آیا آفریقا برمی‌خیزد؟
مورتن جرون مترجم: آرمان سفیعی منبع: فارن پالیسی
«در واقع نه می‌توان گفت آفریقا در حال رشد اقتصادی است و نه می‌توان گفت در حال زوال. هیچ آمار قابل اعتمادی برای پشتیبانی از هرکدام از این دو نظر وجود ندارد.» اخیرا در این نشریه (فارین پالیسی) نزاع و اختلاف جدی بر سر وضعیت اقتصادی آفریقا درگرفته است. برخی از نویسندگان «فارین پالیسی» بر آنند که آفریقا هیچ پیشرفت اقتصادی نداشته ‌و گویی سرنوشت آن است تا اسیر وضعیت فعلی خود بماند؛ مگر اینکه اقدامی انقلابی در اقتصاد آفریقا روی دهد. از طرف دیگر برخی اعتقاد دارند که همه شاخص‌های اقتصادی نشان‌دهنده آن است که آفریقا به سرعت در حال رشد اقتصادی و بهبود اوضاع خود است. فارغ از اختلاف‌نظری که در این‌باره بین طرفین وجود دارد، نکته جالب توجه این است که به‌‌رغم تفاوت مواضع، هر دو طرف به آمارهای اقتصادی یکسانی استناد می‌کنند. اجازه بدهید ببینیم این شواهد مشترک چیست.

آمارهای فقیر:
تولید ناخالص داخلی، درست محاسبه نشده
از تولید ناخالص داخلی شروع می‌کنیم. داده‌ای کلیدی که هر ساله توسط بانک جهانی و دیگر نهادهای اقتصادی محاسبه می‌شوند. اگر تولید ناخالص داخلی را ملاک بدانیم، آمارها نشان می‌دهد که در یک دهه گذشته آفریقا به سرعت در این زمینه وضعیت خود را ارتقا داده است. براساس این آمارها، آفریقا اکنون در دوران رشد اقتصادی است. اما اگر ما درباره این آمار اعتماد کافی نداشته باشیم چه؟
در واقع به نظر می‌رسد که این آمارها کاملا قابل تردید هستند. مرور برخی دیگر از شاخص‌های اقتصادی، ما را بر آن می‌دارند که در این‌باره تامل بیشتری به خرج دهیم. به بیان دیگر، شواهدی که درباره افزایش درآمد و رشد در اقتصاد آفریقا وجود دارد، بسیار کمتر از چیزی که تصور می‌کنیم می‌توانند ما را نسبت به وضعیت واقعی آگاه کنند.
برای مثال در نوامبر ۲۰۱۰، مرکز آمار غنا اعلام کرد که اصلاحاتی را در طریقه محاسبه تولید ناخالص داخلی خود صورت داده است. براساس اعلام این مرکز، طریقه محاسبه قبلی تولید ناخالص داخلی، نامناسب بوده و باعث می‌شده است که برخی فعالیت‌های اقتصادی به ارزش ۱۳ میلیارد دلار در حساب کل وارد نشوند. خلاصه آنکه رشد شدید تولید ناخالص داخلی غنا در دو سال اخیر، عمدتا ناشی از این تغییر در نحوه محاسبه است. بعد از اعلام آمار جدید تولید ناخالص داخلی، غنا ناگهان جایگاه خود را به عنوان یکی از کم‌درآمدترین کشورهای آفریقایی به یکی از کشورهای نیمه‌ثروتمند آفریقا ارتقاداد.
در پاییز سال ۲۰۱۱، نیجریه هم اعلام کرد که نحوه محاسبه تولید ناخالص داخلی خود را بهبود بخشیده است. این تغییر هم باعث جهشی ناگهانی در آمار مربوط به رشد اقتصادی نیجریه شد؛ تجربه‌ای درست مشابه غنا. نتیجه آنکه با توجه به آمار جدید، نیجریه اکنون به قوی‌ترین اقتصاد در بین کشورهای همسایه خود بدل شده است. برای تخمین گستره این افزایش، کافی است بدانیم که حجم فعلی این افزایش، معادل ۴۰ درصد از کل اقتصاد مالی این کشور است.
