۲۶)

دالمانی در مورد طبابت زنان بختیاری می‌نویسد: «یکی از خصایص نیک زنان بختیاری توجه به امور بهداشتی و طبابت است و عده‌ای از آنها در این فن مهارت زیادی دارند و آنها را معمولا حکیم می‌نامند. شغل طبابت در میان زنان قبایل تقریبا موروثی است. هرگاه پدر یا مادری دوای تازه‌ای پیدا کند طریق استعمال آن را به دختر بزرگ‌تر خود می‌آموزد و به پسران یاد نمی‌دهد... زنان در عمل زخم‌بندی و شست‌وشوی جراحات و بیرون آوردن گلوله تفنگ از بدن مهارتی دارند. حق‌الزحمه‌ای که در صورت بهبودی مریض به حکیم داده می‌شود مبلغ قابل ملاحظه‌ای است. اگر جراحتی که از اسلحه آتشی تولید شده خوب معالجه شود اشخاص فقیر ۱۵ تا ۲۰تومان و اغنیا سه برابر این مبلغ را به زن حکیم می‌پردازند.

این زنان ادویه(داروها) لازم را خودشان تهیه می‌کنند و با حوصله خستگی‌ناپذیری به پرستاری و معالجه مریض می‌پردازند و در صورتی که از معالجه مایوس شوند و مریض در شرف مرگ باشد بینی او را با خمیری که از گیاهان معطر درست کرده‌اند پر می‌کنند. ادویه‌ای که به کار می‌برند گیاه‌هایی است که خاصیت آنها به تجربه رسیده است.» (زن ایرانی به روایت سفرنامه‌نویسان فرنگی، ص۵۳۱)

دیالافوا در شیراز از دایه اطفال دکتری انگلیسی می‌نویسد که زمینه دیگری از کار و اشتغال زنان را در آن عصر بیان می‌کند: «من خواهش کردم که به منزل دکتر برویم و بچه‌های کوچک او را ببینیم. دایه مسلمان که زن محتاط و مآل‌اندیشی است سر و صورت دو کودک دکتر را تمیز کرده و با لباس‌های قشنگی آنها را آراسته بود. خودش نیز لباس‌های خوبی پوشیده بود و سر و وضع آبرومندی داشت. این دایه را دکتر آدلینگ پس از مرگ همسرش برای پرستاری اطفال خردسال خود استخدام کرده است و البته با زحمت زیاد توانسته است او را با اجازه مجتهدین به خانه بیاورد.

خدمات زیادی که دکتر به اهالی شیراز کرده و ترس اینکه مبادا از این شهر برود موجب آن شده که امام جمعه و مجتهد اجازه دهند که زن مسلمانی در خانه کافری اقامت نماید و به پرستاری کودکان مادر مرده بپردازد. پس از حصول این اجازه دکتر به اشکال دیگری برخورد که لازم بود آن را هم برطرف نماید و آن این بود که دایه از آمدن به خانه او اکراه داشت... اما دکتر با دادن پول زیاد عاقبت او را راضی کرد و قرار شد ماهانه یکصد قران که در فارس ثروتی محسوب می‌شود به او مواجب بدهد و در هر فصل هم یک دست لباس ابریشمی یا پارچه پشمی گرانبها برای او فراهم کند. به علاوه خدمتکاری را هم در زیر دست او بگذارد تا قلیان برای او درست کند.» (سفرنامه مادام دیالافوا، ترجمه و نگارش فره‌وشی، ص۴۲۰)

دالمانی در سفرنامه خود از مشاغل دیگر زنان در دربار خبر می‌دهد: «در اندرون هم زنانی هستند که دارای مشاغل مردان بیرونی باشند. البته اینها زنان قابل اعتمادی هستند؛ یکی حافظ جواهرات و دیگری رئیس تشریفات و دیگری صندوقدار و... است.»