بدیهی‌ است که این افزایش در آمار تولید ناخالص داخلی، کاملا مشکوک است. دولت، اطلاعات کافی در این زمینه ارائه نمی‌دهد و در نتیجه تحلیلگران امکان تحلیل منصفانه و مستقل این آمار جدید را ندارند. حال باید پرسید که اگر ما درباره رشد اقتصادی در غنا - یعنی یکی از کشورهای آفریقایی که بیشترین مطالعه اقتصادی درباره آن صورت گرفته است - این قدر کم می‌دانیم، چگونه می‌توانیم درباره وضعیت کلی اقتصادی آفریقا اظهارنظر کنیم؟
«شانتا دواراجان»، مدیر بخش آفریقای بانک جهانی، با اشاره به اوضاع فعلی، آن را «تراژدی آماری آفریقا» می‌خواند. من در کتاب خودم «اعداد فقیر: چگونه ما توسط آمارهای کشورهای آفریقایی گمراه شده‌ایم و چه کار می‌توانیم درباره آن انجام دهیم؟» به بحران‌ها و مشکلاتی که پیش‌روی اقتصاد آفریقا است اشاره کرده‌ام. در آنجا من تحلیل خود را درباره روش‌های محاسبه تولید ناخالص داخلی در آفریقا به تفصیل ارائه کرده و علت تفاوت‌های آماری را توضیح داده‌ام.

آمارهای اقتصادی دقیق؛ مبنای اقتصادهای پویا و مدرن
توضیحات بالا، فقط یکی از نمونه‌هایی است که نشان می‌دهد کشورهای آفریقایی برای اینکه وانمود کنند که اقتصاد باثباتی دارند، شروع به دستکاری شاخص‌های اقتصادی خود کرده‌اند و در آمارها - نه در واقعیت -ظرفیت‌های اقتصادی خود را افزایش داده‌اند. اما واقعیت آن است که توانایی‌های اقتصادی آفریقا در نتیجه بحران مالی دهه ۱۹۷۰ به شدت آسیب دیده است. عدم توازن مالی، نرخ بالای تورم و کسری بودجه که توان اجرایی دولت را به شدت کاهش داد، باعث شد که این کشورها نتوانند به ارزیابی درستی از وضعیت اقتصادی‌شان دست یابند. همچنین در طی دوران آزادسازی اقتصادی و تلاش برای حاکم ساختن چارچوب اقتصادی علمی و مستحکم در برخی اقتصادهای آفریقایی، متاسفانه معمولا به این نکته مهم توجه نشده است که وجود نهادهایی برای تولید آمارهای اقتصاد دقیق و شفاف، جزو اصلی‌ترین پایه‌های یک اقتصاد مدرن و پویا محسوب می‌شوند؛ پایه‌ای که توانایی سیاست‌گذاران برای محک زدن نتایج مثبت و منفی هر سیاست اقتصادی را، به طور محسوسی افزایش می‌دهد.
آنچه در این میان جالب توجه است این است که هم صندوق بین‌المللی پول و هم بانک جهانی، از رشدی که در نتیجه تغییر مبنای محاسبه شاخص‌های اقتصادی در این کشورها اتفاق افتاده استقبال کرده‌اند؛ بدون اینکه اطمینان حاصل کنند که این کشورها اساسا توانایی و قابلیت رسیدن به چنین رشدی را دارند یا نه. در این کشورها بخش عمده‌ای از فعالیت‌های اقتصادی، زیرزمینی و غیرقانونی است. هیچ آماری از این بخش وجود ندارد. به همین خاطر ما چیز زیادی درباره تاثیر‌ات اقتصادی طرح‌های موسوم به «تعدیل ساختاری» در کشورهای آفریقایی نمی‌دانیم. اطلاعاتی که ما درباره اقتصاد آفریقا در فاصله سال ۱۹۶۰ تاکنون داریم، به گونه‌ای نیست که ما بدانیم در این بازه زمانی چه اتفاقاتی افتاده است. چکیده آنکه، در حال حاضر به خاطر مشخص نبودن روش‌های محاسبه و نیز عدم دسترسی به اطلاعات کافی و مطمئن در مورد جزئیات محاسبه تولید ناخالص داخلی کشورهای آفریقایی توسط دولت‌های این کشورها، هر نوع رده‌بندی این کشورها براساس تولید ناخالص داخلی گمراه‌کننده است.

«گمانه‌زنی محض»، پیرامون «آمارهای واقعی»
بعد از این توضیحات، طبیعتا می‌توان گفت که نرخ رشد اقتصادی بسیار بالای نیجریه در سال‌های اخیر، ناشی از این امر است که مقامات مسوول سطح تولید ناخالص داخلی این کشور بعد از تغییر شیوه محاسبه را، با اعداد و ارقام تولید ناخالص داخلی این کشور در دهه ۱۹۹۰ مقایسه کرده و حکم به رشد اقتصادی بسیار بالای این کشور در سال‌های اخیر می‌دهند. از طرف دیگر، به خاطر همین تفاوت در ملاک‌ها و روش محاسبه داده‌های اقتصادی، هر نوع مقایسه‌ای بین تولید ناخالص داخلی نیجریه و سایر کشورها بی‌معنی است. تنها زمانی می‌توان براساس آمار مربوط به تولید ناخالص داخلی گفت نیجریه قوی‌ترین اقتصاد در بین کشورهای همسایه‌اش است که وجه مشترکی بین شاخص‌های اندازه‌گیری تولید ناخالص داخلی این کشورها موجود باشد. در واقع ما با مقایسه تولید ناخالص نیجریه و سایر کشورها، در حال مقایسه دو چیز متفاوت هستیم.
من در کتابم، «اعداد فقیر»، روش‌ها و داده‌های آماری اقتصادی کشورهای آفریقایی را بررسی کرده‌ام. بسیاری از این کشورها آمار رسمی ارائه نمی‌دهند. بخش آمار صندوق بین‌المللی پول همواره به این کشورها یادآوری می‌کند که هر پنج سال یک بار مبنای آماری خود را به‌روز کنند. از میان ۳۴ کشوری که اطلاعات خود را منتشر کردند، مبنای آماری ۲۱ کشور هنوز متعلق به دهه ۱۹۹۰ بود و ۱۳ کشور دیگر مبنای‌شان مربوط به دهه ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰ بود. این به خوبی نشان‌دهنده این است که تصویر معقول و قابل اطمینان ما از وضع اقتصادی این کشورها، مربوط به یک دهه قبل است. در مقابل، کشورهای غربی، هر ساله اطلاعات مبنایی اقتصاد خود را به‌روز می‌کنند.
البته با وجود همه این بحث‌ها، برخی احتمال می‌دهند که اوضاع اقتصادی آفریقا از آن چیزی که ما تصور می‌کنیم بهتر است. شاید بتوان این مطلب را درباره برخی اقتصادها مثل نیجریه پذیرفت، اما خبر بد این است که این صرفا احتمال است و ما نمی‌توانیم به ضرس قاطع چنین چیزی را تایید کنیم. چون ما دسترسی به اطلاعات کافی در این زمینه هم نداریم. تنها چیزی که با قاطعیت می‌توانیم بگوییم، این است که بسیاری از رشدهای اخیر در اقتصاد آفریقا ناشی از دستکاری آمارها، ابزارهای محاسبه قدیمی و وارد کردن اطلاعات بخش غیررسمی است.
شاید بتوان به طور خیلی کلی گفت که رشد تجارت خارجی در سال‌های اخیر در بین کشورهای آفریقایی افزایش پیدا کرده است. اما نمی‌توان گفت که این رشد دقیقا چه اندازه است و تناسب آن با ساختار اقتصاد داخلی چیست؟ اینجاست که ما با «گمانه‌زنی محض» مواجهیم.

سایه‌روشن‌های تاریخ اقتصادی دهه اخیر آفریقا
برخی تحلیلگران پیشنهاد کرده‌اند که ما از ابزارهای جایگزین استفاده کنیم. برای مثال ما می‌توانیم از طریق بررسی این مطلب که کالاهایی مانند تلویزیون، یخچال و اتومبیل در بین مردم آفریقا به کالاهایی رایج تبدیل شده، به این نتیجه برسیم که در این کشورها رشد اقتصادی اتفاق افتاده است. اما مشکل این تخمین‌ها این است که نتایج آن غیر قطعی و غیر‌قابل اطمینان است.
یکی از جدی‌ترین چالش‌هایی که پیش روی رشد و توسعه اقتصادی آفریقا قرار دارد، این است که آنها باید راهبردهایی قابل اعتماد برای سنجش وضعیت فعلی اقتصادی خود ایجاد کنند. سیستم آماری فعلی آفریقا، نه تنها در این زمینه هیچ کمکی نمی‌کند، بلکه باعث می‌شود که با آشفتگی‌های بیشتری روبه‌رو‌ باشیم. بنابراین قبل از هر نوع قضاوت درباره اینکه آفریقا دوران رکود مالی خود را پشت سر گذاشته یا در حال جهش اقتصادی است، باید سیستم آماری اصلاح شود.
نکته بعدی آن است که هر نوع پیشنهادی برای بهبود وضع فعلی آفریقا باید مبتنی بر تصویری واقع‌بینانه باشد. تا این تصویر به دست نیاید، نمی‌توان هیچ پیشنهاد عملی برای آینده اقتصادی آفریقا داشت. بنابراین هر دو گروهی که اعتقاد داشتند آفریقا در حال پیشرفت بوده یا در دوران رکود اقتصادی است، شاهدی به نفع ادعایشان ندارند. تا آمار قابل اعتماد موجود نباشد هر دو گروه باید قضاوت‌هایشان را به حالت تعلیق درآورند. تاریخ اقتصاد آفریقا در طول چند دهه اخیر را زمانی می‌توان نوشت که بدانیم چه مبنایی اتخاذ کرده‌ایم. تا آن زمان بهتر است از گمانه‌زنی‌های بیهوده و خوش‌بینی یا بدبینی بدون دلیل اجتناب کنیم.