پس از مرگ مهد علیا در دربار فتحعلی شاه، شاه به دنبال کسی از زنان حرم بود که حرمخانه را سرپرستی کند و به جای مهد علیا رئیس و مقتدر باشد. «سرانجام گلبدن باجی از جواری(خدمتکاران) مهد علیا انتخاب شد و تمام حرمخانه در اطاعتش بودند و از مواجب و لباس و انعام و بخشش به هرکس که می‌رسید به توسط او داده می‌شد به لقب صندوقدار امتیاز یافت و نقش مهرش این بود:

معتبر در ممالک ایران

قبض صندوقدار شاه جهان

اعتبار این مهر به حدی بود که اگر کرور کرور از تجار و سایرین می‌خواست بی‌تشویش تحویل می‌کردند. اقتدار صندوقدار در حرمخانه سلطنت به حدی بود که یک نفر زن چه از محترمات و چه گیس‌سفید و کنیزان بدون اجازت او نمی‌توانستند به حرمخانه داخل یا خارج شوند... از تمهید و عقل و بزرگ‌منشی و شخصیت که از او مشاهده شد خاقان مرحوم او را به زنی خواست و ملقب به خازن‌الدوله شد... اجزای خازن‌الدوله را از میرزاهای زنانه و کنیزان متعلق به صندوقخانه اگر به حیطه تحریر درآید هزار صفحه گنجایش ندارد. میرزا مریم از اولاد میرزا صالح تهرانی که مدرسه و ابنیه دیگر از او مشهور و مشهود است در خدمت خازن‌الدوله و مستوفیه بود. میرزا پری‌سیما و میرزا فلک‌ناز و چند نفر دیگر محرر او بودند.» (تاریخ عضدی، میرزا احمد خان عضدالدوله،. ص۱۰).

اوبن نیز از کار زنان دربار محمدعلیشاه می‌نویسد: «از زنان فاضل و ادیب، عمه شیخ محمد تقی برغانی و شیخ محمد صالح برغانی ماه شرف (ز ۱۲۳۴ ق) بود که به ام‌کلثوم دختر شیخ محمد تقی برغانی فقه و اصول و ادبیات عرب آموخت. ماه شرف همچنین مورد تقرب تاج‌الدوله همسر شاه قاجار بود و مراسلات او را تحریر و انشا می‌کرد.» (مشاهیر زنان ایرانی و پارسی‌گو از آغاز تا مشروطه، محمدحسن رجبی)

خانم کولیور رایس در توصیف یکی از بازارهای سر باز اصفهان در زمان احمد شاه که فقط هفته‌ای یک بار برپا می‌شده، می‌نویسد: «بسیاری از فروشندگان این بازار را زنان تشکیل می‌دادند. زنانی که با چادرهای سیاه و روبند روی زمین در یک ردیف می‌نشستند و زیر پاهای اسب و الاغ مردانی که در بازار در رفت و آمد بودند کالاهای خود را که پیش رو پهن کرده بودند، می‌فروختند. کسی که به احتمال فرزندش به تازگی گم شده بود، جامه‌های او را به فروش می‌رساند. دیگری دو، سه استکان و نعلبکی کهنه، یک قوری یا یک سماور را که می‌خواست آب کند به هر قیمتی که شده می‌فروخت. زنی دیگر چند روبند قمیص سفید را که در قسمت چشم‌های آن برودری‌دوزی زیبایی انجام داده بود و با رشته‌های نخ، حاشیه‌ای زینتی در آنها به وجود آورده بود در بساط عرضه می‌داشت.» (زن ایرانی به روایت سفرنامه‌نویسان فرنگی، ص۴۱۶).

در ادامه این فصل، تدریس، آموزش، خوشنویسی و کتابت قرآن و سایر هنرهای زنان که درآمدزا بوده، در مبحث کار زنان و درآمدهای آنان با ذکر شواهد و اسناد مکتوب تاریخی مطرح شده است. مولف در این فصل از کتابش مطالب زیادی درخصوص مهارت‌ها و مشاغل زنان و منابع اموال و درآمد آنان ارائه کرده است. اقدامات عمرانی و امور خیریه و وقفیات، یکی از مهم‌ترین عرصه‌هایی است که زنان دوره قاجار از خلال آن تاثیرگذاری و نفوذ و قدرت خود را در عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی، اعمال و تثبیت می‌کردند.

* تاریخ خانم‌ها (بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر قاجار)

مولف: بنفشه حجازی

تهران: نشر قصیده‌سرا، چاپ اول، ۱۳۸۸